دفاع مقدس
درباره وبلاگ
بسیجی پانزد ساله ای که باید در تهران تیله بازی می کرد از پشت خاکریز تانک دشمن را نشانه می گیرد و امام بر دست و بازوی او بوسه می زند.

ظاهراً مقررات و ضوابط مراکز نظامی عراق در اردوگاه حاکم بود. توجیه بسیاری از وحشیگری عراقی ها همین امر بود. می گفتند:« هذا معسکر.» اینجا پادگان استو شما نظامی هستید، مقررّات نظامی نیز بر شما حاکم است. از جمله ی این مقررات ،خاموشی و بیدار باش بود. خاموشی ای که هرگز فریاد دادخواهی اسرا را خاموش نکرد و بیداری که هیچ اسیری را در قبال اهداف دشمن گمراه نساخت.
ساعت ده شب خاموشی زده می شد و اگر کسی گرفتاری، کسالت و حتّی قصر دستشویی رفتن داشت، باید منتظر فردا می شد. همین موضوع کوچک ،بهانه ی انتقامجویی دشمن بود.
جاسم را اسیران اردوگاه موصل چهار به یاد دارند.همان که از سرعت راه رفتن و قدم زدن در پست نگهبانی، از سوی سربازان عراقی، « جاسم حصان» نام گرفته بود. جاسم با ترکیب عربی فارسی پرسیده بود: چرا خواب نیستید؟ جواب داده بودند: نماز شب می خوانند گفته بود فردا صبح نماز شب بخوانند، الآن خاموشی است.
حفظ سلامت روحی و جسمی افراد و خلع سلاح دشمن از این قضایا باعث شده بود که همه به خاموشی و رعایت ان تن در دهند. بیدار باش نیز در پی آمارگیری صبح مقرر کردند. گاه فردی لباس نپوسیده بودو ازدحام جمعیت باعث تأخیر در رسیدن او به میدان صبحگاه می شد. این امر سبب شده بود که چند دقیقه ای بیدارباش زده شود و پس از سوت بیدارباش در ساعت شش و سی ، رأس ساعت هفت، با باز شدم در، همه در امار صبح حضور داشته باشند.

(0) نظر
1389/6/12 14:28

تعداد وسایل یک اسیر از تعداد انگشتان دستها تجاوز نمی کردومخصوص دنیای اسارت بود. شاید همان وسایل در دنیای ازار پشیزی ارزش نداشته باشند.
وسایل شخصی اقلام زیر بودند:
کیسه ی انفرادی
کفش
لباس
پتو
سجاده ی تهیه شده از تکه های پارچه
ملحفه( تهیه شده از لباس و ...)
در موارد اندکی ناخن گیر
قیچی
تیغ و ریش تراش
مسواک و خمیر دندان و تایدو صابون
در بعضی اوقات،علاوه براقلام یادشده ،مقداری فلس(پول رایج) ، مقداری خوراکی، دفتر، قلموکاغذ، البوم عکس و نامه های شخصی، حوله، کفش بافته شده یا گیوه ، جوراب، کلاه، شال گردن، نخ و سوزن، دکمه ،وصله ی لباس، کیسه ی حمام یا لیف، دمپایی ،قاشق و بشقاب، لیوان، ساک دستی دوخته شده از لباس ، و به صورت نادر: پالتو، ساعت مچی ، انگشتر و تسبیح وسایل شخصی اسیر را تشکیل می دادند.
نگهداری وسایل کهنه، مانند لباسهای کهنه، ظاهراً ممدوح نبود ولی گاه همین ها در اضطرار، حکم کفش کهنه در بیابان را داشتند. مثلاً در نیمه ی دوم سال شصت و یک برای جلوگیری از اثرات کابل و ضرب و شتم دشمن،گ اهی افراد سه شلوار کهنه روی هم می پوشیدند و این امر به طور قابل توجهی از شدّت ضربات می کاست.
وسایل عمومی یک اسایشگاه اردوگاه عبارت بودنداز:
1. سطل آب
2. تشت
3. جارو
4. تی
5. حبانه( چیزی شبیه خمره ی آب ،بدون شیر با دهانه ی گشاد)
6. گونی
7. ظرف بزرگ نه یا ده نفره
8. الک ،کارد،ساطور(مخصوص ـشپزخانه)
9. سفره ی گروهی بزرگ
10. صافی
11. دیگ
12. دیگ
13. حلب
14. جعبه و کارتن

(0) نظر
1389/6/12 14:24

حقوق ماهیانه ، مقدار کمی مستمری است که در قرار داد و کنوانسیون ژنو، در مورد نگهداری اسرا تصویب شده است. این مقدار کم برابر با 5/1 دینار عراقی ومعادل با5/32 تومان بود. با این حقوق، باید تیغ خود تراش جهت هفته ای دوبار ریش تراشیدن، سوزن و نخ،سطل ، جارو، نفت و بسیاری از وسایل اولیه ی زندگی را با قیمتهایی سرسام آور خریداری می کردیم. مسواک، خمیر دندان، ناخن گیر،آرد ،روغن، برنج، عدس و حتّی شیلنگ نیز با این 5/1 دینار تهیّه می شد. چهارصر نفر سیگاری نیز سیگار یا مقداری توتون از این پول تهیّه می کردند.
یکی از پیشنهادهایی که در ملاقاتهای صلیت سرخ مطرح می شد. موضوع کم و پایین بودن حقوق بود. جالب اینکه، در راستای تبلیغات سوء و هماهنگی با عراقی، صلیب سرخ می گفت پیشنهار داده ایم که میزان حقوق اسرا بالا برده شود،ولی ایران قبول نمی کند. آنقدر صلیب سرخ فشار آوردیم که سرانجام ، در سالهای آخر اسارت و در هر ملاقات مقداری نخ، مسواک، خمیر دندان و گاهی صابون حمّام می آوردند و به تعداد افراد تقسیم می شد. دو وعده غذای کم هیچ گاه حتّی گوشه ای از معده ی اسرا را پر نمی کرد. از این رو، باید با مقدار کم حقوق، شیر خشک،پنیر،مربّا و ماهی با چند برابر قیمت تهیّه می کردیم تا شامگاهان چیزی به نام شام داشته باشیم. خرید کش شلوار، دکمه، پارچه ، سوزن قفلی، قیچی کوچک، ناخن گیرو سوزن بزرگ و کوچک ، حقوق و فلوس کم برادران اسیرا می بلعید.
دقیق ترین و اقتصادی ترین افراد، طی چند ماه پولی برای خرید یک ناخن گیر پس انداز
می کرد. تعدادی شش سال تمام از یک مسواک استفاده کرده و از جان و دل آن را نگهداری می کردند.
گاهی زولبیا، هندوانه، شیرینی و از این قبیل اجناس به ما می دادند. مزه اش را می چشیدیم، چون کم بود. البته اخر ماه متوجه می شدیم که به بهای زعفران ، پای اسیر نوشته اند و از حقوق کسر شده است.

(0) نظر
1389/6/12 14:22

حاکمیت سیستم پلیسی خشن در عراق ، آن هم در زمان جنگ قضاوت درباره سربازان ارتش بعث را مشکل می سازد. سربازی که از سایه ی خود می ترسید،جرأت نداشت با اسیر ایرانی تماس بگیرد و حتی در جواب سلام می گفت: ( لاسلام و لاعلیک ) نمی توانست ماهیت اصلی خودرا برای اسیران رو کند. به طور خلاصه ، از فرماندهان و سربازان ارتش عراق ویژگهای زیر دیده می شد: اطاعت پذیری از مافوق ، بدون چون و چرا از ترس عواقب تمرّد و به خصوص از ترس دایره ی توجیه سیاسی و استخبارات خستگی روحی ناشی از شدت کار و طولانی شدن جنگ و دخالت خستگی روحی در ضرب و شتم اسرا. وجود افراد آگاه ، روشن، منصف و کسانی که حتی پشت سر حضرت امام (ره) در نجف اشرف نماز خوانده بودند. ضعف تربیت عمومی و فرهنگ اجتماعی در بسیاری از سربازان وجود رأفت اسلامی ، نجابت، تربیت اسلامی – قرآنی و دلسوزی در تعداد کمی از سربازان احساس برتری قومی و نژادی نسبت به اسرای ایرانی ، تحت تأثیر تبلیغات حاکم بر عراق وجو ناراحتی ناشی از جنگ و اسیر شدن بستگاه در جنگ و دخیل بودن این عقده ها در برخورد با اسرا ذکر نام تعدادی ازسربازان و افسران و درجه داران عراقی در اردوگاه موصل چهار خالی از لطف نیست: سروان خمیس، سرگرد محمد، سرهنگ عبدالجبار، ستوان فضیل، ستوانیار عثمان، ضابط خلیل مشعل، غانم ، مقداد، تذیر، عبید عباس ، خلف، هشام ، سلام، جاسم، کریم، عبید، رجب ، یونس، جمیل، یحیی،

(0) نظر
1389/6/12 14:14
در اردوگاه موصل چهار باغچه وجود داشت. باغچه و سبزی کاری یکی از مسائل حیاتی و اساسی بود کمبود موادغذایی ، یکی از اهرمهای فشار دشمن بود که هجومی بی رحمانه را علیه می آغاز کرده و ادامه می داد. سبزی کاری تا حدی از شدت این نقصان می کاست و جلوی ضربات و شلاق کمبود موادغذایی را می گرفت. برکت باغچه به حدی رسیده بود که عراقی ها نیز از این سفره ی با برکت استفاده می کردند. بذر اولیه ی سبزیهای قابل کشت را نماینده ی صلیب سرخ به داخل اردوگاه آورد. سبزی های مورد استفاده عبارت بودند از: تره، تربچه ، شاهی ، جعفری کرفس، پیازچه، گوجه فرنگی،خیار سبز، سیر و بادمجان. در میان آنها، سیر یکی ازمقوی ترین ها بود. تجربه نشان داده بود اگر یک دانه سیر در آش صبحانه خرد می کردیم، تاعصر احساس خستگی و ضعف نمی کردیم . سیر علاوه بر این که مغذی بود، جایگزین دارویی بسیاری از بیماریها نیز محسوب می شد. تکرار کشت باغچه در هر سال باعث شده بود که زمین و خاک قابلیت کشت و ارزش غذایی خود را از دست بدهد. برای آن نیز چاره ای اندیشیده شد. خمیر نان اضافی و غیر قابل استفاده را با خاک مخلوط کرده و در دل خاک قسمتی از باغچه دفن می شد تا برای سبزیها کود شود. در یک مورد که خمیرها ترشیده بودند و بو می دادند مورد اعتراض فرمانده عراقی واقع شدیم . در توضیح علت گفته شد که به جای کود استفاده می کنیم. فرمانده عراقی نیز اعلام کرد از این پس کود حیوانی می آوریم و خمیر اضافه ی نان را جمع اوری کرد تا در ازای کود به دامداران اطراف بدهیم . استفاده از باغچه و سبزی کاری چندان ارزان هم نبود. بلکه با زحمت زیاد، خصوصاً برادران سخت کوش پرکار اصفهانی، ممکن شد . به خاطر دارم یک سال از زمینی به مساحت کمتر از صد متر،هفتاد وپنج سطل متوسط گوجه فرنگی برداشت شد. در سال شصب و هفت، برادران مشغول کاشت سیر بودند که یک عراقی گفت: قطعنامه ی 598 پذیرفتته شده چرا سیر می کارند؟ شما کافرید، شما ناامید هستید! بچه ها گفتند: ما می کاریم ِ،اگر رفتیم شما استفاده کنید و اگر ماندیم، خودمان برداشت می کنیم. از آن روز، حدود دوسال اسارتمان ادامه یافت و همان عراقی هنگام برداشت از بردران سیر تقاضا کرد و گرفت. افراد هر آسایشگاه، محوطه ی کوچک جلوی آسایشگاه خود را مسطح کرده و برای هر آسایشگاه که در گوشه قرار داشتند، بی کلاه ماند. تقسیم دقیقتر باغچه یک بار دیگر صورت گرفت و به توصیه ی برادران بزرگتراسایشگاه های بدون باغچه به طور مساوی از محصول دیگر باغچه ها استفاده کردند. مدیریت و سازمان نیروی انسانی دشمن
(2) نظر
1389/6/12 14:14
باغچه ها ، خیابانهای وسط و دو طرف زمین فوتبال، زمین والیبال دو پارکینگ مسقف دو ضلع باز، محوطه اردوگاه را تشکیل می داد. یک کامیون به راحتی می توانست از عرض خیابان عبور کند. این خیابان محوطه ی اردوگاه را به دو قسمت مساوی تقسیم می کرد. کف آن را قالبهای سخت و نسبتاً ضخیم بتونی تشکیل می داد. خیابان فرعی و عرضی اردوگاه محوطه مستطیلی اردوگاه را به دو مرتع مساوی تقسیم می کرد و تقاطع آن با خیابان وسط اردوگاه یک چهاراه در وسط اردوگاه ایجاد می کرد در ضلع غربی این چهارراه، یک چهار دیواری کوچک وجودداشتکه بشکه های آشغال را در خود جای می داد. باغچه ها یکی از شاهرگهای حیاتی اردوگاه بودند که حداقل تعداد آنها به هشت قطعه می رسید. بخشی از روزی اسرا از دل همین باغچه ها بیرون می آمد. آنها به ظاهر کوچک می نمودند ولی در واقع آثار و برکات زیادی داشتند. زمین فوتبال در انتهای اردوگاه قرار داشت. طول آن به اندازه ی عرض محوطه اردوگاه یعنی 75 تا 80 متر بود. عرض این زمین، به میزان نصف طول آن بود. ه سبب اهمیت ورزش و سلامت روح و جسم در اسارت، در ساعات روز این زمین در اشغال بازیکنان بود. کف زمین فوتبال سیمانی بود و برای همان همیشه تعدادی زخمی و دست و پا شکسته داشتیم. زمین والیبال رو به روی آسایشگاه شماره هشت قرار داشت. کف آن در ابتدا خاکی بود و بعدها سیمان شد.طول و عرض زمین والیبال به اندازه ی استاندارد بود. توروالیبال را نیز صلیب سرخ در ملاقاتهای خود می آورد. دو پارکینگ مسقف اردوگاه ، با سقف بتونی و ستونهای بتون آرمه، در انتها بین زمین فوتبال و والیبال قرار داشت. در هنگام ریزش باران یا تابش آفتاب داغ، این دو پارکینگ سایه بان خوبی برای قدم زدن بودند. در اوایل اسارت یکی از این دو پارکینگ چاله سرویس داشت و مشخص بود که برای پارک و تعمیر خودروها استفاده می شده است.
(0) نظر
1389/6/12 14:14
مشکل جا و مکان یکی دیگر از مصائب اسارت بود. اردوگاه به شکل مستطیل و اطراف آن ساختمان بود. اتاقها با یک در ، طول و عرضی معادل بیست و متر در ده متر داشتند. دراین محیط 134 نفر و حتی در دورهای 140 تا 160 نفر جای گرفته و زندگی می کردند. بهترین جای اتاق نزدیک پنجره بود ، چرا که افراد نزدیک پنجره از در تابستان از گرمی هوا رنج می بردند. نور کم آنها را راه شدت می آزرد. محیط اتاق بین افراد تقسیم می شد. هر فرد مکانی معادل یک سوم پتو را صاحب می شد. یعنی پتوی زیرین خود را سه لایه می کرد وزیر پا می انداخت و اگر حتی سه سانتیمتر بیشتر جا می گرفت، جا برای دیگران کم می آمد اگر کسی برای خواب جای بیشتر نیاز داشت، باید جایش را کنار راهرو می انداخت تا شب مقداری ازاه را اشغال کرده و راحت تر بخوابد. اگر کسی شب همگام بلند می شد و می خواست مثلاً برای خوردن آب از این طرف اتاق به آن طرف برود باید چند نفر را لگد می کرد. یا حداقل از روی سر و پای افراد می گذشت و یکی دو نفر را بیدار می کرد تا موفق می شد آب بنوشد. گاهی چنان کمبود جا افراد را آزار می داد که ارشد و مسئول ایرانی آسایشگاه خواهش می کرد که از آوردن کفش کارتن و وسایل اضافه به داخل آسایشگاه خودداری شود . اوایل اسارت ،امکانات ابتدایی زندگی نیز فراهم نبود و جای زندگی و خواب بسیار محدود بود.
(0) نظر
1389/6/12 14:14

مجموعه ی برنامه ها و شرایط و ضوابط دشمن در اردوگاه برای خرد کردن مقاومت و ثبات اسرا بود. فشارهای روحی - روانی ، وضعیت هوا، آب غذا و استراحت افراد اسف بار بود. همه ی این شرایط و برنامه های طراحی شده در بغداد ، در برابر مقاومت و اعتماد و صبر اسرا و برنامه های عبادی آنها جبهه گرفته بود.
از جمله شرایط سخت و برنامه های شکننده ی دشمن، اقامت شبانه روزی هفده ساعته در آسایشگاه های دربسته و قفل شده بود. در این هفده ساعت کسی به دستشویی دسترسی نداشت. بسیاری از ناراحتیهای گوارشی ناشی از این ماجرا بود. به که بیش از 400 نفر از 1946 نفر اسرای اردوگاه به شدت دچار ناراحتی معده و دستگاه گوارش بودند.
ناچار در کنج همه ی اتاقها چهارپایه ای پرده کشی شده برای دفع ادرار اختصاص یافته بود تا چنانچه در صورت اضطرار و اجبار فردی مجبور به قضای حاجت شد،با استفاده از یک حلب یا قوطی مخصوص قضای حاجت می کند. بقیه ی افراد می ماندند تا در باز شود و به دستشویی بروند.
اردوگاه موصل چهار با ظرفیّت 1946 نفر اسیر، به طور رسمی 32 دستشویی داشت. از این تعداد، چند تا خراب و حتّی چند تا از آنها هم به طور عمد مسدود، گرفته و غیر قابل استفاده می شدند. یا آب قطع می شد یا مجرای فاضلاب گرفته و مسدود می شد و یا برنامه های آمار و سخنرانی مسؤولین عراقی، تفتیش و . .. وقت هفت ساعته ی استراحت و قدم زدن را به خود اختصاص می داد.
همزمانی توزیع غذا و باز شدن در آسایشگاهها، محدودیّت ساعت فراغت در محوطه و... ترافیک دستشویی ها را سنگین می کرد. گاهی افراد چهل و پنج دقیقه، یک ساعت یک و نیم ساعت و حتی بیشتر فقط در صف دستشویی بودند. اگر سوت آمار، مزاحمت عراقیها تفتیش و ازدحام صف دستشویی باعث محرومیّت از دستشویی رفتن می شد، فرد باید تا 24 ساعت بعد این وضع را تحمّل می کرد. از این رو در اواخر اسارت حدود 400 نفر دچار ناراحتی دستگاه گوارش بودند. و از این موضوع رنج می بردند.
شرایط و اوضاع و احوال دستشویی ها مشکلی مضاف بر مشکلات بود و طولانی شدن اسارت، ضرورت نیاز و ابتکارات اسیران باعث شده بود که گوشه ی هر سالن( آسایشگاه) یک دستشویی قفسه ای و میله ای کوچک، برای دفع ادرار ساخته و تهیه شود. این ابتکاردر همان روزهای اول اجرا شد و گشایش بزرگی حاصل کرد.
فراموش نمی کنم روزی یک سرباز عراقی برای جوش دادن چهار پایه ی دستشویی آسایشگاه یازده اردوگاه موصل چهار مشغول کار بود. برای جلوگیری از پوسیدگی و زنگ زدگی برادر شرافتی گفت:طوری چهار پایه را بساز که ده سال استقامت و دوام داشته باشد.
سرباز انبار، قلم و چکش و سیم جوش و را انداخت و عصبانی برای شکایت نزد فرمانده عراقی رفت و گفت اینها امید ندارند، کافرند و چرا؟! چون قصد دارند ده سال در اسارت باشند.

(0) نظر
1389/6/12 14:10

گلوگاه اقتصادی اردوگاه ؛ آشپزخانه بود. آشپزخانه ها بیشتر توسط خود برادران وبا کنترل عراقیها راه اندازی و اداره می شد.جیره ی خشک اسرا و سهمیه ی نا چیز مواد غذایی اوّلیه؛ روزانه تحویل آشپزخانه می شد و آشپزهای دلسوزو فعال ما تلاش می کردند با همان مواد اندک قوت لایموت 1945نفر اسیر ایرانی را تهیّه کنند؛ آنان با هزار حرص و ولع و غصه؛ چیزی سرهم می کردند و شکم گرسنه ی اسرا را ساکت نگه می داشتند. چند چراغ و دیگ و چارپایه وچند قاشق بیل حلب و تشت وسایل و تجهیزات آشپزخانه را شامل می شد.
آشپز بیچاره می بایست منّت عراقیها را می کشید و هزاران غصّه می خورد تا با مختصر جیره ی خشک و کمی سبزی باغچه و ابتکاری از خودش؛ غذای بخورو نمیری تهیه می کرد و تحویل برادران می داد.
برنامه ی غذایی عراقیها صبحانه بود و ناهار . از شام خبری نبود. در تمام مدت اسارت صبحانه آش بود که سهم هر اسیر؛ سیزده قاشق غذاخوری معمولی می شد؛ ناهار هم همیشه برنج بود و مقداری خورش گوشت؛ ولی آشپزهای دلسوزو فعّال ؛ باهمان جیره ی کم و همان هشت قاشق برنج سهمیه ی هر اسیر شام نیز تهیه می کردند. مختصری آش یا پلو به نام شام تهیه و تقسیم می شد و آن را تا شب سفره ی غریبانه و فقیرانه ی اسرا را رنگین کند.
روزانه علاوه بر بیست یا بیست و چهار نفر آشپز؛ ده تا پانزده نفر ازهر آسایشگاه به نوبت شستن دیگها و نظافت آشپزهانه و تهیه ی مقدمات صبحانه ی روز بعد را عهده دار بودند.
این عزیزان با لباس کار مخصوص و کهنه و مندرسی تحت عنوان ‹ بیگاری آشپزخانه › کار می کردند و ناهار را هم همان جا می خوردند. صبحانه ی کلّ اردوگاه چهار دیگ آش و چهار دیگ چای بود. ناهار؛ شش دیگ برنج و دو یا سه دیگ خورش. گاهی هم پیازی برای ایجاد تنوع در یکنواختی غذا به طور خام روی برنج تقسیم می شد.
عید قربان و فطر؛ عراقیها که مدّعی اسلام اصیل بودند؛ آردی می آوردند و مقدّمه ی تهیّه ی حلوا را تدارک می دیدند. دوستان نیز به جای صبحانه ی آن روز حلوا می پختند. مسئول آشپزخانه؛ سنگینی هر باری را تحمّل می کرد ودر خدمت ایرانیها بود ؛ طرف عراقی را هم داشت؛ از دوستان مرتّت کار می کشید و امور را رتق و فتق می کرد و جوابگوی 1945 شکم گرسنه بود.

(0) نظر
1389/6/12 12:35

محفظه ای دیواری و سیمانی برای نگهداری آب خوردن و قابل شرب اردوگاه بود. بالای برخی از شیرهای اردوگاه به عربی نوشته بود. «غیر صالح للشرب»، چرا که آب لوله کشی اردوگاه املاح زیادی داشت. کف دستشویی و اطراف برخی لوله هایی که آب تراوش می کردند، ملاح بسیاری جمع شده و رسوب کرده بود.
اوایل اسارت، همین آب، از روزی ناچاری آب آشامیدنی بود، ولی بعدها یک تانکر، آب آشامیدنی را از یکی از رود خانه های دجله یا فرات به اردوگاه حمل می کرد و افراد هرآیشگاه با ظروف آبی که در اختیار داشتن، از این آب استفاده می کردند. بعدها به پیشنهاد و طرح و اجرای خود برادران، حوضچه ای دیواری و سیمانی ساخته و جهت رعایت مسائل بهداشتی، سقفی نیز برای آن تعبیه شد. طول و عرض این حوضچه، سه متر در چهارمترو ارتفاع تقریبی ان دو متر بود.
این آب انبار دارای یک دریچه ی خروجی، یک در ورودی آب و دوشیر نسبتاً بزرگ و حدود چهار شیر 5/1یا دو اینچی برای برداشت آب بود.
هر چند وقت یک بار این حوضچه شسته و نظافت می شد. از بانیان این کار خیر می توان از مرحوم آزاده ی زنده یار جلیل اخباری،عمو فریدون و غلام بیات یاد کرد.

(0) نظر
1389/6/12 12:33
X