دفاع مقدس
درباره وبلاگ
بسیجی پانزد ساله ای که باید در تهران تیله بازی می کرد از پشت خاکریز تانک دشمن را نشانه می گیرد و امام بر دست و بازوی او بوسه می زند.
سردار کاوه دو روز قبل از شهادتش با من تماس گرفت و گفت فلانی که الان در زندان ارومیه بازداشت است ایشان را به خاطر تیری که سهوا در آموزش به برادری اصابت کرده بود و به شهادت رسیده بود بازداشت کرده اند _ را هر چه سریعتر آزاد کرده وفردا شب به عملیات کربلای 2 برسانید چون نیازش دارم . در راستای دستور کاوه ما باسیستم قضایی و تعاون سپاه هماهنگی های لازم را انجام دادیم و موضوع را به این جا رساندیم که مشخصات کامل آن شخص را به دادگستری مشهد داده و نیابت قضایی برای ارومیه فرستاده شود که این فرد آزاد شود . قرار بود رضایت خانواده شهید هم گرفته شود تا اینکه فردا آن فرد را از زندان ارومیه آزاد کنند .اما با تمام سعی و تلاشی که شد نتوانستیم این فرد را در آن موعد مقرر آزاد کرده وبه عملیات برسانیم .خود کاوه هم در این عملیات و در آن شب به شهادت رسیدند بعد از شهادت کاوه برادر زندانی نزد ما آمد و گفت : شما قرار بود برادر ما را آزاد کنید . چی شده است . گفتم :کاوه مسئولیت این کار را به عهده گرفته بود الان هم که ایشان شهید شده است . حالا دیگر کسی که بتواند این ضمانت را قبول کند که اعتبار هم داشته باشد وجود ندارد
(0) نظر
1389/6/21 20:25
X