دفاع مقدس
درباره وبلاگ
بسیجی پانزد ساله ای که باید در تهران تیله بازی می کرد از پشت خاکریز تانک دشمن را نشانه می گیرد و امام بر دست و بازوی او بوسه می زند.
به مناسبت سالگرد ورود آزادگان سرافراز به میهن اسلامی
روزنامه خراسان - مورخ چهارشنبه 1389/05/27 شماره انتشار 17627
 

نویسنده : رحیم قمیشی

26 مرداد ماه امسال بیستمین سالگرد ورود آزادگان به کشور و بازگشت افتخارآمیز فرزندان وفادار و برومند این کشور به خانه و کاشانه‌شان است.

هیچ یک از آزادگان نتوانسته‌اند خاطرات خوش ایام بازگشت و استقبال گرم و پرشور مردم از آنان را، از خاطر دور کنند و هیچ آزاده‌ای از یاد نبرده است که مهم ترین دغدغه آن ها در هنگام ورود به کشور آن بوده که چگونه می‌توانند به پیشرفت، عزت و آبادانی کشورشان خدمت بیشتری ارائه کنند.آزادگان همیشه خود را مدیون بزرگی، اراده، مقاومت و ایثار مردم کشور دانسته و می‌دانند و هرگز مشکلات و مصائب دوری اسارت را با هدف منت گذاشتن بر سر مردم و یا اثبات گذشته خویش نخواسته‌اند بازگو کنند و به عبارتی آزادگان حقی را که مردم با ایمان و پر استقامت کشورمان بر آن‌ها دارند همیشه بالاتر و مهم‌تر از حق خویش دانسته‌اند.اما این هرگز بدان معنا نیست که رنج‌های آزادگان را که با گذشت 20 سال از آزادی‌شان نه تنها کاهش نیافته بلکه عملا فزونی یافته است بتوان نادیده گرفت و البته مخاطب این مشکلات نه مردم که متولیان امور و مسئولان اجرایی کشور می‌باشند.در این یادداشت کوتاه تنها به چند نمونه از این مشکلات اشاره می کنیم که البته هر کدام از این مشکلات نیازمند موشکافی و تحقیق و پژوهش‌های مستقل و همه‌‌جانبه‌ای می‌باشد.

1. قرار داشتن آزادگان در سنین جوانی و میانسالی در هنگام آزادی (سال 1369) باعث شده بود که بسیاری از آنان از میزان صدمات ناشی از سال‌ها سوء تغذیه و تحمل شکنجه و مشکلات استرس‌های طولانی و تأثیرات عمیق آن غافل باشند، و امروز همان آزادگان جوان، وقتی وارد سنین دهه پنجم و ششم عمر خود می شوند غالبا دچار بیماری‌های ناشناخته طاقت‌فرسا و متعددی می شوند. در حالی که این مشکلات به دوره اسارت آن ها مرتبط دانسته نشده و طبعا از هیچ حمایتی برای درمان برخوردار نمی‌باشند. موارد متعددی از فوت آزادگان در سنین میانسالی وجود دارد که هنوز هیچ تحقیق جامعی در خصوص این مرگ و میرهای غیرعادی صورت نگرفته است.

آزادگان همچون سایر شهروندان حق دارند، زندگی توأم با نشاط، سلامتی و امیدوارانه‌ای را هم برای خود و هم برای خانواده‌هایشان بخواهند و شاید این موضوع جز با همت جدی و دلسوزانه مسئولان اجرایی کشور امکان‌پذیر نباشد، که متأسفانه کمتر شاهد آن بوده‌اند.

2. شاید کمتر آزاده‌ای در بدو ورود تصور می‌کرد لطف قانون گذار، مبنی بر محاسبه دو برابر سنوات اسارت به عنوان سابقه شغلی آزادگان، بعدها به عنوان مشکل و رنجی گریبان آن ها و خانواده‌هایشان را بگیرد. بسیاری از آزادگان به فاصله 10 سال از آزادی به مساعدت قوانین موفق به بازنشستگی شدند. اما ورود آزادگان به بازار کار اشباع شده از جوانان جویای کار، افزایش یک باره پاداش‌ها به افراد بازنشسته پس از بازنشستگی آن ها و نهایتا قرار گرفتن در بحران ناشی از افزایش تصاعدی خدمات و کالاها با وجود ثابت بودن حقوق بازنشستگی، امروز بسیاری از آزادگان را دچار رنج مضاعف کرده است.

به نظر می‌رسد اگر برای تصویب قوانین تشویقی، به نکات مهم آثار روانی تصمیمات، به ویژه در مورد اقشاری نظیر جانبازان و آزادگان توجه لازم می شد، مشکلات کمتری به آن ها وارد می‌شد. نکته مهمی که موضوع مذکور را تشدید می کند برخورداری اکثریت آزادگان از تحصیلات عالی دانشگاهی و بی‌استفاده ماندن این تحصیلات در ارائه خدمت، به دلیل بازنشستگی‌های پیش از موعد بوده است.

3. از بزرگ ترین رنج‌های آزادگان به ویژه در سال‌های اخیر (مانند بسیاری دیگر از ایثارگران) سوءاستفاده‌هایی است که از نام ایثارگران هر یک از جناح‌های مختلف از کشور برای منافع و بهره‌برداری‌های سیاسی خویش می کند. ایثارگران و به خصوص آزادگان اطمینان دارند جز این که همه جناح‌ها ولو با عقاید گوناگون همدیگر را احترام گذاشته و با هم به اعتلای کشور فکر کنند، ممکن نیست تصور کنیم می‌توانیم پا جای پای آن پیرفرزانه و شهیدان بزرگمان بگذاریم و آزادگان بی‌شک از این که بهره گیری های انتخاباتی و سیاسی از اعتبار آن ها از سوی هر یک از گروه‌ها شود بسیار در رنج هستند.

4. شاید بتوان به قاطعیت گفت بزرگ ترین رنج آزادگان، مشاهده دلسردی‌ها و دلمردگی‌ها، و کاهش شور و هیجان و امیدهای سال‌های نخستین انقلاب و سال‌های دفاع مقدس در جامعه است.بسیاری از آزادگان غصه‌های تنهایی خویش را ترجیح می‌دهند نه در انظار جامعه، که حتی در خانواده خویش نیز ابراز نکنند.

به راستی چه رنجی است در دل آزادگانی که سال‌های شلاق خوردن در زیر دست شقی‌ترین انسان‌های روی کره زمین را برای رضای خدا و ادای تکلیف تحمل کردند، بسیاری از دوستانشان را در اردوگاه‌ها از دست داده، رنج دوری از خانواده را سال‌های طولانی به راحتی طاقت آوردند، چرا که احساس می‌کردند آن ها فدایی هدیه نشاط و امید، خرمی و سربلندی در پناه اسلام به کشور و مردم خوبشان هستند، و امروز با دیدگانی نگران و مضطرب، حوادث را نظاره می‌کنند!

آیا همه رنج‌ها، همه ایستادگی‌ها، همه کتک خوردن‌ها، همه شهید دادن‌ها، همه دوری‌ها، همه امیدها و آرزوهای آن ها را، عملکرد گروه کوچکی نابخرد بر باد خواهد داد؟ آیا باز به روزهای آزادی پرافتخارشان که همه دست در دست هم پرنشاط و پرامید پیروزی و رضای الهی را جشن می‌گرفتند، بازخواهند گشت؟

بسیاری از آزادگان حاضرند باز به اسارت بروند و باز 10 سال صبر کنند تا وقتی برمی‌گردند همان شور و همان شعف، همان اتحاد و همان همدلی، همان دوستی و همان مهربانی.

 یکی از آزادگان سرافراز

(0) نظر
1389/6/11 17:6
X