دفاع مقدس
درباره وبلاگ
بسیجی پانزد ساله ای که باید در تهران تیله بازی می کرد از پشت خاکریز تانک دشمن را نشانه می گیرد و امام بر دست و بازوی او بوسه می زند.

 من معتقدم که شهادت سرآغاز زندگى است، پس چه چیز بهتر از شهیدشدن در راه خدا، شهادتى که انسان را به اوج قلۀ تاریخ مى‏برد و به درجۀ رفیع انسانیت مى‏رساند، مگر این نیست که خدا شهدا را در قیامت با آنچنان شکوه و درخشندگى و عظمتى وارد مى‏کند، که اگر انبیاء بخواهند از مقابل آنها سواره بگذرند، به عزت و احترام شهیدان پیاده مى‏شوند.

(0) نظر
1389/6/13 17:11

شما مى‏دانید که شهادت میراثى است، که از اجداد ما به ما ارث مانده است. ما فرزندان سرور شهیدان هستیم. و این امر براى ما تازگى ندارد. و شما نباید از این موضوع نگران باشید. بلکه باید به خود ببالید و افتخار کنید که شما پدر و مادر فرزندى را بزرگ کرده‏اید و به اسلام هدیه کرده‏اید، که لیاقت شسهادت را داشته و براى شما هم در این دنیا و هم در آن دنیا، جاى افتخار است

(0) نظر
1389/6/13 17:9

 حال که این نوشته را مى‏خوانید خود در میان شما نبوده و فقط یادى از من خواهد بود، پس بگویم عصر و روزگار سخت و غریبى را مى‏گذرانید، راه پر پیج و خم طولانى را با توشۀ اندک باید رفت، و از این زندان خلاصى یافت. مسلمان زندگى کردن در این دنیا و عصر مشوش و پر از فتنه‏ها، پایمردى مى‏خواهد. هدایت از طرف خدا صبر و استقامت مى‏خواهد. امیدوارم که خداوند این توفیق را نصیب من بگرداند که هدایت شده به سوى او راه گیرم. و از این ظلمتکده به منبع نور و صداقت و پاکى رسیده، و از این سرچشمه ‏هاى الهى سیراب شوم.

(0) نظر
1389/6/13 17:8

ما رو به مرگ و شهادت پیش مى‏رویم، و مرگ براى جوان‌مردان زشت نیست. آرى مرگ زشت نیست. اگر قصد و اراده آدمى، حق و حقیقت بود، منظور جهاد در راه خداست. آرى جامه‏ى شهادت به تن جوان‌مردان، چه زیباست. هنگامى که جان خود را در رکاب نیک مردان آسمانى، از دست داده و با این مبارزه خواسته‏اند از چنگ ستمگران آزاد شوند

(0) نظر
1389/6/13 17:7

امام، دفاع از حریم اسلام را واجب کفایى دانستند. و از جوانان خواستند تا به میدان نبرد روند و جوانان استقبال از مرگ کردند. در این بین، منِ نامقدس هم بر آن شدم تا در سرزمین مقدس، که امام زمان در آن به رزمندگان خوش آمد مى‏گوید، قدم بگذارم. سرزمینى که مرز بین مرگ و زندگى است و آن شهادت است.

(0) نظر
1389/6/13 17:6

پدر و مادر عزیزم! اگر شما مى‏خواستید که من براى شما خدمت کنم ولى وقت نداشتم. و زحمت زیاد کشیدید تا من درس بخوانم و در آینده به شما هم کمک کنم. ولى من در این موقع، به نداى حسین زمان لبیک مى‏گویم. من و ما به جبهه، و براى دفاع مى‏رویم تا دیگر برادران و خواهران بتوانند به راحتى درس بخوانند. من مى‏روم تا به مقام شهادت برسم

(0) نظر
1389/6/13 17:5

اى تشنگانى که به دنبال آب زلال شهادت مى‏روید! تا سیراب نشده‏اید بازمگردید. و چگونه زیستن و چگونه مردن را در معنویت بیابید. معنویتى که در آن شهادت، یک هجرت است، به سوى (الله). بلى خدایا! چگونه زیستن و چگونه مردن را در معنویت، به همه‏ى ما عطا کن.

(0) نظر
1389/6/13 17:4
X