دفاع مقدس
درباره وبلاگ
بسیجی پانزد ساله ای که باید در تهران تیله بازی می کرد از پشت خاکریز تانک دشمن را نشانه می گیرد و امام بر دست و بازوی او بوسه می زند.

درعملیات رمضان که مى‏شود گفت: تقریباً مواجه شد حجم کارها بیش از حد معمول بود و بالطبع سختى آن هم بیشتر به چشم مى‏آمد اما دراین اوضاع و احوال برادر رضوى را دیدم که از آرامش عجیبى برخوردار بود. با آن روحیه بالا و خنده‏اى که همیشه به لب داشت مدام از این طرف به آن طرف در حرکت بود و با بچه‏هاى جهاد صحبت مى‏کردو همین برخورد آرامش بخش رضوى بود که در آن شرایط سخت موجب تقویت و بالا رفتن روحیه بچه‏ها شد. خو یادم است که آن روز در صحبتهایش خطاب به بچه‏ها گفت: "هرگز فراموش نکنید که این میشت الهى است و خداوند خواسته تا ما را بدین وسیله مورد آزمایش قرار دهد


X