دفاع مقدس
درباره وبلاگ
بسیجی پانزد ساله ای که باید در تهران تیله بازی می کرد از پشت خاکریز تانک دشمن را نشانه می گیرد و امام بر دست و بازوی او بوسه می زند.

یکی از مجروحیت های ایشان در عملیات بدر بود . در عملیات بدر دو راه آب در هور بود . یک راه آب سمت چپ بود یک راه آب هم سمت راست . یک گردان از تیپ امام جواد (ع9 به نام گردان عبدا... قرار شد جلوتر حرکت کند ، ولی فرماندهی گردان هم با دو گردان دیگر امام صادق که صبار بودند ، به عهده این شهید بزرگوار بود . اینگونه شناسایی شده بود که داخل راه آب یک کمین دو ، دو سه نفر بیشتر نیست . یک جایی بود به نام پاسگله پنج که با ین پلهای شناور آنجا را ساخته بودند روز این پاهای شناور بچه ها چادر زده بودند . همین جا باز یادم می آید که بگویم ایشان به خوردن چایی خیلی علاقه داشتند . آنجا هم کتری و امکانات نبود . با آهستگی گفتند : می دانی آقای عفتی ما اهل چای هستیم . جایی چای سراغ نداری . ممن 48 ساعت است که چای نخورده ام یادم است یک برادری به نام حکمت از بچه های سبزوار بود به او گفتم : همین طور شانسی گفتم : گفت : برای خودت می خواهی ؟ گفتم : نه برای حاج آقای فرو مندی . ایشان گفت : چشم ، بعد دیدم یک حلبی پیدا کرد


X