دفاع مقدس
درباره وبلاگ
بسیجی پانزد ساله ای که باید در تهران تیله بازی می کرد از پشت خاکریز تانک دشمن را نشانه می گیرد و امام بر دست و بازوی او بوسه می زند.

شهید 17ساله دفاع از حق را برگزید

شهید دانش‌آموز «غلامحسین اکبری» علی‌رغم فقر مالی که بر خانواده‌اش حاکم بود دفاع از میهن اسلامی را در برابر کفر برگزید و به جبهه اعزام شد.

 

شهید دانش‌آموز «غلامحسین اکبری» اول فروردین سال 1345 در استان کرمانشاه در خانواده‌ای مستضعف و مذهبی چشم به جهان گشود؛ وی به دلیل کمبود امکانات رفاهی بعد از دوره ابتدایی ترک تحصیل کرد.

همزمان با آغاز جنگ تحمیلی و فوت پدر، غلامحسین و برادرش کلیه مخارج زندگی را بر دوش گرفتند؛ سپس غلامحسین از سال 58 به استخدام بسیج درآمد.

این شهید 17 ساله 6 ماه در جبهه حق علیه باطل حضور داشت تا اینکه در منطقه چنگوله و در عملیات «والفجر 5» در مورخ 29 بهمن سال 62 با اصابت ترکش به ناحیه شکم و جمجمه به شهادت رسید و 2 اسفند 62 با همراهی مردم شهید‌پرور کرمانشاه تشییع و تدفین شد.

زینب پیری مقدم، انسیه غلامی‌ادب، الهه مرادی، لیلا ویسی سرگذشت‌پژوهان شهدای دانش‌آموز هستند که سرگذشت‌پژوهی زندگی این شهید دانش‌آموز را برعهده گرفتند.

 

مادر شهید دانش‌آموز: غلامحسین برای حق‌الناس اهمیت زیادی قائل بود

 

مادر شهید دانش‌آموز «غلامحسین اکبری» گفت: غلامحسین با سن کم و فقر مالی که داشتیم، برای حق‌الناس اهمیت زیادی قائل بود.

 

احترام قنبری مادر شهید دانش‌آموز «غلامحسین اکبری» با بیان خاطراتی از وی اظهار داشت: اوایل روزهای انقلاب اسلامی هنگامی که منافقان میدان وزیری را بمب‌گذاری کرده بودند، دیوار کفش ملی خراب شده و کفش‌ها در خیابان پخش شده بود.

وی ادامه داد: غلامحسین به خانه آمد و گفت «مادر مردم همه کفش‌ها را جمع می‌کردند و به خانه‌هایشان می‌بردند ولی من دوست نداشتم این کار را انجام دهم زیرا آوردن اموال مردم به خانه بدون اینکه آنها راضی باشند، حرام است».

مادر شهید دانش‌آموز «غلامحسین اکبری» خاطرنشان کرد: پسرم در آن زمان با سن کم و فقر مالی‌ که داشتیم، ایمانش را حفظ کرده بود و هنوز هم به وجود چنین فرزندی افتخار می‌کنم.

 

 

خواهر شهید دانش‌آموز: غلامحسین مطمئن بود که شهید می‌شود

 

خواهر شهید دانش‌آموز «غلامحسین اکبری» گفت: غلامحسین مطمئن بود که شهید خواهد شد و 2 هفته قبل از شهادتش ما را آماده کرده بود.

 

کبری اکبری خواهر شهید دانش‌آموز «غلامحسین اکبری» با بیان خاطراتی از وی اظهار داشت: دو هفته قبل از شهادت غلامحسین، مادربزرگم فوت شده بود و همه اقوام در خانه ما جمع شده بودند.

وی ادامه داد: غلامحسین عکس خودش را در طاقچه منزل گذاشته بود و می‌گفت «خودتان را آماده کنید برای اینکه من هم به زودی شهید خواهم شد».

خواهر شهید دانش‌آموز «غلامحسین اکبری» بیان داشت: عمه‌ام از این حرف غلامحسین ناراحت شد و گفت «ما هنوز عزادار مادربزرگ هستیم»؛ شهید گفت «عمه‌جان مطمئن هستم که این بار که به جبهه اعزام می‌شوم دیگر بر نمی‌گردم»؛ همان طور هم شد عزاداری مادربزرگ و غلامحسین در یک زمان اتفاق افتاد.

 

خواهر شهید دانش‌آموز: غلامحسین ما را برای جهاد تشویق می‌کرد

 

خواهر شهید دانش‌آموز «غلامحسین اکبری» گفت: غلامحسین ما را برای کمک به جبهه و مراقبت از مجروحان جنگ تحمیلی تشویق می‌کرد.

 

عفت اکبری خواهر شهید دانش‌آموز «غلامحسین اکبری» با بیان خاطراتی از وی اظهار داشت: بعد از بیماری پدرم، مادرمان به دلیل تنگدستی و فقر در منزل یک پزشک کار می‌کرد.

وی ادامه داد: غلامحسین زمانی که سر سفره می‌نشست با بغض می‌گفت «این نان برای من از زهرمار هم بدتر است که مادر برود و کار کند و من در منزل باشم و نان بخورم»؛ تا اینکه غلامحسین برای کار به تهران رفت و در یک رستوران مشغول به کار شد که برای ما پول می‌فرستاد.

خواهر شهید دانش‌آموز «غلامحسین اکبری» خاطرنشان کرد: زمانی که غلامحسین به جبهه اعزام شد به من ‌گفت «از همسرت اجازه بگیر و برای مراقبت از مجروحان جنگی اقدام کن زیرا این هم یک نوع جهاد است؛ سعی کنید پشت جبهه را خالی نگذارید».


(0) نظر
1389/6/8 16:59
X