دفاع مقدس
درباره وبلاگ
بسیجی پانزد ساله ای که باید در تهران تیله بازی می کرد از پشت خاکریز تانک دشمن را نشانه می گیرد و امام بر دست و بازوی او بوسه می زند.

دوران خدمت سربازى تقى مصادف با اوج فعالیت‏هاى انقلاب بود یکروز دیدم خیلى سراسیمه به منزل آمد و گفت: "طبق دستور امام من نیز مانند خیلى سربازان دیگر از پادگان فرار کردم." مادرش که از شنیدن این حرف خیلى ترسیده بود گفت: "اگر تو را بگیرند حتماً تیربارانت مى‏کنند." و تقى با خونسردى تمام جواب داد: "این فرمان رهبر انقلاب است و من هر طور که شده به آن عمل خواهم کرد، من اکنون آماده‏ام تا در کنار مردم بایستم نه در مقابل آنها همچنین قصد دارم اعلامیه‏هاى حضرت امام را بین مردم پخش کنم. و بعد در ادامه صحبت به من و مادرش سفارش کرد که: "اگر کسى با لباس سربازى به درب منزل آمد سریع او را به داخل ببرید تا لباسهایش را عوض کند و به صف تظاهر کنندگان بپیوندند.


X