دفاع مقدس
درباره وبلاگ
بسیجی پانزد ساله ای که باید در تهران تیله بازی می کرد از پشت خاکریز تانک دشمن را نشانه می گیرد و امام بر دست و بازوی او بوسه می زند.

قدمه به طور قطع زن که نیمی از پیکره جامعه را تشکیل می دهد، نقش بسیار مهمی در دفاع از حریم ولایت دفاع می کند. این نقش در دو جنبه قابل بررسی است: الف) نقش اجتماعی زن در دفاع از حریم ولایت ب) نقش فردی و وظائف شخصی او در رابطه با دفاع از حریم ولایت. اما قبل از اینکه به طور واضح و روشن به هر یک از این دو مسئله بپردازیم، مقداری در مورد خود ولایت فقیه و شرائط و محدوده آن صبحت می نمائیم تا معلوم گردد دقیقاً یک زن مسلمان چه وظیفه ای را بر دوش دارد و باید به دفاع از چه چیزی برخیزد. بنابراین محورهای اصلی مقاله در سه قسمت خواهد بود: قسمت اول مربوط به ولایت فقیه و قسمت دوم مربوط به نقش اجتماعی زنان در دفاع از حریم ولایت و قسمت سوم مربوط به نقش فردی زنان در این زمینه است. معنای ولایت فقیه هنگامی که لفظ «ولایت» در مورد فقیه به کار می رود، مراد از آن همان حکومت و زمامداری امور جامعه است. اما معنای آن «آقایی»، «ریاست» و «سلطنت» که نشان از چیرگی ولی بر «مولی علیه» دارد، نیست. بلکه مقصود سرپرستی امور مولی علیه و اداره شئون اوست. ولی فقیه خادم مولی علیه است، نه باری برگرده او :«رئیس القوم خادمهم». ولایت شخص فقیه تمامی آحاد و افراد جامعه را در بر می گیرد. وی سرپرستی یکایک افراد آن جامعه، حتی سایر فقها و بلکه شخص خود را به عهده دارد. پس ولادت او فقط مربوط به همانند میت، سفیه، مجنون و صغیر که قادر به اداره امور خود نیستند، نمی باشد، بلکه مواردی را که مولی علیه قدرت بر اداره امور خود دارد نیز در بر می گیرد. هر جامعه ای برای اداره امور خود نیازمند مدیری است، همان گونه که حضرت علی (ع) می فرماید:«ولابد لکل قوم امیر براو فاجر»؛ هر قوم و گروهی ناگزیر باید رهبر و رئیسی داشته باشد، چه نیکوکار و چه بدکار. اسلام برای این مدیر، شرایط فراوانی ذکر کرده که چون مهمترین آنها فقاهت است، از آن به «ولایت فقیه» یاد می شود. فقیه رأس هرم جامعه دینی در عصر غیبت دین درصدد است با ارائه عناصری جهان مشمول، حیات آدمی را در راستای کمال و سعادت واقعی سامان بخشد. با این وصف «مدیریت» از دیدگاه اسلام ساماندهی تمام نیروهای بالفعل و بالقوه جامعه در جهت آرمان ها و اهداف متعالی دینی است و در این امر، افزون بر هدایت های ماندنی الهی، به دانشهای متغیر بشری و دستاوردهای فرد آدمی نیز نیاز است. این دانشها که به یاری تجربه و تعقل فراهم آمده، انسان را برای شناخت موقعیت و تشخیص ویژگیهای متغیر حوادث مختلف آماده می رساند. اما هنگامی این آمادگی به بهره بندی بهینه خود می رسد که تحت اشراف و هیمنه ی عناص جهان مشمول دینی به کار گرفته شود. از این رو، مدیریت فقهی و به بیان بهتر و دقیقتر «مدیریت دینی» نه تنها «علم» را انکار نمی کند و تعارضی با «مدیریت علمی» ندارد، بلکه بر ضرورت به کارگیری بهینه از آن تأکید می ورزد. فقیه به عنوان مدیری که مجموعه حرکت را به سوی آرمانهای اسلامی سوق می دهد، بر جامعه ولایت دارد و در واقع «ولایت» تجلی همان مدیریت دینی است. تنها اشکالی از حکومت، از سوی اسلام قابل پذیرش است که در آنها جایگاه فقیه در عصر غیبت به عنوان رأس هرم قدرت و بالاترین مدیر کشور محفوظ مانده باشد. ولایت فقیه امتداد ولایت خدا در فرهنگ شیعی پس از توجه به ضرورت وجود زمامدار برای جامعه، این مطلب واضح است که حق زمامداری از آن خداوند متعال است که تمام شئون هستی آدمی اوست و همین امر اقتضا می کند که انسان مطیع او امر و نواهی او باشد. حال اگر او ما را به تبعیت از شخص یا گروهی خاص فرا خواند، ما نیز اطلاعت می کنیم و اگر برای زمامدار شرایطی بیان کرد و تعیین شخص او را از بین حائزین شرایط به عهده ما گذارد، باز مطیع خواهیم بود. خداوند زمامداری امت اسلام را به شخص رسول اکرم (ص) و سپس به امامان معصوم (ع) اعطا کرده است و این مطلب به ادله اربعه: کتاب، سنت، عقل و اجماع قابل اثبات است. از این سو، شیعه اعتقاد دارد که رسول گرامی اسلام افزون بر مقام نبوت و رسالت از منصب امامت نیز برخوردار بوده است. از دیدگاه شیعه، ولایت فقیه در عصر غیبت ادامه ولایت امام معصوم (ع) است، همان گونه که ولایت آنها در امتداد ولایت نبی اکرم (ص) قرار داشت. به عبارت دیگر به اعتقاد شیعه در رأس هرم قدرت در جامعه اسلامی باید یک اسلام شناس قرار گیرد که اگر معصوم (ع) حضور داشت، شخص او و اگر نبود، فقیهان این مسئولین را برعهده خواهند داشت. این دیدگاه از نتایج پذیرش این نکته است که وظیفه اصلی حکومت از دیدگاه اسلام بسط ارزش ها و احکام الهی در جامعه می باشد و برای تحقق چنین آرمانی نیاز است در بالاترین مصدر تصمیم گیری شخصی آگاه به دین قرار گیرد. البته بدون شک این شخص باید از اوضاع خارجی نیز مطلع و توانایی اداره امو را نیز دارا باشد. شرائط ولی فقیه بر اساس ادله ای که درباره فقیه بیان شد، کسی می تواند زمام امور را در جامعه اسلامی به دست گیرد که به مقام فقاهت رسیده باشد و بتواند احکام الهی را از منابع مورد وثوق استنباط نماید. از سوی دیگر آیات و روایاتی داریم که اطاعت فاسق و غیر عادل یا ولایت او را انکار می کند. عقل نیز حکم می کند که نمی توان زمام جامعه ای مبتنی بر یک عقیده را به کسی سپرد که در عمل پای بندی آن اعتقاد نیست و التزامی به قوانین آن ندارد. شرط دیگر زمامدار اسلامی توانایی اداره اموری است که برعهده دارد و این شرط نیز از روایتی از امام باقر (ع) به دست می آید. بنابراین شرایط اساسی زمامدار اسلامی عبارتند از: فقاهت، عدالت، توانایی، جامعه اسلامی. حدود ولایت فقیه فقیه بر یکایک افراد جامعه اسلامی از مسلمان و غیر مسلمان، مجتهد و عامی، مقتدان خودش و ... بلکه برخودش ولایت دارد و اگر حکمی را با توجه به موازین آن صادر کند، باید همگان، حتی سایر فقها و بلکه خودش، آن را رعایت و به آن عمل کنند. از سوی دیگر فقیه بر تمام شئون اجتماعی جامعه ولایت دارد و می تواند براساس موازی در آن، حکم کند و اگر چنین کرد اطاعت از او بر همگان واجب است. پرواضح است که از آنجا که فقیه، ولایت خود را از ناحیه شارع به دست آورده ناگزیر است در چارچوب ضوابطی که شارع در زمینه های گوناگون ارائه کرده، عمل نماید. اگر آنچه نسبت به آن می خواهد اعمال ولایت نماید از مباحات شرعی باشد، با میزان «مصلحت»، حکم می نماید. درست مانند اشخاص که در زندگی خصوصی خود می توانند در دایره مباحات شرعی به آنچه مصلحت تشخیص می دهند، عمل کنند. از این ولایت به ولایت مطلقه فقیه تعبیر می شود و مقصود این است که فقیه هرچند می تواند در هر زمینه و نسبت به هرکس حکم صادر کند، ولی در صدور این حکم می باید مصلحت، تزاحم و نظام های اسلامی را درنظر گیرد، همان گونه که امامان معصوم (ع) نیز احکام خود را با ضابطه، میزان و ملاک صادر می فرمودند. پس ولایت فقیه با حکومت مطلقه که در محافل سیاسی مطرح می شود متفاوت است. الف) نقش اجتماعی زن در حمایت از ولایت فقیه در این ناحیه فرقی بین زنان جامعه و مردان نیست. یک سری وظایفی بر گردن افراد جامعه است که رعایت این وظایف و عمل برطبق آن جامعه را به سوی آرمانهای بلند اسلامی سوق می دهد. همانگونه که روشن و واضح است، هیچ زمامداری هر قر هم که بر حق باشد، به تنهایی قادر به انجام اموری که جامعه را به سوی تعالی فرا می خواند، نیست. بلکه این مردم هستند که با حمایت از وی و اطاعت از فرامینش زمینه بهبودی را فراهم می آورند. حضرت علی (ع) در خطبه ای که در صفین ایراد فرموده اند، حقوق متقابل رهبر و مردم را نسبت به یکدیگر یادآور می شوند و می فرمایند: «آنگاه که مردم حق رهبری را ادا کنند و زمامدار حق مردم را بپردازد، حق در آن جامعه عزت می یابد، راههای دین پدیدار و نشانه های عدالت برقرار و سنت پیامبر پایدار می گردد، پس روزگار اصلاح می شود و مردم در تداوم حکومت امیدوار و دشمن در آرزوهایش مأیوس می شود، اما اگر مردم بر حکومت چیره شوند، یا زمامدار بر رعیت ستم کند، وحدت کلمه از بین می رود، نشانه های ستم آشکار و نیرنگ بازی در دین فراوان می گردد. از جمله حقوق طرفین که در همین خطبه ذکر گردیده است، تناصح بین و الی و مردم است. یعنی زمامدار و مردم، امام و مأمون باید همدیگر را به کار خیر نصیحت کنند، حق را برپا دارند و در کارهای نیک همدیگر را یاری نمایند. در قانون اساسی جمهوری اسلامی دقت در کار رهبر و توجه به امور وی برعهده مجلس خبرگان گذارده شده است و این امت هستند که با انتخاب صحیح و درست افراد شایسته و لایق، در این مهم شرکت می جویند. از سوی دیگر همین امت با گوش جان سپردن به فرامین رهبر الهی خود، او را در انجام کارهای نیک یاری می دهد. و به این ترتیب تناصح و دعوت به کار نیک، بین امت و امام به صورت کامل و دقیق صورت می پذیرد. امیرمؤمنان در فرازی دیگر از این خطبه زیبا به حقوق دیگر و الی و رهبر که بر گردن مردم است اشاره می فرماید و می گوید: مردم! از پست ترین حالات زمامداران در نزد صالحان این است که گمان می برند آنها دوستدار ستایش باشند و کشورداری آنان بر کبر و خودپسندی استوار باشد، من از شما می خواهم که مرا با سخنان زیبای خود نستایید، تا نفس خود را به وظایفی که نسبت به خدا و شما دارم، خارج سازم و حقوقی که مانده است بپردازم و واجباتی که برعهده من است و باید انجام گیرد ادا کنم. پس با من چنانکه با پادشاهان سرکش سخن می گوئید، حرف نزنید و چنان چه از آدمهای خشمگین کناره می گیرند، دوری نجویید با ظاهرسازی با من رفتار نکنید و گمان مبرید اگر حقی به من پیشنهاد کنید بر من گران آید یا در پی بزرگ نشان دادن خویشم... پس از گفتن حق یا مشورت در عدالت خودداری نکنید. حضرت در این فراز می فرمایند: حمایت واقعی از رهبر و فرایض او و یاری کردن او در انجام تکالیف الهی از حقوق رهبر بر مردم است. آنان که با چاپلوسی و تملق،ظاهری را حفظ می نمایند اما در واقع ضربه های جدی به سیر حرکت جامعه به سوی سعادت می زنند، در واقع حقوق رهبر را رعایت نکرده اند. آنان که در تعیین افراد لایق و شایسته برای پست های مختلف اجرایی و قانون گذاری کوتاهی می کنند و در انتخابات تلاش لازم را مبذول نمی نمایند، در کار حمایت از رهبر قصور دارند. بنابراین در جامعه اسلامی کنونی و با توجه به رهنمودهای امیرمؤمنان (ع) و سفارشات دیگر امامان معصوم (ع) واضح می شود که شرکت در انتخابات، گوش دادن به نصایح رهبر در زمینه های مختلف فرهنگی، اجتماعی، اقتصادی و عمل بر طبق آن فرامین و حمایت کامل و همه جانبه آن در مقابله با دشمنان داخلی و خارجی از وظایف اصلی مردم است و عدم انجام وظایف محوله، ضایع کردن حق رهبری است و تضییع حق وی تضییع است. در انجام وظیفه این وظیفه بین زن و مرد هیچ فرقی نیست. هر یک از آنان در هر شغل و منصبی که باشند در اجرای صحیح قوانین سهیم هستند و همان گونه که قبلاً نیز گفتیم رهبر هرگز به تنهایی از عهده این مهم بر نمی آید. در اینجا خالی از لطف نیست که اشاره به نقش زنان در طول تاریخ اسلام از ظهور این دین حق تاکنون داشته باشیم. زنان بسیاری می توان نام برد که در حمایت از رهبر و والی خود اقدام کرده اند و جان خود را نیز از کف داده اند. با دقت در زندگانی حضرت خدیجه (س) و حضرت صدیقه کبری فاطمه زهرا (س) و زندگانی حضرت زینب (س) کاملاً روشن می گردد که هیچ گاه از این مهم غفلت نورزیده و در برهه های مختلف از زندگی خویش در مواقع ضرورت از امام وقت خویش حمایت کرده اند. در این مجال کوتاه جای ذکر رشادتها و شجاعتهای این فرزانگان تاریخ و پیروان بر حق آنها نیست. ب) نقش فردی زن در حمایت از ولایت فقیه گمان می کنم آنچه بیشتر باعث می شود تا به موضوع زن و حمایت از ولایت فقیه بپردازیم، نقش فردی زن در این حمایت است. اگرچه مردان هم نقشی مشابه در این مسئله دارند، اما به مناسبت موضوع، فقط به نقش فردی زنان در این زمینه می پردازیم. اهمیت نقش فردی اگر بیشتر از نقش اجتماعی زنان نباشد، یقیناً کمتر از آن نیست. و حتی به نظر حقیر عدم توجه به نقش فردی، نقش اجتماعی را نیز کمرنگ و چه بسا بی اثر خواهد کرد. به عبارت دیگر این دو نقش (فردی و اجتماعی) در هم تنیده اند. غفلت از یکی از آنها، مضمحل شدن دیگری را در پی دارد. زن مسلمان در یک جامعه اسلامی از آن جهت که زن است و از آن جهت که مسلمان است، وظایفی را برعهده دارد. اگر زن این وظایف را فراموش کند و فقط به نقش اجتماعی خویش بپردازد و از آنچه که شرع برعهده شخص او گذارده و او مکلف به به انجام آنها می داند،سرپیچی کند، نه تنها به خود ضربه زده است، بلکه اجتماعی را نیز در معرض خطر قرار داده است. در حالی که اگر به طور دقیق به وظایف فردی خویش عمل نماید، در سلامتی و رشد کل جامعه مؤثر خواهد بود. اسلام از زن می خواهد که عفت خویش را نگاه دارد و خود را از نامحرمان حفظ کند. در مسائل تربیتی نیز اسلام جایگاه ویژه ای برای زن به عنوان مادر و همسر و خانه قرار داده است و تعالی یک خانواده، تک تک افراد مؤثر هستند اما مادر به عنوان یکی از اصلیترین ارکان این اجتماع کوچک است. مادرانی که فرزندانی ایثارگر، فداکار، مؤمن می پرورانند، اینها هستند که می توانند پرچم حمایت از جامعه و رکن مهم آن یعنی ولایت فقیه را علم کنند. زمانی که شئونات اسلامی را رعایت می کنند و حجاب را به عنوان یکی از ارکان مهم دین که برای حفظ جامعه از فساد است، می پذیرند، اینها هستند که پشتوانه محکم تعالی جامعه و سعادت او به سوی آرمانهای بلند اسلامی اند. همان گونه که امروزه مشاهده می کنید دشمنان دین و انقلاب، برای به فساد کشاندن این قشر از جامعه از شعارهای فریبنده کمک می گیرند. در پوستینی از صلاح و رفاه زن، وارد صحنه می شوند، ولی قصد اولی و هدف اصلی آنها منسوخ کردن زن و از بین بردن یکی از حامیان واقعی جامعه انقلابی است. خیلی کودکانه اندیشیدن است اگر فکر کنیم آنان واقعاً درصدد رفاه ما هستند و بسیار خام خواهیم کرد اگر گمان کنیم، آنان آزادی ما را می خواهند. اگر خوب بیندیشیم و خوب تفکر کنیم در می یابیم که آزادی و عزتی که در اسلام برای زن وجود دارد، در هیچ یک از مکاتب و نحله های دیگر نیست. اسلام با تحصیل و فهم و تعالی زن نه تنها مخالف نیست، بلکه بسیار به آن بها می دهد. اسلام با بی بند و باری، فحشاء ظلم و تعدی و تجاوز مخالف است. چرا قشر زن تحصیل کرده ما باید گمان کند که حجاب مانع فهم و شعور او می شود؟ چرا شعارهای فریبنده فمینیسم او را از اصالت واقعی اش جدا می سازد؟ چرا بعضی زنان ما گمان می کنند که اگر یک فوتبالیست خوب باشند و یا در خیابانها دوچرخه سواری می کنند یا فلان ورزش را خوب بیاموزند، یا تمام وقت خود را در بیرون از منزل بگذرانند یا با همسران خود به مخالفت برخیزند، آزادی به دست آورده اند؟! توجه کنید هرگز اسلام با رفاه، با ورزش، سلامتی بدن و ... مخالف نیست. اما گاه این شعارها به هدف مسخ کردن زن مسلمان صورت می گیرد. این شعارها برای این است که زن، مثل سیده زنان عالم، فاطمه زهرا (س) را به عنوان الگوی زندگی خویش قرار ندهد.در جامعه ای که زنان آن، دنبال الگوها و نمونه هایی غیردینی می گردند، چنین جامعه ای بعد از گذشت چند نسل هرگز حکومت اسلام و خدا را نمی پذیرد. در حالی که تنها چیزی که برای انسان عزت می آفریند و او را سربلند می سازد و از یوق بندگی بیگانگان خارج می سازد، اسلام عزیز است. از این روی کاملاً واضح است که حفظ شئونات اسلامی از سوی زنان در جامعه اسلامی و توجه کامل آنها به کانون گرم خانواده در کنار مسئولیتهایی که برای زن در اجتماع وجود دارد و گاه وجود این مسئولیت ها بسیار ضروری و لازم است، همه و همه در حمایت از ولایت فقیه که در رأس هرم جامعه دینی قرار دارد بسیار مؤثر بلکه نقش اساسی دارد. اگر می بینیم فاطمه زهرا (س) از اینکه کار منزل به او محول می شود بسیار مسرور می گردد نه از این روست که که این کارها سبکتر است، بلکه به این دلیل است که می داند وظیفه اصلی زنان حراست از محیط گرم خانواده است. جامعه ای که به خانواده بها می دهد، جامعه ای سالم است. این وظیفه مهم را مردان نمی توانند بر دوش گیرند. و می بینیم که همین کوثر وجود که عالم خلقت برای وجود او خلق می شود، در هر بروعه و هر زمانی که لازم باشد در خارج از خانه به کارهای دیگر اجتماعی می پردازد و در دفاع از حریم اسلام تلاش می کند، چه در زمان حیات پدر بزرگوارش و چه بعد از رحلت ایشان. در خانه آن گونه و در خارج خانه اینگونه. اما با این حال از اینکه در تقسیم کار، کار خانه به او محول می شود بسیار خوشحال می گردد. در این جا، جا دارد که به عنوان حُسن ختام، یکی از کلمات امام راحل (رضوان ا...تعالی علیه) را که در مورد حضرت فاطمه زهرا (سلام ا... علیها) فرموده اند، ذکر نمائیم: «یک زن دنیا آمد که مقابل همه مردان است، یک زن به دنیا آمد که نمونه انسان است، یک زن به دنیا آمد که تمام هویت انسانی در او جلوه گر است.» منابع 1- صحیفه نور، جلد 8، صفحه 162 2- صحیفه نور، جلد6، صفحه 194 3- هادوی تهرانی، مهدی «ولایت فقیه»، صفحه 130- 67 4- نهج البلاغه، خطبه 216 5- ر.ک، نصیرپور، محمد قاسم، «زندگانی فاطمه زهرا (س)» صفحه 55-45 نویسنده: شمسی خراسانی


(0) نظر
1389/6/14 22:18
X