به جبهه میروم و میخواهم تمام بتهای درونیم را بشکنم. میخواهم وجودم را مملو از عشق کنم. به جبهه میروم تا بیاموزم چگونه جنگیدن و چگونه مردن را، به جبهه میروم تا بیاموزم عشق به خدا و عشق به معبود را، به جبهه میروم تا بیاموزم که در زیر رگبار تیر دژخیمان دلمان به یاد خدا آرامش مییابد، به جبهه میروم تا بیاموزم آن را، مقصود آن را و هدف آن را
اینک که به یاد خدا به جبهه میروم، نه برای انتقام، بلکه برای احیای دینم، و تداوم انقلابم پای در چکمه میکنم، و خدا را به یاری میطلبم و از او میخواهم که هدایتم کند به آن راه که خود صلاح میداند. هدفم خدا و مکتبم اسلام و مرادم روحالله است. میروم تا از دریای بیکران شهادت بهرهای جویم، که مکتب اسلام و این آب و خاک حقی بر گردنم دارد
با قلبی آکنده از مهر و عشق الهی به سوی جبهه روانه شدم و این تصمیم را با آگاهی و تدبیر خود گرفتم و داوطلبانه به حجلهگاه معشوق گام نهادم، تا شاید تولدی ابدی یابم، تولدی با خون و اگر با کشته شدنم اسلام قوّت خواهد گرفت پس،ای سلاحها مرا دریابید. و میدانم این راهی که آمدهام دیگر بازگشت ندارد، همة ما یک روز آمدیم و یک روز هم خواهیم رفت. پس، خدایا این رفتن به سوی خود را برای من عارفانه و عاشقانه و خالصانه قرار ده.
خدایا، برای تحقق بخشیدن به اسلام و قرآن و دفاع از کشور اسلامیم، در این راه آگاهانه قدم گذاشتم
ای خدای رحمان تو خود میدانی که برای چه این راه را انتخاب کردهام و در این راه هیچ کوشش دریغ نکردم، کمک کن تا پرچم اسلام را بر فراز بزرگترین قلل دنیا برافراشته سازیم چون این خون در مقابل اسلام و قرآن ارزشی ندارد
آری، ما به راهی رفتهایم که سرانجام شوم امپریالیسم و سلطهگران اجنبی را هم اکنون در قلة عالم نمایان کنیم
ما تا آخرین نفس با دشمن کافر میجنگیم تا اسلام زنده بماند
اگر من به جبهه رفتم از برای یاری بخشیدن به دین خدا و پاسخ به ندای هل من ناصر ینصرنی حسین و تحقق بخشیدن با آرمانهای به حق امام امت خمینی بت شکن بوده است
من به ندای حسین لبیک گفتم و به سوی خدا شتافتم و به دعوت اسلام لبیک گفتم و سعادت را برای خود تحصیل کردم کشته دین شدم و در راه قرآن به خون غلتیدم و دین حق را یاری کرد
به علت گرایشم به راه حسین و عشقم نسبت به اسلام و کشورم این راه را برگزیدم. این عشق همچون خون در رگهایم جریان پیدا کرد و باعث شد عاشق شهادت و ایثار شوم. من چندین بار به جبهه آمدم و چون درسم را در مکتب حسین به پایان نرسانده بودم سالم بازگشتم ولی نمیدانم این بار چرا این گونه دربند خودم نیستم روحم در عوالم دیگری سیر میکند شاید در این مرحله خداوند مرا لایق بداند و مرا به خود فراخوا
پدر جان خوشحالم از اینکه توانستم به ندای سالار شهیدان حسین بن علی لبیک گویم و در راه یاریش قدم گذارم و همانطور که سرورم امام حسین در مقابل کفر ایستادگی کرد به پیروی از او ایستادگی خواهم کرد و این جان ناقابلم را برای برقراری اسلام وقرآن هدیه میکنم. و ما با خون خود اقیانوسی خواهیم ساخت که تمامی کشتیهای کفر و الحاد و شرک در آن غرق شوند