دفاع مقدس
درباره وبلاگ
بسیجی پانزد ساله ای که باید در تهران تیله بازی می کرد از پشت خاکریز تانک دشمن را نشانه می گیرد و امام بر دست و بازوی او بوسه می زند.
برادر کاوه بعد از مجروحیتش در عملیات بدر وقتی می خواست وارد پادگان شود یک شور و حال عجیبی در پادگان ایجاد شده بود علاوه برامکاناتی که از تدارکات داده شده بود تا از نیروها پذیرایی شود به میمنت قدوم ایشان مبلغی پول جمع آوری کردیم و رفتیم شیرینی تر خریداری کردیم .آن روز نیروها قبل از اذان حرکت کرده بودند و ضمن خواندن نماز خود را برای استقبال از ایشان آماده کرده بودند از درب پادگان تا میدان صبحگاه را پرچم نصب کرده بودند . در میدان صبحگاه یک سخنرانی زیبا در را بطه با کاوه ایراد کردند . اما وقتی کاوه پشت تریبون قرار گرفت صحبتهای صلاحی که در رابطه با ایشان کرده بودند همه را رد کرد
(0) نظر
1389/6/21 16:45
X