دفاع مقدس
درباره وبلاگ
بسیجی پانزد ساله ای که باید در تهران تیله بازی می کرد از پشت خاکریز تانک دشمن را نشانه می گیرد و امام بر دست و بازوی او بوسه می زند.

فصل اول: شواهد روایی بر تفاوتهای اجرایی زن و مرد اینکه گفته میشود زن و مرد تفاوتهایی دارند اگر با همان بدبینی و سوءظنی که دشمن به وجود آورده نگریسته شود، چنین گمان میرود که تفاوت زن با مرد در چیزهایی است که مرد بطور علاوه و مضاعف دارد و زن از داشتن آنها محروم است. اما با یک دید صحیح میبینیم که، بسیاری از کارهایی که بر دوش زنان است، به دلیل ضعف و ناتوانی مردان در انجام آنهاست که به آنها محول نشده و بحث از ضعف و ناتوانی زن در جایی است که دستگاه خلقت او را برای ان کارها نیافریده و خارج از وظیفه اوست. دستگاه آفرینش بیسار با دقت عمل کرده و تمام نیازهای انسانها را برآورده اما به طوری که به یکدیگر وابسته بوده و محتاج به هم باشند تا زندگی اجتماعی را برقرار کنند. لذا هیچ مادری نیست که بتواند نیازهای فرزندش را هم از حیث مادری و هم از حیث پدری بطور کامل تأمین کند و هیچ پدری هم نیست که بتواند چنین کند و این تفاوت برای اینست که زن و مرد وجود خود را با یکدیگر تکمیل کنند و در سایه یکدیگر به آرامش و آسایش روحی برسند که: «هوالذی خلقکم من نفس واحده و جعل منها زوجها لیسکن الیها» به گفته یکی از دانشمندان اینجا بحث تخصص در کار است نه تفاوت، زیرا «هر کسی را بهر کاری ساختند». و چه زیبا امام علی به فرزندش امام حسن درباره رفتار فرزند با زنان میفرماید: «ولا تملک المرأه من امرها ما جوز نفسها فان المرأه ریحانه و لیست بقهرمانه». «به زن بیش از آنچه تحمل آنرا ندارد کار مده و کاری را که به او ربطی ندارد واگذار مکن و او را بر اموری که انجام آن از حدود قدرت و توانایی او بیرون است مسلط ننما زیرا زن گلی است خوشبو، نه کارفرما و مقاومت کارهای مردان را ندارد.» این کمال لطف و محبت الهی و اوج عدالت اسلامی به زنان است که در کلام مولای متقیان موج میزند به نحوی که زنان را از کارهای سخت خارج خانه که تحمل زیاد در برابر ناکامیها و شکستهای ناشی از مشکلات و معضلات زندگی را میطلبد، معاف ساخته و در عوض به او چونان گلی خوشبو که دارای روحی لطیف و پرعاطفه میباشد نگریسته شده و وظایفی مناسب با این روحیات از او خواسته شده، چنانکه تربیت فرزند که حوصله و تحمل زیادی میطلبد به او واگذار شده، چرا که برای پروراندن تمایلات روحی کودک معصوم سازگارتر یافته شده است. خداوند متعال در قرآن کریم میفرماید: «الذی اعطی کل شی خلقه ثم هدی» از آنجا که خدا به هر چیزی خلقت خود او را داده و سپس در مقام هدایت آن درآمده معلوم میشود پروردگار خلقت و آفرینش اشیاء را با هم متفاوت قرار داده پس هدایت آنها نیز باید از راههای متفاوتی حاصل شود که البته خود خداوند متعال به این راهها آگاهتر است. بطور مثال در خصوص زن و مرد میداند که از هر کدام بنا به خلقت متفاوتشان چه بخواهد و چگونه آنها را تا رسیدن به کمال هدایت کند. یکی از مسایلی که این تفاوت را نشان داده و ذهن بعضی را به خود مشغول داشته است این است که: «چرا زنان باید شش سال زودتر از مردان مکلف به انجام وظایف شرعی شوند؟» ممکن است تصور شود که بلوغ نوعی تکلیف به امور سخت و سنگین است، در حالی که در این حکم به وضوح حقوق مضاعف زنان مشاهده میشود زیرا میبینیم دین اسلام عنایت خاصی به زن داشته که او را زودتر از مرد مشرف به درگاه حق نموده است. حضرت استاد آیتالله جوادی آملی در این خصوص میفرماید: «این شش سال زودتر مکلف شدن نه برای آن است که زن ناقص، بلکه برای آن است که زن ریحانه است و این گل فقط باید به دست باغبان باشد و باغبان این گل فقط عترت و قرآن و ذات اقدس اله است. درست است که باغبان هر انسانی خدا است «و الله انبتکم من الارض نباتاً» خداست که شما را مانند گیاهی میرویاند. منتهی همان باغبانی بهتر میداند که کدام گل را بهتر و زودتر از دیگر گلها باید حفظ کرد. کدام نهال را بیشتر باید پذیرایی کرد. این پذیرایی ویژه الهی نشانه عظمت زن است.» این دید صحیح و بسیار زیبا که پرده از واقعیت عطوف و مهرانگیز احکام اسلامی برمیدارد تنها در سایه خوشبین بودن به احکام و واقعنگر بون انسان حاصل میشود و میبینیم که این دید صحیح چقدر به زن عزت و عظمت میدهد. روایت دیگری که میتواند ما را در شناخت تفاوت و شناخت وظیفه یاری کند این حدیث شریف علوی است که میفرماید: «عقول النساء فی جمالهن و جمال الرجال فی عقولهم» معنی حدیث این است که: عقل زن در جمال او و جمال مرد در عقل اوست. شاید اگر فقط به همین شکل به این حدیث بنگریم دچار شبهه شده و گمان کنیم که به شخصیت زن توهیه شده، اما لازم است برای دانستن شرح و تفسیر آن به عالم کامل و عارف واصلی چون حضرت آیتالله جوادی آملی مراجعه کنیم. ایشان میفرمایند: «زیور جان آدمی به ایمان است نه چیز دیگر چنانکه خدای سبحان فرمود: «حبب الیکم الایمان و زینه فی قلوبکم» ... از حدیث شریف علوی که فرمود «عقول...» میتوان معنی دستوری فهمید نه معنای وصفی، یعنی منظور آن نباشد که حدیث شریف در توصیف دو صنف از انسان باشد که عقل زن در جمال او خلاصه شود و جنبه سرزنش داشته باشد و جمال مرد در عقل او تعبیه شود و عنوان ستایش بگیرد. بلکه ممکن است معنی آن دستور، یا وصف سازنده باشد. به بیان دیگر، زن موظف است و یا میتواند عقل و اندیشه انسانی خود را در ظرافت عاطفه، و زیبایی گفتار و کیفیت محاوره و نحوه برخورد و نظایر آن ارائه دهد. چنانکه مرد موظف است و میتواند هنر خود را در اندیشه انسانی و تفکر عقلانی خویش متجلی سازد...» گاه در روایات و احادیث به موارد مشابه برمیخوریم که همه را میتوان به همین منوال تفسیر نمود. اکنون که متوجه تفاوتهای زن و مرد در مسایل مختلف شدیم پذیرفتن این نکته که جهاد زن و مرد هم میتواند با هم متفاوت باشد سهل است. لذا در بخش دوم به تفاوت جهاد زن و مرد میپردازیم. انشاءالله. فصل دوم: تفاوت زن و مرد در خصوص جهاد در باب فضیلت جهاد سخن بیش از آنست که به شماره آید و اجر و پاداش آن، چه در قرآن و چه در احادیث به اندازهای معرفی شده که شاید کمترین عملی با آن برابری کند. به طور مثال در قرآن کریم آمده: «لا یستوی القاعدون من المؤمنین غیر اولی الضرر و المجاهدون فی سبیل الله باموالهم و انفسهم فضل الله المجاهدین باموالهم و انفسهم علی القاعدین درجه و کلا وعدالله الحسن و فضل الله المجاهدین علی القاعدین اجراً عظیماً». احساس میشود بانوان مسلمان از این همه فضیلت و این اجر عظیم محروم ماندهاند و جهاد اختصاص به مردان یافته است. زیرا گاه زنان توانایی انجام این کار را ندارند و یا ممکن است با رفتن به چنین میدانی بعضی شؤونات رعایت نشود و بعضاً ممکن است خلائی در زندگی مسلمانان به وجود آید. زیرا اگر هم زن و هم مرد خانه و کاشانه را رها کرده به میدان بروند فرزندان بیسرپرست مانده و کارهای زندگی معطل میماند و باعث کمبودها و معضلات متعددی میشود که شاید هرگز آن نقصها و کمبودها جبران نشود و چون خانواده جامعهای کوچک و اساس جامعه انسانی است و یک جامعه بزرگ از همین کانونهای انسانساز و نسلپرور به وجود میآید مسلماً این خلل و کمبودها نه تنها بر کانون خانواده اثر میگذارد بلکه تمام جامعه بزرگ اسلامی دچار نقص و تشویق خواهد شد. اگر زن و مرد هر دو در جبهه جهاد به شهادت برسند جامعهای میماند با اطفالی که قادر به حفظ خودشان نیستند چه رسد به اینکه جامعه را سرپا نگه دارند. و یا حتی حضور در این میدان قتال و جهاد را روحیه بسیاری از زنان سازگار نیست، در عین حال اگر جهاد امر مستحب و پر اجری برای زن شمرده شود بسیاری از بانوان گرامی تمایل زیادی به حضور در آن صحنه پیدا میکنند و بدون در نظر گرفتن شرایط روحی و جسمی خود با اشتیاق فراوان به جبهههای جنگ رفته و چه بسا زمینهساز مشکلاتی برای خود و دیگران شوند. اما روایات دیگری وجود دارد که جهاد را برای زن لازم میداند ولی این جهاد نیز همچون مسایل دیگری که از نظر اجرا در مورد زن و مرد فرق میکرد، شکل ظاهرش متفاوت، ولی اجر و پاداش آن نزد پروردگار متعال به یک اندازه است دلیل ما بر اثبات این مدعا این حدیث شریف است که از رسول خا نقل شده است که اسماء، دختر یزید انصاری به نمایندگی از طرف زنان به نزد آن حضرت آمد و عرض کرد: «شما از جانب خدا به سوی همه مردم چه زن و چه مرد مبعوث شدهاید و ما زنان به شما و خدای شما ایمان آوردهایم. ما زنان در خانههای خود نشسته و حاجت جنسی شما را برآورده، فرزندانتان را در رحم خویش میپروردانیم و از آن سو شما مردان را میبینیم که کارهای مقدس و پراجری مانند ن ماز جمعه و جماعت و تشیع جنازه و عیادت بیماران و حج مکرر و از همه بالاتر جهاد در راه خدا به شما اختصاص یافته و ما بهرهای از آن نداریم در صورتیکه وقتی یک مرد به حج یا عمره یا جهاد در راه خدا میرود ما زنان هستیم که اموالشان را نگهداری میکنیم و برای جامعههای آنان تخریسی میکنیم و فرزندانشان را تربیت میکنیم، پس چگونه است که ما در این کارهای پراجر و مقدس با مردان شریک نیستیم؟» رسول خدا نگاهی به اصحاب خود کرده فرمودند: «آیا تاکنون از هیچ زنی سوالی به این زیبایی شنیده بودید که در کار دین خود کرده باشد.» اصحاب عرض کردند: «گمان نداریم این سوال از خود این زن باشد.» رسول خدا رو به اسماء کرده فرمودند: «آنچه میگویم به خوبی فهم کن و در خاطرت بسپار و به زنان دیگر بگو: «ان حسن التبعل المرأه لزوجها و طلبها مرضاته و اتباعها بعدل ذالک کله»؛ به راستی اگر زن خوب شوهرداری کند و درصدد جلب رضایت و خشنودی او باشد اجر و پاداش او معادل است با همه کارهایی که مردان انجام میدهند.» بعد از شنیدن این جواب زیبا از حضرت ختمی مرتبت که هیچ سخنی را از جانب خود به زبان نمیآورد بلکه هر چه میگوید از وحی است، جا برای هیچ سخن دیگری باقی نمیماند و راه بر هر اعتراضی بسته میشود. زیرا ما به واقع به دنبال خشنودی و رضای خدای تبارک و تعالی میباشیم و بیشترین سعی ما باید د رجهت آنچه خداوند از ما میخواهد باشد و دیگر فرقی نمیکند که این جلب رضای پروردگار از چه راهی باشد. البته تنها نکته مهم این است که راه انتخاب شده همان راهی باشد که مطابق خواست خداست، چیزی که مهم است باطن عمل و نیت پاک است و این دو جهاد اگر از نظر ظاهری با هم فرق میکنند و دو شکل کاملاً متفاوت دارند اما از نظر باطن و نیت و اجر و پاداش مساوی هستند و این چیزی نیست ما آن را ادعا کنیم بلکه سخن گرانقدر حضرت رسول به آن دلالت میکند که به اسماء سفارش شده به زنان دیگر نیز گفته شود. لذا این یک قاعده عمومی است نه فقط یک اقناع ظاهری و مسکوت کردن آن زن که چنین نسبتی به رسول اکرم روا نمیباشد. اما این دو شکل متفاوت هم بیدلیل به وجود نیامده بلکه به دلیل دو نیاز اساسی مختلف در جامعه یعنی: 1. مقاتله با کفار در میدان جنگ و ... 2. حفظ خانه و زندگی و تربیت فرزندان یا همان نسل آینده این دو روحیه متفاوت و دو توانائی مختلف براساس برآوردن یک نیاز جامعه به وجود آمده است به سخن بهتر هر کدام از این دو توانائی و روحیه بر یک نیاز اساسی منطبق است. نقش زنان در حفظ و پاسداری خانه و انتقال ارزشهای فرهنگی: اما اینکه چرا تقسیم کار به این شکل باشد هم در فصل قبل و هم در عبارات بالا کاملا روشن است. اینکه مادری ب فرزند خود فرهنگ جهاد و مبارزه علیه باطل را بیاموزد و او را برای رفتن به جبهه جنگ و شهادت با روشهایی که غیر خود او کسی نمیداند تشویق کند، کم ارزش نیست. در واقع اگر فرزند در میدان جنگ از جان خود میگذرد مادر قبل از او، از جان فرزندش که بیمبالغه آن را از جان خود بیشتر دوست میدارد گذشته و او حقیقتاً جهاد اکبر انجام داده است. چرا که او سختیهای پس از بیسرپرست شدن و بیفرزند ماندن را قبل از آنکه مرد به جبهه رود بر خود هموار کرده است. او در خانه میماند تا زندگی همسرش سر و سامان دهد. او میتواند با ایجاد یک محیط فرهنگی در خانه خود، نیروهای انسانی با فرهنگ و والایی را برای جهاد و مقاتله و هم برای جهاد اکبر پرورش دهد و از اینجاست که حقیقتاً متوجه میشویم: «از دامن زن مرد به معراج میرود.» نقش زنان در پشت جبهه: آنچه تا یانجا گفته شد، در واقع مهمترین وظیفه زن و بالاترین جهاد اوست که در تمام دوران حیاتش با آن روبروست. یعنی چه جنگی برپا باشد و ه نباشد او باید به این وظایف که در واقع جهاد او شناخته شده خوب عمل کند اما این دلیل بر آن نیست که حتی در وقت اضطرار هم در خانه بماند و پا فراتر از آن وظایف نگذارد چنانکه جهاد دفاعی بر زن و مرد و پیر و جون واجب است یعنی وقتی خانه و کاشانه و میهن مسلمانان در معرض خطر باشد و بیم از بین رفتن جامعه اسلامی میرود طبق احکام اسلام، زن نمیتواند در خانه بماند به گمان اینکه وظیفه او تنها خوب همسرداری کردن و تربیت فرزن میباشد بلکه با آن هجومی که به مسلمانان شده بیم آن میرود که اصلاً خانه و زندگی برای مسلمانان باقی نماند تا زن بخواهد به وظایفش در آن عمل کند. لذا این خیال باطل و امید به آینده نامطمئن بیجاست. بلکه از نظر عقلانی هم چنین است که ابتدا زن و مرد با جهاد و مبارزه به دفاع از خانه خود بپردازند و آنرا حفظ کنند و از چنگال دشمن به درآورند، سپس هر کس به وظایف خود بپردازد. آنچه بر آن بسیار تأکید شد این بود که خداوند خارج از توان او چیزی نخواسته تکلیفی مالایطاق بر او نکرده و هم به دلیل نیازهای موجود دیگر که زن از عهده آنها بهتر برمیآید و امکان اینکه بعضی شؤونات رعایت نشود چنین تکلیفی به گردنش نیامده است. لذا زنان میتوانند با رعایت این اصول به سیره حضرت زهرا که در پشت جبهه خدماتی انجام میدادهاند اقتدا کنند و به پیشبرد اهداف جهاد کمک کنند. نکته دیگری که شایان ذکر است اینکه شکل جهاد محدود بر همین مواردی که ما بر شمردیم نیست و شاید حسن التبعل که در روایات نبوی مشاهده میشود بزرگترین، اصلیترین و مهمترین جهاد زن باشد. بی بی رحیمه ابراهیمی

(0) نظر
1389/6/14 13:24
بخش اول : گرایش های فمینیستی در مقابل دیدگاه رایج در غرب ، که غالباً بر ضد حقوق زنان بود ، فمینیست ها نوشته هایی از زنان درباره ی حقوق زنان یافته اند ، که به قرن چهاردهم باز می گردد. در قرن هیجدهم ، اروپا شاهد یکی از مهم ترین تحولات تاریخ خود بود ؛ در پی سلسله تحولاتی که از سال 1789 تا 1799 در کشور فرانسه اتفاق افتاد و به «انقلاب کبیر فرانسه» مشهور شد ، نظام سلطنت از میان رفت و جمهوریت جای آن را گرفت. مجلس شورای ملی تأسیس شد و لایحه ی حقوق بشر فرانسه تدوین گردید. اما نکته ی جالب آن بود که مسأله ی برابری حقوق انسانی ، که در اعلامیه ی حقوق بشر فرانسه مطرح شده بود ، زنان را در بر نمی گرفت. این اعلامیه که به نام «حقوق مردان» بود ، با مخالفت زنان انقلابی فرانسه روبه رو شد. پس از انقلاب فرانسه ، نویسندگانی چون «کندورسه» و «سن سیمون» مباحث مربوط به حقوق زنان را ادامه دادند. موارد اشاره شده به آرمان های فمینیستی قابل انکار نیست ، اما ریشه ی فمینیسم به عنوان یک جنبش اجتماعی ، سیاسی را می توان به اواسط قرن نوزدهم و ایجاد باشگاه های زنان پس از انقلاب فرانسه باز گردانید. در همین اوان بود که واژه ی فرانسوی فمینیسم برای اشاره به طرفداران برابری حقوق زن و مرد به کار رفت ؛ «Feminism». این واژه با اندکی تغییر در زبان های انگیلیسی ، فرانسوی و آلمانی به یک معنا به کار می رود. اواخر قرن نوزدهم جنبش های زنانه شکل بین المللی به خود گرفت و زنان کشورهای اروپایی در اجتماعاتی مهم ترین مسائل زنان را مطرح کردند. پس از اعطای حق رأی همگانی به مردان فرانسه ، آلمان و سوئیس در دهه ی 1870 و دیگر کشورها تبعیض میان زنان و مردان برجسته تر شده بود. تا سال 1900 اکثر فمینیست ها متقاعد شده بودند که تنها راه دست یابی زنان به فرصت های برابر ، در درجه ی اول ، کسب رأی است. در کشور انگلستان نیز از اوایل قرن بیستم طرفداری از حقوق زنان توسط دوشیزه «پانک هورست» آغاز گردید و زمینه ساز دست یابی زنان انگلیسی به حق رأی در سال 1918 گردید. زنان آمریکایی هم در سال 1920 به حق رأی دست یافتند. از نظر تاریخی ، تکامل فمینیسم به دو مرحله ی اصلی تقسیم می شود ؛ مرحله ی اول از اوایل قرن نوزدهم تا اندکی پس از جنگ جهانی اول یعنی تا سال 1920 است. ویژگی موج اول ، توجه به دست یابی زنان به حقوق مدنی و سیاسی برابر ، به ویژه برخورداری از حق رأی است. جنبش های زنان ، رو به افول گذاشت و تا پس از جنگ جهانی دوم ، تحرک قابل توجهی صورت نگرفت. موج دوم جریان فمینیستی از دهه ی 60 آغاز شد. رهبری این جریان را فمینیست های انسان گرا به رهبری «سیمون دوبوار» (1908 میلادی) در دست داشتند ، که با انتشار کتاب جنس دوم (1949) زمینه ساز شکل گیری گرایش های تند (رادیکال) در جریان های فمینیسم شد. شاخه های فمینیسم تنوع گروه ها و گرایش های فمینیستی به گونه ایی است که برخی دانشوران غربی به جای کلمه ی فمینیسم ، واژه ی « فمینیسم ها» را مورد استفاده قرار دادند. گویا اختلاف های موجود به قدری گسترده می باشد که وجه اشتراک مهمی در تمام آنان وجود ندارد. ولی باید اذعان نمود که فمینیست ها با وجود اختلاف دیدگاه های اساسی در دو مسأله ی مهم وحدت نظر دارند ؛ اول آن که زنان به دلیل جنسیت خود گرفتار تبعیض و فروتری هستند و نیازهای آنان نادیده گرفته می شود. و دیگر آن که ؛ این تبعیض باید از بین برود و لازمه ی از بین بردن این تبعیض ، اصلاح نظام اقتصادی ، اجتماعی و سیاسی است که علت پیدایی تنوع دیدگاه های فمینیستی را می توان در پاسخ به این دو سؤال اساسی مطرح نمود ؛ اول این که علت فرودستی زنان را چگونه تحلیل می کنید؟دوم این که راه حل پیشنهادی برای اصلاح کلی وضعیت زنان چیست؟ لذا مکاتب بر اساس آموزه های خود علت فروتری زنان را تحلیل نموده ، دست کم به پنج گرایش عمده می توان اشاره نمود که در پاسخ به این دو پرسش ، جواب های متفاوتی دارند ؛ 1- فمینیسم لیبرال لیبرال ها قدیمی ترین گروه های فمینیستی هستند که هم اکنون در اقلیت به سر می برند و در پاسخ به سئوال اول معتقدند که : نقش های جنسیتی تبعیض آمیز ، باورهای پذیرفته شده درباره ی تفاوت در جنس و روابط اجتماعی است ، که سرنوشت متفاوتی برای مرد و زن رقم می زند ؛ لذا لیبرال ها مخالف نقش های کلیشه ایی در خانواده و جامعه اند. این گروه متأثر از دیدگاه های لیبرالی ، اصل را بر آزادی عملکردها ، لذت جویی و رضایت خود محورانه قرار داده اند و نسبت به نقش مادری و همسری در خانواده های سنتی از آن جهت که محدود کننده ی تمایلات افراد خانواده است ، بدبین هستند و کار خانگی را به طور رسمی جزء اشتغالات دیگر به حساب نمی آورند و آن را ظالمانه می دانند. در پاسخ به سئوال دوم معتقدند با اصلاح قوانین و ساختار سیاسی و اجتماعی می توان به اهداف تساوی طلبانه رسید. آرمان آنان تحقق جامعه ایی دو جنسی است که اعضای آن از نظر جنسی مذکر یا مؤنث اند. اما ویژگی های زنانه و مردانه را با اختلاف های فاحش نشان نمی دهد. از میان نظریه پردازان قدیمی لیبرال می توان به «هاریت تیلور» اشاره کرد و از لیبرال فمینیست های جدید «بتی فریدان» نویسنده ی کتاب «رمز و راز زنانگی» را می توان اشاره کرد. 2- فمینیسم مارکسیسم «کارل مارکس» و «فردریش انگلس» بنیانگذار نظریه ی مارکسیسم در قرن نوزدهم اند. محور اصلی توجه آنان به نقش اختلاف های طبقاتی و تحول ابزار تولید در وقوع تحولات فرهنگی و اجتماعی است. در نظریه ی مارکسیسم ، تابعیت تاریخی جنس زن نسبت به مرد ، ریشه ی اقتصادی دارد و بر ماهیت زیست شناختی زنان مبتنی نیست ، خانواده به شکل کنونی نیز چیزی جز نظامی متشکل از نقش های مسلط و تحت تسلط که نظام سرمایه داری بر بشریت تحمیل کرده است ، نیست. تأکید مارکس بر این بود که تنها با تغییر شکل سرمایه داری ، طبیعت آزاد انسانی شکوفا می شود و تساوی جنسیتی پدید می آید. بنابراین لازم است انقلابی از سوی کارگران پدید آید و با حذف سرمایه داری ، آرمان های تساوی طلبانه را محقق سازد. بنابراین زن و مرد باید با تمام قوا به جنگ طبقاتی دامن بزنند و مسأله ی زنان را تا سرنگونی سرمایه داری کنار بگذارند. به اعتقاد مارکس و انگلس ، خانواده نخستین نهاد اجتماعی است که تقسیم نابرابر کارآمد در آن صورت می گیرد و باید نابود گردد. بنابر این با پیشنهاد حذف خانواده به شکل رایج آن ، ایجاد مؤسسات اشتراکی را پیشنهاد می کنند که در آن مجموعه ی کارهای خانه و نگهداری از کودکان از وظایف اجتماعی هر دو جنس به حساب می آید. خلاصه : مارکسیست های اولیه در پاسخ به سؤال اول ،تحولات اقتصادی را منشأ فروتری زنان و در پاسخ به سؤال دوم ، انقلاب اقتصادی و نفی سرمایه داری را عامل رهایی آنان می دانستند. 3- فمینیسم رادیکال این گروه معتقدند که :هر یک از نهادهای اجتماعی ، نظامی است که با آن برخی از انسان ها برخی دیگر را تحت تسلط خود در آورده ، بر آنان ستم می کنند اما از میان تمام ستم های طبقاتی ، قومی ، مذهبی ، نژادی و جنسیتی ، بنیادی ترین ساختار ستمگری به جنسیت تعلق دارد ، که همان نظام پدر سالاری است. «سیمون دوبوار» معروف ترین شخصیت این گروه معتقد است که : هیچ انسانی زن یا مرد متولد نمی شود ، بلکه هویت زنانه یا مردانه را در طول حیات خود کسب میکند ، تفاوت های فیزیولوژیک تنها زن و مرد را از نظر زیست شناختی از هم متمایز می سازد و تفاوت های ذهنی ، روحی و اختلاف در نگرش ها و استعدادها تماماً محصول روابط اجتماعی و تاریخی است. رادیکال ها بر خلاف لیبرال ها که قوانین نابرابر را عامل فروتری زنان می دانستند ، معتقدند که مسائل نابرابری زنان ، ریشه های بسیار عمیق تری در ذهنیت ها و فرهنگ ها دارد و انقلاب در قوانین تا زمانی که درون فرهنگ موجود انجام شود ، تنها مرهمی بر زخم های عمیق جنس مؤنث است. لذا برابری قانونی در جامعه ایی لبریز از نابرابری های فرهنگی و اعتقادی چندان ثمری نخواهد داشت. لذا در پاسخ به سئوال اول ، رادیکال ها ستمگری جنسی ، جنس مذکر را ریشه ی تمام ستم ها و عامل نابرابری زن و مرد می دانند. به اعتقاد آن ها ازدواج و خانواده مهم ترین عامل توسعه و پایداری پدر سالاری است ، عامل بدبختی زنان و نوعی فحشای عمومی است. آرمان رادیکال فمینیست ها ، تحقق جامعه ی فاقد جنسیت است ؛ از این رو آرمان انسان ، آرمان زن است اما زنی که تحت سلطه ی نظام پدرسالاری نباشد. اما در پاسخ به سئوال دوم ، پیشنهادی می دهند که برابری فقط از طریق انقلاب جنس مؤنث پدید خواهد آمد. اگر زنان یک طبقه اند ، پس باید همچون یک طبقه بر ضد عوامل سرکوب خود سازمان یابند. بنابر ایم مبارزه ی سیاسی سیازماندهی شده بر ضد سلطه ی جنس مذکر ، چه در حوزه ی عمومی (جامعه) و چه در حوزه ی خصوصی (خانواده) امری لازم به حساب می آید ئ تأسیس سازمان های مستقل ، تنها راه تحقق و سازماندهی این مبارزه است. چون نهاد خانواده و ازدواج از مهم ترین عوامل سرکوب زنان اند ، لازم است ارتباطات جنسی در خارج از نهاد خانواده سامان یابد ، از این رو همزیستی آزاد با جنس مخالف یا موافق که التزامات خاص زناشویی بر آن حاکم نباشد ، پیشنهاد شده است. بعضی پا را فراتر گذاشته و بر این باورند که برای پیروزی در این مبارزه لازم است ارتباطات جنسی در همجنس گرایی محدود شود. 4- سوسیال فمینیسم سوسیال فمینیسم گرایشی است که از دهه ی 1970 میلادی و از آمیزش دو دیدگاه مارکسیسم فمینیسم و رادیکال فمینیسم به وجود آمده است. نظریه پردازان این گروه بر آن بودند که بهترین عناصر فکری این دو گرایش را پذیرفته و از اشتباه های هر یک مبرا باشند. به نظر آنان ، هم نظام جنسیتی پدر سالارانه و هم نظام سرمایه داری در ستم بر ضد زنان نقش اساسی دارند؛ لذا عبارت «سرمایه داری پدرسالارانه» تعبیری گویا برای نشان دادن ریشه ی ظلم بر ضد زنان است. بدین ترتیب انگشت گذاردن بر مشکل تبعیت زنان در حیطه ی اقتصادی کافی نیست و نبرد باید در جبهه ی خانه نیز ادامه یابد و برای رسیدن به این هدف تغییر در آموزش ، کار ، سرپرستی از کودکان و عرصه های دیگر ضرورت دارد. بنابراین سوسیالیست ها در پاسخ به پرسش اول ، علت فرودستی زنان را نظام اقتصادی و سلطه ی پدر سالارانه می دانند و در پاسخ به پرسش دوم ، علاوه بر مبارزات طبقاتی ، مبارزه ی جنسیتی را نیز لازم می شمارند. از مهم ترین نظریه پردازان این گروه ، می توان به «هایدی هارتمن» اشاره کرد. 5- فمینیسم فرامدرن (پست مدرنیسم) در چند دهه ی اخیر شاهد بروز تحولات فکری هستم که از آن با عنوان «پست مدرنیسم» (فرامدرن) یاد می شود. نسبی گرایی شاخصه ی اصلی این دیدگاه است. بر همین اساس پست مدرن ها قبول ندارند حقیقت غایی یا عینیتی وجود داشته باشد که با کاربرد مفاهیم مربوط به عصر جدید غرب (روشنگری) همچون خرد و شناخت ، قابل فهم باشد. از این دیدگاه ، هر مکتب فکری که مدعی درک واقعیت در وجهی یکسان و یک پارچه باشد (لیبرالیسم ، مارکسیسم ، سوسیالیسم یا ناسیونالیسم) هم گمراه کننده و هم ظاهر فریب است. پست مدرن ها می گویند : چون واقعیت بسیار پیچیده تر از آن است که در روش واحدی برای دیدن جهان بگنجد ، آن ها تلاش برای ایجاد یک مکتب فمینیستی خاص را رد می کنند ؛ چرا که روش زنان برای درک خویش ، چندگانه و متنوع است. بنابراین مدل واحدی از فمینیسم که بتوان آن را بر همه ی زنان تحمیل کرد ، وجود ندارد بلکه هر مدلی برای یک فرد مناسب است ؛ پس می توان گفت به تعداد زنان جهان ، فمینیسم وجود دارد. در این دیدگاه ، هر فرهنگ برای مشکلات جامعه ی خود پاسخ هایی بومی دارد که باید تنها در محدوده ی همان فرهنگ ، ارزیابی گردد. مشکلات زنان عراقی و افغانی با مسائل زنان کانادایی و آمریکایی متفاوت است ؛ بنابراین لازم است زنان در شرایط و مناطق مختلف ، راه های متفاوتی برای مقابله با پدر سالاری بپیمایند. این امر جزء خرافات و توحش های روزگاران کودکی نوع بشر شمرده خواهد شد.» ورود این چنینی زن به اجتماع ، گذشته از فساد اخلاقی و بی بندوباری که به دنبال داشت ، کانون خانواده را متلاشی کرد ،به طوری که امروزه متفکران دلسوز آن دیار ، خود از متلاشی شدن خانواده که کانون محبت و تربیت فرزندان شایسته است ، می نالند. با متلاشی شدن خانواده و از بین رفتن علاقه و ارتباط پدر و مادر در محیط خانواده و فرو ریختن خیمه ی خانواده ، فرزندان حیران و سرگردان و محروم از محبت و عاطفه ی پدری و مادری وارد اجتماع شده و هر کدام جذب قطب هایی در اجتماع فاسد گشته و بسیاری از آنان به پوچی رسیدند. طراحان و صحنه گردانان ، سیستمی را پایه گذاری کردند که پدر ، مادر و فرزند ، هر کدام بیگانه از یک دیگر و به صورت جدا فقط کار کنند و کار کنند تا نظام سرمایه داری سر پا بماند و البته مردم نیز از رفاهی نسبی برخوردار باشند. در آن سیستم هدف ، کار و فعالیت است و از برآورده کردن نیازهای معنوی و روحی خبری نیست ؛ چرا که بسیاری از نیازهای روحی و معنوی در آن زندگی به فراموشی سپرده شده است. در چنین نظامی زن بیش از مرد متضرر شده است ؛ چرا که او بیش از مرد از خلقت و فطرت خویش فاصله گرفت و به تعبیر صحیح تر دور نگه داشته شد. در این سیستم ، زن هم نیروی کار ارزان برای مردان استثمارگر است ، هم بدون آن که مرد بار سنگین مسئولیت معیشت زن را بر عهده بگیرد و رسالت اداره ی خانواده ، همسر و فرزندان را بپذیرد ، مجاناً به هدف خود که همانا بهره کشی بی حد و حصر جنسی از زن بود ، رسید. البته شناخت عمیق از بعضی از روحیات زن ، مثل علاقه به خودنمایی ، او را مانند کودکی با اسباب بازی ها مشغول کرد. او را ستاره ی تئاتر و سینما نمود ، چهره ی شاخص تبلیغاتی برای شرکت ها و سازمان ها کرد ، و این همه را با شعار فریبنده ی «آزادی زن» و «تساوی زن و مرد» انجام داد. ج) زن ، کالای تجاری مصیبت بارتر آن که امروز زن به عنوان یک کالای تجارتی در اروپای متمدن ، خرید و فروش می شود. در مجارستان یک قاچاقچی می تواند یک دختربچه ی یتیم را به قیمت یک ماشین کهنه یعنی 900 دلار خریداری کند ، سپس می تواند این دختر را به قیمت 2700 دلار به یکی از مراکز فساد غربی بفروشد ، صاحب مرکز می تواند با کرایه دادن این دختر بچه به مراکز فساد لندن ، پاریس یا آمستردام چند برابر این پول را بدست آورد. یک پلیس لندن در این باره می گوید : تجارت زن در حال رونق گرفتن است. چون تقریباً بی خطر و پرسود است. تجارت مواد مخدر ، پول ساز است اما هر روز خطرناک تر می شود و ممکن است بیست سال حبس برای مجرم در پی داشته باشد ؛ اما خرید و فروش زن ، آسان و پرسود است به خصوص وقتی که آن ها را با ماشین از اروپای شرقی می آورند و خرج هواپیما را هم نمی دهند! بنابر گزارش سازمان بین المللی مهاجرت ، هر ساله هزاران زن اروپایی خرید و فروش می شوند. طریقه ی کار ، این گونه است که زن ها از طریق دوستانشان یا آگهی روزنامه ها مطلع می شوند که می توانند در کشورهای مختلف اروپای غربی به عنوان رقاصه یا کارگر کاباره کار کنند. برای این کار داشتن زبان لازم نیست. حقوق خوب و حتی پروانه ی کار هم داده می شود! دبیر کل سازمان یاد شده می گوید : زن های روسی اکثراً از مرز لهستان وارد می شوند. در آنجا مدارک شناسایی و روادید توریستی در اختیار آن ها قرار می گیرد. برای زن های دیگر روادید رقاصی یا هنرمندی تهیه می شود! ملاحظه می شود که در عصر جاهلیت مدرن و با شعارهای فریبنده نه تنها زن از مظلومیت و محرومیت ، نجات نیافت بلکه در بعضی از ابعاد ، محروم تر و مظلوم تر شد. اگر در گذشته استبداد حاکم بود و زن به صراحت استثمار می شد ، امروزه با شعار دموکراسی و آزادی و تساوی حقوق ، زنان از هویت خویش دور مانده ، به صورت کالای بی ارزشی در آمده اند. در گذشته زن ، تنها تحت ستم شوهرش بود اما امروز تحت ستم مردان بی شماری است. بخش سوم : ظلم به زنان افغان زنان افغان نه نامی دارند ، نه چهره ایی « تا چه وقت باید ما آرام باشیم؟ تا هنگامی که ما ، کشور ما ، دموکراسی ما و موقعیت زنان در این کشور قوی شود ، پس از آن می توانیم دهان هایمان را باز کنیم.» این سخن «فتانه گیلانی» زن میانسال عضو کمیسیون قانون گذاری «لویه جرگه» (بزرگ ترین مجتمع قانون گذاری افغانستان) است. او در فریادی که سال گذشته (1382 شمسی) در جلسه ی تدوین قانون اساسی «لویه جرگه» بر سر مردان کشید ، خواستار محاکمه ی آن ها به خاطر جنایات بعضی از آنها در سال های گذشته شد. پس از آن میکروفون ها قطع و او تهدید به مرگ شد! بدین ترتیب آزادی افغانستان از استیلای طالبان ، تنها در گذاشتن با برداشتن برقع های آن ها که روزگاری به آن ها شهرت جهانی بخشیده بود ، محدود نمی شود. هر چند این امر برای تمام جهانیان روشن است که منظور از به قدرت رساندن طالبان ، نشان دادن چهره ایی خشن و عقب مانده از اسلام در مقابل اسلام پیشرو در ایران اسلامی بوده است. پس از آشکار شدن رفتار بیرحمانه ی طالبان که با استفاده از قوانین مذهبی هر بلایی را خواستند بر سر زنان افغانستان آوردند ، ناگهان رسانه های گروهی بورژوازی غربی شروع به افسانه سرایی کردند ، که گویا یکی از اهداف حکام آمریکا ، رها کردن زنان افغانستان است. سرکردگان نظام سلطه ، یعنی بوش و شریک کوچکش بلر انگلیسی ، همسران خود را به این طرف و آن طرف فرستادند تا در مورد اهمیت پایان بخشیدن به استبداد و حتی «متوقف کردن ستم بر زنان افغانستان» سخن سرایی کنند. این ها همان کسانی هستند که طالبان مرتجع را از طریق سازمان سیا و نوکرانشان در پاکستان آفریدند و در افغانستان به قدرت رساندند. کشف ناگهانی ستم هایی که بر زنان افغانستان رفته است ، از سوی اینان نه عوام فریبی ، که جنایت است. جنگ آمریکا در افغانستان (که دنباله اش تجاوز به دیگر نقاط جهان است) یک بار دیگر به طور عریان نشان داد که حلقه های زنجیر ستمگران بر دست و پای زنان ، حلقه هایی از زنجیر اسارت ستمدیدگان سراسر جهان در نظام امپریالیستی است. این یک دروغ خطرناک است که گویا امپریالیسم به رغم اتخاذ روشهای منفور (مانند دست زدن به این جنگ تروریستی بیرحمانه بر ضد هر آن کس که در مقابل منافعش بایستد ) ، می تواند برخی پیشرفت ها برای زنان ستمدیده بیاورد. چنین توهماتی با مخدوش کردن حقایق ،باعث محکم تر شدن زنجیرهای زنان و قوی تر شدن دست امثال بوش و شرکایش می شود. در حقیقت آمریکا (و امپریالیست های دیگر) خود بر جاده ی دراز و خونینی از استبداد قدم می زنند. آمریکا ، رژیم هایی را که دوست ندارد ، یا با نقشه هایش نمی خواند ، سرنگون می کند. برای کسب حداکثر سود در جهان سوم ،کارگران زن را بیرحمانه با مزدهای بخور و نیمر به بیگاری می کشد. ارتش آمریکا در هر بخش از جهان سوم که برای «استراحت و تجدید قوا» لنگر می اندازد ، زنان بومی را به بردگان جنسی سربازان آمریکایی تبدیل میکند (زنان کره ، پاناما ، تایلند یا حتی اوکی ناوای ژاپن از تعرضات جنسی سربازان آمریکایی در امان نبوده اند). آری ، این ها نشان می دهد که بهبود وضع زنان جهان چه قدر مشغله ی فکری آمریکاست! از زنان فلیپینی بپرسید که احساسشان نسبت به بازگشت سربازان آمریکایی چیست؟ تصویری که از زن افغان ، مجسم و بزرگ نمایی می شود ، بیش تر نیازهایی چون آزادی فرار از قید لباس های سنتی (برقع) است. گویی که جامعه ی افغانستان طی 25 سال گذشته با تجاوز و کشتار بی امان دولت مقتدری چون روسیه و درگیری های مسلحانه ، آوارگی ، گرسنگی و مرگ و میر هزاران کودک و زن به دلیل کمبودهای غذایی و دارو مواجه نبوده و حیاتی ترین نیازهای آنان طی چند سال حکومت دست نشانده ی طالبان ایجاد شده است. امپریالیست غربی می توانند چند دلار خونین برای تعمیر شیشه های مدارس که بر اثر بمباران افغانستان ،شکسته بفرستند. شاید چند دختر شهری بتوانند در آن کلاس ها درس بخوانند اما امروز علاقه امپریالیست ها به برابری زنان ، بیش تر از دیروز که طبق اعتراف خودشان زنان ، کودکان و اهالی غیر نظامی روستاهای افغانستان را جزء «آماج نظامی مشروع» یا «قربانیان اجتناب ناپذیر» محسوب می کردند ، نیست. هدف آمریکا آن است که این منطقه و دیگر مناطق بی ثبات جهان را زیر کنترل در آورد. آن ها پا به پای عریانی و وقاحت شگفت آور در تجاوز نظامی ، بر توهمات نیز دامن می زنند و در هر گوشی که مایل به شنیدن است ، زمزمه می کنند ، که : نظام امپریالیستی آن ها در عین حال که دست به این جنایات می زند ، می تواند حقوق دموکراتیک و ترقی و پیشرفت برای توده های تحت ستم به همراه بیاورد ؛ حقوق دموکراتیک و ترقی برای توده های تحت ستم به همراه بیاورد ؛ حقوق دموکراتیک و ترقی برای توده هایی که شرایط دهشتناکشان محصول ماهیت بی رحم و جنایتکار خود امپریالسیت ها و دلالان بومی شان است.» کسانی که صمیمانه خواهان حمایت از مبارزات افغانستان هستند ، باید بدانند نخستین خدمتی که به این کار می توانند بکنند افشای فعالانه ی عوامفریبی امپریالیست ها و مقابله با جنگ تجاوز کارانه ی آن ها بر ضد مردم جهان است. بنابراین اجازه ندهند جنایاتی مانند بوش و بلر از خشم بر حق آن ها سوء استفاده کنند و دست های خون آلودشان را پشت پرده ی «آزاد کردن زنان افغانستان» پنهان کنند. بمب های آمریکایی و کماندوهای بریتانیایی ، هزاران زن افغانی را که قرار بود «نجات دهند» ، کشتند. این بمب ها نه قصد ضربه زدن به مناسبات نیمه فئودالی را داشتند و نه منفعتی در این کار و حتی اگر نیتش را هم داشتند (که نداشتند) نمی توانستند ضربه ایی به این مناسبات بزنند. تنها خود زنان و نیروهای دموکراتیک نوین افغانستان می توانند به این بافت نیمه فئودالی غیر قابل تحمل را که گلوی زنان را می فشرد ، نابود کنند و مناسبات اجتماعی را دگرگون نمایند. تنها آنان می توانند کاملاً نظام نیمه فئودالی را ریشه کن کنند و امپریالیست ها را که به خاطر منافع جهانی شان از این مناسبات حفاظت می کنند ، با لگد بیرون اندازند. تحولات رو بنایی ، آسان تر است. «ویدا صمدزی» بیست و پنج ساله ، در حال حاضر ساکن آمریکا ، در مسابقه ی انتخاب ملکه ی زیبایی دوشیزه ی زمین ، شرکت کرده است. «حبیبه سرابی» وزیر امور زنان افغانستان ، از اقدام «ویدا» در این مسابقه انتقاد کرد ، چرا که در بخشی از این مسابقه ، نامزدهای داوطلب باید با لباس شنا شرکت کنند. سرابی گفت که : ظاهر شدن با لباس شنا در برابر دیگران ، با فرهنگ افغانی مغایرت دارد. آزادی زنان باید مطابق با فرهنگ افغانستان و ارزشهای اسلامی باشد و شرکت یک دختر افغانی در چنین مسابقاتی در طول سی سال گذشته بی سابقه بوده است. شاخص های اسلامی به جای بین المللی به جای آنچه در شاخص های بین المللی با عنوان «تساوی» زن و مرد در تمام عرصه ها اعلام می گردد ،باید به لحاظ نمودن شاخض های برگرفته از شروع به «توازن» بین زن و مرد تبدیل شود. در طبقه بندی اولویت ها و نیازهای جامعه ایی چون افغانستان که سال ها مورد تهاجم دولت های استکباری است ، به جای پرداختن به شعارهای تبلیغاتی برای نجات زنان به وسیله ی احراز مناصب دولتی ، باید به معضلات و مشکلات اصلی آنان توجه گردد. هنوز خیلی از زنان ترجیح می دهند از برقع استفاده کنند ، این مسأله ایی بوده که آنان به صورت سنتی پذیرفته اند ، شاید ربطی به اسلام هم نداشت. افغانستان هنوز یک جامعه ی روستایی است. این تصور که زنان پس از طالبان ، بی حجاب خواهند شد ، صدق نکرد. خانواده ها حجاب را تشویق می کنند و به طور کلی در فضای فرهنگی ، جاافتاده که این پوشش ، بهتر است. در حقیقت ، مسأله ی برقع نشان دهنده ی مسائل فرهنگی ، امنیتی جامعه ی افغان است. از سویی سنت ها به شدت ریشه دوانده و از سویی با وجود اصلاحات سیاسی و اجتماعی پس از طالبان ، در ناخودآگاه جامعه ی زن افغان ، هنوز نوعی احساس ناامنی وجود دارد. آموزه های دینی ربطی به دوران مجاهدین ، کمونیست ها یا طالبان ندارد. هنوز هم اگر زنی از ته کوچه ، مردی را ببنید ، رویش را برمیگرداند تا آن مرد بگذرد. در کابل ، زنان مطابق با خواست و سلیقه ی خود لباس می پوشند ، در مجامع حضور می پایند ، در تلویزیون برنامه اجرا می کنند. در مزار شریف نیز همانند کابل حضور زنان در تلویزیون ، رادیو و مجامع ، هیچ گونه محدودیتی ندارد و در انتخاب نوع پوشش خود نیز آزاد هستند اما در قندهار ، وضعیت به گونه ایی دیگر است. در این شهر به ندرت می توان حضور زنان را در کوچه و بازار یا محافل دید ، اما آواز و حتی رقص زنان در تلویزیون و رادیوی این شهر زیاد دیده و شنیده می شود. همین نکته شاید گویای این مسأله باشد که به دست آوردن آزادی های مجازی و صوری سهل الوصول تر از به دست آوردن آزادی ها وحقوق بنیانی تر و ریشه ایی هستند. در هرات وضع به گونه ایی دیگر است. زنان در این شهر ، به گونه ایی سنتی از حضور آزادانه در مجامعی که مردان نیز در آن حاضر باشند ، خودداری می کنند. ضمن این که از جانب حاکمیت هرات هیچ گونه ممانعتی برای حضور زنان در اجتماع وجود ندارد. پوشش زنان در این شهر ، عمدتاً چادرهایی است که تمام بدن ، حتی صورت را در بر می گیرد. در تلویزیون هرات ، حضور زنان بسیار کمرنگ است. نمایش رقص و آواز زنان مطلقاًممنوع است ، حتی از نمایش فیلم های خارجی که زنان در آن حضور داشته باشند ، خودداری می شود مگر این که آن فیلم ها ایرانی باشند. بخش چهارم : ظلم به زنان عراق غربتی نو در ابوغریب گزارشی درباره ی آزار و اذیت زنان و کودکان بازداشت شده در زندان ابوغریب 10 می 2004Yellow Times News برگردان : الف . آناهیتا به گزارش مأمور عالی رتبه ی حقوق بشر از کشور انگلیس ، «آن کلوئد» ، زنی عراقی که بیش از هفتاد سال سن دارد و به مدت شش هفته در زندان محبوس بوده ، توسط سربازان آمریکایی مورد آزار و اذیت قرار گرفته است. کلوئد به یک روزنامه ی انگلیسی می گوید :« زن سالمندی را تحت کنترل در آورده ، به کمر وی زین می گذارند و یکی از سربازان آمریکایی بر پشت وی سوار می شود.» خبرنگار الجزایری که هنگام جمع کردن خبر برای شبکه برای تلویزیون ایندیپندت کشور خود در ماه نوامبر توسط نیروهای آمریکایی دستگیر شده و به مدت دو ماه در زندان ابوغریب محبوس می گردد ، مصاحبه ایی را انجام داده است. این خبرنگار که «الباز» نام دارد ، ابراز می دارد که وی شاهد کتک زدن دختر نوجوانی عراقی در زندان ابوغریب توسط نیروهای آمریکایی بوده است ؛«سربازان آمریکایی نیمه های شب دختر دوازده ساله ایی را به درون سلول آوردند. او برهنه بود و جیغ می زد ، فریاد می زد که او را کتک زده اند ، برادر این دختر در سلول کناری حبس بود و فقط صدای گریه و فریاد خواهر خود را می شنید. این مسأله بسیار ما را متأثر کرد ؛ زیرا این دختر کودکی بیش نبود.» «الباز» ادامه می دهد که هم چنین شاهد کتک خوردن پسر پانزده ساله ایی همراه با پدرش بود ؛ «عکس های تمامی این فجایع ظالمانه در یک رقابت مخوف شرکت می دادند و تصویری را که برنده ی این مسابقه ی نفرت انگیز می شد ،به دیوار چسبانده ، یا به عنوان تصویر اول روی پرده ی کامپیوتر های دستی ثبت می کردند.» تا کنون گزارش های خبرنگاران آمریکا درباره ی آزار و اذیت زنان و مردان عراقی که توسط نیروهای آمریکایی زندان ابوغریب بازداشت هستند ، بسیار محدود کننده بوده است. به تازگی از وجود فیلم های ویدئویی و تصویرهای برهنه ی زنان و مردان بازداشت شده ، تصاویر تجاوز یکی از سربازان گارد آمریکا به یک زن عراقی بازداشت شده در زندان ابوغریب خبر داده اند. به گزارش خبری «ان.بی.سی» ارتش آمریکا وجود فیلمهای ویدئویی و عکس هایی را که در آن پسران نوجوان عراقی توسط نگهبانان عراقی مورد تجاوز قرار گرفته اند ، تأیید کرده است. با شنیدن این خبر ، هاله ایی از جزئیات چگونگی آزار و اذیت زنان و کودکان محبوس در دست نیروی آمریکایی پدیدار می شود ؛ روز دوازده آوریل ، خبرگزاری «دنور پست» گزارشی درباره ی مجازات سربازان آمریکایی که همکاران زن خود را مورد آزار و اذیت جنسی قرار داده اند ، به چاپ رساند. طبق این گزارش تمام این موارد مربوط به آزار و اذیت های جنسی از طرف سربازان مرد به سربازان زن نبوده است ، بلکه یکی از مأموران عالی رتبه ارتش آمریکا نیز به دلیل حمله و تجاوز به یک زن عراقی در زندان ابوغریب متهم به پرداخت 500 دلار جریمه ی نقدی شد و رتبه اش در ارتش آمریکا تنزل کرد. برای سرباز دیگری که یک پسر عراقی را مکرراً مورد آزار و اذیت قرار داده بود ، یک دادگاه آرام و بی صدای نظامی تشکیل شد. برای زنان زندانی عراقی ، تجاوز جنسی شرمندگی دردناکی به همراه دارد. 12 می 2004 Los angeles times طبق گزارشی از «تریس ویلکین سون» هنوز مشخص نیست که چه تعداد زنان عراقی بازداشت شده در زندان ابوغریب مورد تجاوز جنسی قرار گرفته اند اما بدون شک آنان که مورد تجاوز قرار گرفته اند در یک شرم ابدی به سر می برند و حتی می توانند از طرف یکی از مردان خانواده به قتل برسند. یکی از زنان به وکیل خود گفته است که او را مجبور به برهنه شدن در مقابل نگهبانان مرد کرده اند. دیگری می گوید آن چنان توسط سربازان آمریکایی مورد تجاوز جنسی قرار گرفته که بیهوش شده است. ارتش آمریکا یک مورد آزار و اذیت جنسی زنی بازداشت شده در زندان ابوغریب را تأیید کرده است. سخنگوی پنتاگون از هزار و دویست تصویر که اجازه ی انتشار نیافته اند و درباره ی آزار و اذیت در زندان ابوغریب هستند ، خبر داده است. بسیاری از مردم عراق اعتقاد دارند که آزار و اذیت جنسی زنان در بازداشت گاه ها و زندان هایی که سرپرستی آنان به دست نیروهای آمریکایی است ، بسیار شایع است. زنانی که مورد تجاوز جنسی قرار گرفته اند ، بعد از رها شدن از زندان به دلیل این که از اجتماع و حقوق اجتماعی طرد خواهند شد تلاش می کنند که این موضوع را انکار کنند ، زیرا زندان رفتن برای زنان و مورد تجاوز قرار گرفتن ، شرم و بی حیثیتی را برای خانواده به ارمغان می آورد. «رجا حبیب خوزایی» که متخصص زنان و زایمان است و یکی از سه زنی است که در شورای حکومت عراق حضور دارد ، میگوید :«بعضی از زنان در عراق در تلاشند که به جزئیات آزار و اذیت زنان زندانی در زندان ابوغریب و دیگر زندان های نیروهای آمریکایی در عراق دست پیدا کنند. آن ها اعتقاد دارند که بسیاری از زنان در ارتباط با این مسأله صحبت خواهند کرد.» یک گروه از زنان وکیل که در ماه مارس امسال به ملاقات زندانیان ابوغریب رفته بودند ،می گویند موکلان آنان ابراز کرده اند که اعمال آزار و اذیت و رفتارهای تحقیر آمیز در زندان بسیار زیاد است. چهار زن از نه زن بازداشت شده ایی را که این وکیلان بعد از ساعت ها انتظار ملاقات کردند مدعی هستند که اتهام آن ها هنوز مشخص نشده است! یکی از وکیلان به نام «صحرا جانبی» می گوید سخن گفتن درباره ی تجاربشان در زندان برای موکلان بسیار سخت و ناگوار بود. ما نمی توانستیم راحت و آزادانه صحبت بکنیم ؛ زنان بسیار آسیب دیده بودند و در حین صحبت کردن مدام گریه می کردند.» یکی از بازداشت شدگان ، راحت صحبت می کند. طبق گفته های وکیل جانبی یکی از زندانیان میانسال زن ، راحت به صحبت کردن پرداخته و گفته است که برای او مهم نیست اگر نگهبانان او را تنبیه کنند. او به وکلا می گوید وی را مجبور به برهنه شدن در مقابل نگهبانان کرده اند. در این زمان مترجم عراقی که در اتاق حضور داشت و از گفتگوها یاداشت بر می داشت ، از شرم سر خود را به سوی دیگری چرخاند. در ماه مارس ، سخن درباره ی آزار و اذیت جنسی و جسمی بسیار شایع بود. وکیل ها و مأموران عراقی می گفتند که نیروهای آمریکایی و سرویس سری حکومتی ، شرایطی را فراهم کرده اند که آزار و اذیت بازداشت شدگان را به سادگی موجب می شد. جانبی می گوید :بسیاری از زنان قادر به صحبت کردن در مورد آنچه بر آنان در مدت بازداشت گذشته است ، نیستند. آنان و خانواده شان تلاش می کنند آن طور وانمود کنند که هیچ اتفاقی نیفتاده است. یکی دیگر از وکیلان به نام «آمول صعودی» می گوید که موکل وی بعد از تجاوز جنسی و زخم چاقو خوردن توسط نیروهای آمریکایی ، بیهوش شده است. پنج عراقی که قبلاً بازداشت شده بودند به وکلای خود گفته اند کتک خورده اند ولی به آنها تجاوز جنسی نشده است. جانبی می گوید : «آن ها بسیار خجالت زده اند.» این زنان می گویند :« ما نمی توانیم به شما چیزی را توضیح دهیم... ما خانواده داریم... ما نمی توانیم از اتفاقاتی که در زندان برای مان افتاده صحبت کنیم.» جانبی می گوید :« این زنان سکوت کردن را بهترین محافظ خود می دانند.» طبق گزارش «سوزان گلدنبرگ» وابسته ی مطبوعاتی «گاردین» در خاورمیانه ، حکومت اشغال و جنایت در آرام ترین مناطق عراق ، ابعاد انفجاری پیدا کرده و زنان را به درون خانه رانده است. پلیس به «سوزان گلدنبرگ» که از بغداد برای «گاردین» گزارش می کند ، گفته است بهای زنانی که توسط دلالان داد و ستدی جنسی زن (ترافیک) در عراق ربوده و در بازار به فروش می رسند ، شصت پوند استو «نادیا» دختر جوانی است که در یک کافی شاپ در محله ی سابق اشرافی بغداد کار می کند و به تن فروشی اشتغال دارد. او که از حمله ی یک دسته آدم ربا در رفته است به «گلدنبرگ» می گوید :فکر می کنی این دار و دسته ، فقط دخترانی مثل من را می دزدند؟ نه ، هر دختری در خیابان ، همین وضع را دارد. این کار را به خاطر انتقام نمی کنند ، یا به خاطر کاری که دارم. این به خاطر این است که آن ها هر کاری دلشان بخواهد ، می توانند بکنند. روشن است که در عراق کنونی به دست آوردن ارقام آماری ، غیر ممکن است ولی «گلدنبرگ» آمار تکان دهنده ایی دارد که از اعداد نمونه وار سرشماری ، گویاتر است ؛ «وقتی در 14 اکتبر مدارس دوباره باز شد ، نیمی از کلاس ها خالی بودند. والدین ، دختران خود را در خانه نگه داشتند ، چون مجبور بودند بین دانش و امنیت ، یکی را انتخاب کنند.» «سوزان گلدنبرگ»مقاله ی خود را با شرح حال «امنیه» آغاز می کند که مجبور شده است سالن زیبایی اش را تعطیل کند. او خود در ماه ژوئن مورد حمله ی مردان مسلح قرار گرفت ، شاگرد نوجوان و مشتریانش در معرض حملات مکرر آدم ربایانی قرار گرفته اند که دختران را دزدیده ، بعد از تجاوز در ترافیک زن به خدمت می گیرند. کافی شاپ همسایه اش مرکز تیر اندازی مداوم ست. «گلدنبرگ» می نویسد :« این است پیشرفت اوضاع در عراق بعد از جنگ ، که تحت حکومت اشغال و جنایت ،در آرام ترین مناطق آن ابعاد انفجاری پیدا کرده و زنان را به درون خانه رانده است.» گلدنبرگ خاطر نشان می کند که ربودن و تجاوز را به زنان مشخصه ی همه ی انواع جنایاتی است که در عراق بعد از جنگ رواج یافته است ؛ چه این جنایات از نوع انتقامجویی سیاسی و یا خانوادگی باشد ،چه حاصل کینه توزی ، چه جنایات دار و دسته های دزد و رقیب که در ترافیک زنان ، قاچاق و سرقت بعد از درهم شکستن سیستم انتظامی جامعه در جنگ معمول شده است. «عصمه» یک مهندس بیست و چند ساله که «گلدنبرگ» با مادر او صحبت کرده است هنگامی که همراه مادر ، خواهر کوچک تر و یک پسر عموی جوانش در بازار مشغول خرید بود ، مورد حمله ی مردانی سوار بر یک کامیون قرار گرفت که به روی آن ها آتش گشودند و او را ربودند و در در مزرعه ایی بیرون شهر مورد تجاوز گروهی قرار دادند. از آن به بعد او دیگر حرف نزده است ، در خانه نشسته و با مادرش کارت بازی میکند. با وجود این ، «عصمه» خوش شانس است ، نه فقط به خاطر آن چنان که گلدنبرگ می گوید او بر خلاف موارد دیگر ، زنده مانده است ، بلکه به خاطر برخورد پدر و مادرش. «نیدال حسینی» یک پرستار انستیتوی «فورنسیک» بغداد به سوزان می گوید : « تعداد زیادی از دخترانی که بعد از تجاوز توسط پدران و مادرشان نزد پزشک آورده شده و بعد از تشخیص این که باکره نیستند ،می روند ، بعد جسدشان به بیمارستان بر میگردد. خانواده ها دختر را می کشند ، چون برای آنها شرم همراه دارد. این انستیتو در یک ماه 50 مورد مشکوک را مشخص کرد که یا قربانی تجاوز یا قتل ناموسی بودند.» به نوشته ی گلدنبرگ مقامات از اعتراف به وجود این گونه مسائل سرباز می زنند. نیروی پلیس که خود ناتوان و فاسد است بیش از حد گرفتار است و مأموران رسمی ، تمایلی به همدردی نشان نمی دهند. در حال حاضر ، حملات گسترده به شیعیان معتقد به اجرای مناسک در مراسم عاشورا نشان می دهد که ائتلاف حاکم قادر به تضمین محیطی امن و امان نبوده است. این امر بر زنان به شیوه ایی متمایز تأثیر می گذارد. در جاهایی که ربودن اشخاص ، مدام اتفاق می افتد ، کودکان باید در معیت بزرگسالان به مدرسه بروند و زنان نمی توانند تنها برای خرید به بازار بروند و برای محکم کاری مجبورند عبا بپوشند. یکی از عراقی ها که زن شیعه ایی همکارش بود ، نقل می کند این زن که با سر و وضعی آراسته تر از من سر کار حاضر می شد ، حالا عباپوش شده است. او قبل از سقوط صدام مجبور به این کار نبود اما حالا می گوید بی قانونی ، او را به وحشت انداخته است. قانون مدنی عراق قانون خانواده ی عراق با عنوان «قانون موقعیت فردی» در سال 1995 تصویب شد. «سو واد الجزایری» از انجمن زنان عراقی در لندن ، در نامه ایی سرگشاده به تغییر این قانون اعتراض کرده و معتقد است :« این قانون در نوع خود مترقی ترین قانون خانواده در خاورمیانه به شمار می آید ، چرا که در یکی از مفاد آن سرپرستی کودکان پس از طلاق ، از حقوق زنان شمرده می شود.» گفتنی است که حضانت و سرپرستی کودکان پس از طلاق از مصادیق وظیفه است ، نه حق ، و این ماده ی قانونی وظیفه ی سنگین و رنج مضاعفی را برای زنان مطلقه به بار می آورد که در صورت استنکاف مادر از حضانت کودک ، خسارات روحی فرزندان به لحاظ عدم تقبل مادر ، قابل پیش بینی نیست. پیش از فروپاشی صدام یکی از استدلال های آمریکا برای توجیه افکار عمومی در حمله به عراق ، نجات مردم و به ویژه زنان از نظام دیکتاتوری بود. در بیش تر اخباری که از عراق منتشر شد ، جدا از فقر اقتصادی و فضای بسته و خوفناک استبداد و حکایت کشتار و شکنجه ی مردم ، کشتار زنان به بهانه ی قتل های ناموسی ، به طور اخص از موارد مکرر بود و این تصور وجود داشت که با فروپاشی صدام ، رنگ زیبای آزادی و برابری بر جامعه ی عراقی به یکسان پاشیده شود ، اما وقایع بعدی ثابت کرد که این معضل به آسانی قابل حل نیست. بخش پنجم : نتیجه سکوت مجامع بین المللی شروع جنبش فمینیسم با هدف حذف ظلم هایی بود که در طول تاریخ به زن روا داشته اند ، ولی متأسفانه ارمغان این جنبش ، تغییر ظلم به زنان بود نه تعطیل آن. در حالی که زنان عراق و افغان از کمترین حق که امنیت است ، محرومند چگونه می توان کنوانسیون «رفع کلیه ی اشکال تبعیض بر ضد زن» را جزء قوانین مترقی و کارآمد برای زنان عصر حاضر دانست؟! چگونه است که وقتی در کارگاه بررسی جنگ ها و آثار آن بر زنان ، بررسی سند کنفرانس پکن در تایلند برگزار می گردد ، هیچ یک از زنان فمینیست شرکت کننده در کارگاه ، اشاره یی به خشونت های اعمال شده بر زنان عراق و افغان نمی کنند؟! و تنها یک زن ایرانی با اعتراض به عدم طرح مشکلات زنان عراق و افغان ، سکوت سنگین اجلاس را می شکند. فمینسم با ذره بین قرار دادن اشکال سنتی ستم بر ضد زنان ، از تحلیل اشکال جدید ستم جنسی ، طفره می روند. امروزه برخی کشورهای صنعتی ، از جمله آلمان به عنوان مرکز واردات و فروش دختران جوان که بیش تر آنان دختران آسیایی هستند ،به حساب می آیند و برخی کشورهای در حال توسعه همچون تایلند ، اقتصاد خود را بر اساس تجارت بین المللی سکس استوار کرده اند به گونه ایی که سالیانه میلیون ها جهانگرد همجنس گرا و دگر جنس خواه از کشورهای مختلف جهان را به خود جذب می کنند. آمار رسمی ، نزدیک به یک میلیون نفر زن خدماتی (روسپی) را در کارنامه ی تایلند ثبت کرده و آمار های غیررسمی از چند برابر این میزان حکایت می کنند. در حالی که در اجلاس های بین المللی ، گروه های خاص خادمین سکس و لزبین (هم جنس بازان) کارگاه تشکیل داده از حقوق انسانی خود سر میدهند ، زنان عراق در زندان ابوغریب در مقابل چشمان شوهر خود مورد تجاوز جنسی قرار می گیرند. مشکل زنان عراق و افغان را ، نه می توان در لابه لای سرمایه داری جست و جو کرد و نه نقض قوانین. مشکل عمده ی مجموع زنان در طول تاریخ ، ناشی از جهل و خودپسندی است. اگر چه جهل و خودپسندی منحصراً در جنس مذکر تحقق نمی یابد و در جنس مؤنث هم به گونه ایی خاص ،و ستم آفرینی می کند اما امکانات استعدادی مرد ، وی را در موقعیتی قرار داده است که ستم برآمده از جهل و خودپسندی در او به نوعی ملموس تر و زننده تر بروز یافته است. دور شدن از ارزش های انسانی و اخلاقی ، وقتی چاشنی جهل و خودپسندی گردد ، بستر و زمینه های ظلم بر زنان را مهیا می نماید. در عصر جدید نیز که آن را عصر حکومت علم و تکنولوژی می دانند ، جهالت در لباس علم ، به ایفای نقش می پردازد و انسان عصر جدید که خود کامگی را در شکلی نو به ظهور می رساند ، به صورتی پیچیده تر بر ضد زنان ستم روا می دارد. آیا زنان فمینیسم در آمریکا یک بار زحمت به خود داده اند تا نسبت به فجایع و جنایات آمریکا در عراق و افغانستان زبان به اعتراض گشایند و از حرمت زن به دفاع برخیزند؟! آیا در انگلستان بیانیه یا اطلاعیه ایی بر ضد سیاست های دشمنانه ی بلر ، در همکاری با بوش صادر گردید؟! حال چه باید کرد؟ اصلاح ذهنیت ؛ نخستین گام است. بر اساس بینش دینی برای دست یابی به وضعیت مطلوب که همانا رفع ستم از زنان است ، باید از اصلاح ذهنیت ها آغاز کرد. در مرحله ی نخست لازم است محوریت آرامش و سعادت را جایگزین محوریت توسعه ی رفاه کرد. توسعه ی رفاه به معنای دست یابی به امکانات مادی و امکان پاسخگویی به خواسته های درونی ، نه تنها آرامش را به ارمغان نم آورد بلکه زمینه ساز توسعه ی اضطراب های بشر و دوری از مسیر زندگی است. «قل هل ننبئکم بالاخسرین اعمالاً الذین ضل سعیهم فی الحیاه الدنیا و هم یحسبون انهم یحسنون صنعاً» (سوره ی کهف ، آیات 103 و 104) رفاه مادی ، تنها به ما می گوید چه بخواهیم ، حال آن که دست یابی به سعادت و آرامش منوط به آن است که بدانیم چه بخواهیم و چه نخواهیم؟ باید میان خواستن ها و نخواستن ها به گونه ایی تعادل برقرار کنیم که نتیجه ی آن دست یابی به سعادت راستین و آرامش واقعی است. در مرحله ی بعد باید در روابط اجتماعی به ویژه میان زن و مرد به محوریت اخلاق و معنویت توجه کرد و با آموزش های فرهنگی لازم ، زمینه ی تلطیف روابط را فراهم نمود. تأکید بر پیوندهای عاطفی باید جایگزین مقابله ها و تضادهای خردکننده گردد. به این منظور باید بر ارزشها و ویژگی های زنانه و مردانه تأکید شود ، تا زن و مرد را با تفاوت های طبیعی و تکوینی موجود به رسمیت بشناسند و انتظار هر یک از دیگری واقع بینانه و علمی باشد. در گام سوم ، باید با تنظیم قوانین حقوقی روشن بر اساس آموزه های دینی و متناسب با شرایط اجتماعی ، زمینه ی تعدی را تا حد ممکن از میان برد. باید آموزش های حقوقی را به گونه ایی مطرح کرد که خود ، زمینه ی تنش متقابل را فراهم نیاورد. شیوه ی اصلی امامان معصوم (ع) در بیان حقوق ، آن است که هر صنف را با حقوق مقابل ، آشنا می کنند و به عبارت دیگر ، هر گروه را با وظایف خود در مقابل گروه دیگر آشنا می سازند. بخش ششم : زنان ایران و الگوی معتدل اسلامی توفیق زنان ما ، در سالیان گذشته از یک سو حاصل تلاش و روشن بینی آنان و از سوی دیگر نتیجه ی اهتمام و روشن گری رهبران و مسئولین اجرایی کشور بوده است. برخی از این دستاوردها عبارت اند از ؛ 1- خودباوری مهم ترین تأثیر انقلاب اسلامی در جامعه ی زنان را باید تحول شخصیت زن ا یرانی و تبدیل زنان خودباخته و سردرگم ، به زنانی دانست که نه تنها آرمان شهر خود را در داستان های تخیلی زن غربی ، جست و جو نمی کنند بلکه خود داعیه ی رهبری زنان را در سر می پرورانند. زن ایرانی در عصر انقلاب ، افزون بر آن که خود را در تحولات اجتماعی و تاریخی کشورش سهیم و د ارای نقش تعیین کننده می دانست بلکه نیم نگاهی نیز به زنان دیگر داشت تا طرحی نو برای نجات و هدایت آنان در افکند. اوگرچه در این عرصه به تدوین برنامه ایی منسجم برای زنان آن سوی مرزها نیندیشید اما تحولات پدید آمده در داخل کشورش چراغی فرا روی زنان دیگر کشورها به ویژه کشورهای اسلامی گردید. امروزه زن مسلمان فرهیخته در هر کشوری به راه سومی می اندیشد که نه برآمده از جمود و تحجر است و نه محصول خود باختگی در برابر غرب ، و البته خود را در شناخت راه سوم مدیون زن ایرانی می داند. 2- ارزشمندی زن ایرانی در عصر انقلاب اسلامی ، آن گاه به جایگاه ارزشی خود رسید ، که تجلی ارزش های انسانی شده بود در صفوف راه پیمایی ها و پیشاپیش مردان ؛ تجلی شهامت و حضور ، در طول انقلاب و دفاع مقدس ؛ تجلی ایثار و گذشت از بزرگ ترین سرمایه های زندگی خود ، در زمان حملات مکرر دشمن ؛ تجلی مقاومت ، پس از شهادت همسر و فرزند ؛ تجلی صبر ، در صحنه های اجتماعی ؛ «تجلی عفاف و در عرصه ی سازندگی ؛ تجلی تلاش و استقامت. به جرأت می توان گفت که زنان ما به ویژه در دوران دفاع مقدس ، احیاگر روحیه ی دلاوری و شجاعت در جبهه های کارزار و پرورش دهنده نسلی نو بودند که شهادت در راه آرمان های مقدس را سعادت می شمردند. 3- حضور اجتماعی تغییر نظام سیاسی و پاک تر شدن فضای اجتماعی ، فرصتی به دست داد تا زن مسلمان با ارتقای رفتار اجتماعی خویش چهره ای از خود ارائه دهد که نه به معنای انزوا بود و نه با تبرج و خودنمایی ، ملازمتی داشت. او به خوبی دریافته بود که مشارکت اجتماعی ضرورتاً نه به معنای حضور فیزیکی در کوچه و خیابان و احراز مشاغل اقتصادی ، که به معنای تأثیر هر چه بیشتر در تحولات اجتماعی در مسیر سعادت بشری است. کم شدن زمینه های اختلاط در برخی محیط های کار نیز در افزایش حضور و اقدام به فعالیت های اطمینان بخش آنان مؤثر بود. تشکیل NGOهای زنان و تشکل های مردمی زنان در ایران ، ترسیم الگوی مشارکت اجتماعی زنان مسلمان ایرانی است که کارنامه ی هشت سال دفاع مقدس را تقویت می کردند. جمعیت های آیه های ایثار و تلاش ؛ متشکل از راویان فتح ایثارگران دوران دفاع مقدس ، جلوه ی کوچکی از این حضور است. 4- رشد علمی بالا رفتن میزان با سوادی دختران تا بیش از نود درصد ، کم شدن فاصله بی سوادی میان پسران و دختران ، ارتقای تحصیلات تا سطوح عالی ، رشد اطلاعات علمی و ازدیاد سریع پژوهشگران زن ، تنها یکی از شاخصه های رشد علمی زنان در دو دهه ی گذشته است. آنچه از اهمیت بیش تری برخوردار است ، ظهور طبقه ایی از زنان فهمیده و روشنگر است که تحولات داخلی و بین المللی را پیگیری می کنند و به تغییر موازنه ی جهان اسلام در مقابل نظام استکباری می اندیشند و می کوشند به معادله ایی دست یابند که از جامعه ی اسلامی به ویژه زنان در برابر هجوم فتنه های آخر الزمان و مخصوصاًخطرهایی که از ناحیه ی تهاجم فرهنگ بیگانه و پروژه ی جهانی سازی وارد می شود ، محافظت نمایند. آنچه امیدواری را افزون می سازد ، آهنگ رو به رشد تعداد این زنان است. 5- توجه بیش تر به شأن مادری و همسری زنان ما ، دریافتند که مادری وهمسری ، دو فعالیت خطیر ، پیچیده و مهم است که بیش ترین تأثیر را در توسعه ی فرهنگی و اقتصادی و اجتماعی جامعه ایفا می کند. تجربه ی انقلاب و دفاع مقدس ، حقیقت این کلام امام را که «مرد از دامن زن به معراج می رود.» به آنان چشانید و تجربه ایی برای دوران سازندگی در اختیارشان گذاشت. آنان به خوبی به نقش تربیتی خود در خانواده آگاه شدند و امروزه به دنبال ارتقای آگاهی های خود برای توانمند تر شدن در این امر خطیرند. 6- توجه به مسائل زنان اگر در گذشته ی این سرزمین ، مسائل اصلی جامعه ی زنان در پس غبارهای جهالت و تحجر ، نادیده گرفته می شد یا در پشت زرورق و لعاب هایی از تجدد زدگی پنهان می ماند و یا وارونه تفسیر می شد ، ظهور نسل جدید زنان و هدایت رهبرانی که هم خود را به حل مشکلات زنان موظف می دیدند و هم قدرت تشخیص مسائل واقعی آنان را داشتند و وجود مسئولانی که دغدغه ی حل مشکلات واقعی جامعه را داشتند ، فرصتی به دست داد تا دریچه ایی نو به حل مسائل زنان گشوده شود. امروزه گرچه اعتراف می کنیم که در پیگیری این مهم ، افتان و خیزان بوده ایم اما بر این باوریم که شکستن سدهایی که دفاع از زنان را به منزله ی بیگانگی با معارف اسلامی می دانست ، یا مسائل آن ها را به شبهاتی نیازمند پاسخگویی تنزل می داد ، شکسته شده است و امروزه بسیاری از نهادهای فرهنگی و دینی ، خود را موظف به تحلیل و پیگیری مسائل زنان می دانند. این مهم ، مسئولیت نهادهای حکومتی و غیر دولتی را دو چندان می کند. امروزه زنان فرهیخته ی ما به حق ، این انتظار را دارند که به دور از شعار زدگی و عوام فریبی ، مشکلات زنان تحلیل و اولویت گذاری شده و با همت قشرهای مختلف مرتفع گردد. منابع و مآخذ: 1- درآمدی بر نظام شخصیت زن در اسلام ، جلد دوم 2- ماهنامه ی پیام زن ، سال هشتم ، شماره ی هفتم 3- ماهنامه ی فرهنگی اجتماعی یاس ، پیش شماره ی 9 ، فروردین 1381 4- روزنامه ی ایران ، 16 خرداد 1383 5- فمینیسم در آمریکا تا سال 2003 6- بیانیه ی تحلیلی دفتر مطالعات و تحقیقات زنان 1381 زهرا چوپانی
(0) نظر
1389/6/11 13:6
استیفای حقوق بانوان معظم ، توجه مسئولین و مقامات میهن به جایگاه رفیع زنان و مقام و منزلت الهی آنان و توجه ویژه به مساله ی اشتغال این جلوه های جمال خداوند ،از جمله مباحثی است که در این نوشتار به طور اجمال به آن پرداخته شده است ؛ بانوان نباید به خاطر کار در خارج از منزل ، از ایفای وظایف مادری و همسری غفلت بورزند. حضرت امام خیمنی (ره) بنیان گذار جمهوری اسلامی ضمن تأکید بر این که شغل مناسب ، برای زن هیج ممانعتی ندارد ، می فرماید: «در طول سلطنت پهلوی کوشش کردند که مادران را از بچه ها جدا کنند و به آنها تلقین کردند که بچه داری چیزی نیست ، شما به ادارات بیابید ، که این مبدا بسیاری از مفاسد است.» متولیان این امر باید در نظر داشته باشند که در زمینه اشتغال بانوان نگرش جامعه اسلامی ما با نگرش جوامع غربی متفاوت است. در جوامع غربی همه زنان باید همچون مردان اشتغال به کار داشته باشند ولی در ایران اسلامی بنابر فرهنگ سنتی و بافت خانوداگی و بنابر حکم شارع مقدس در امر نفقه و نهادن آن بر دوش مرد ، اشتغال زنان امری ضروری و حتمی نیست. زن به دلیل مسئولیت خطیر مادری و پرورش انسان ،بستر حرکت جامعه به سوی کمال است و مرد مسئول تهیه و پرداخت نفقه ی خانواده به ویژه مسئول تأمین هزینه زندگی زن می باشد. نکته ی شایان ذکر دیگر این که مقتضیات شغلی مثل مرخصی زایمان برای زنان باردار ، تهمیدات کاری و معافیت مالی استفاده از مرخصی یک سوم ساعت کار روزانه و محرومیت زنان از برخی از شغلها که عملی روا و مطلوب به نظر می آید ، از دیدگاه غربیان ، تبعیض محسوب می شود. ضمناًباید خاطر نشان ساخت که علی رغم تلاش های انجام گرفته در جای جای دنیا و نیز در کشور ما هنوز زنان از جایگاه خاص خود برخوردار نمی باشند. با این حال می بینیم که نوعاًدر کلیه کشورها نوعی تقسیم شغل برای مردان و زنان وجود دارد ولی تمرکز زنان در شغل های کشاورزی و دامداری و دفتر داری و شغل هایی از این قبیل به خاطر این است که از آموزش های آسان تری برخوردار است و در مواردی ریشه های تقسیم مشاغل مبتنی بر آداب و رسوم اجتماعی می باشد. نوعاًمشاغل مالی و پست های بالای مدیریت ، بیشتر در اختیار مردان قرار دارد و به جز چند مورد استثنایی در کشورها تبعیض شغلی به چشم می خورد. در برخی از کشورها مانند اتریش زنان از شرکت در جنگ و حضور در مشاغلی همچون آن مستثنی هستند ولی در بسیاری از کشورها ممنوعیت زنان در این امر برداشته شده است. در گذشته در فرانسه مرد می توانست مانع انتخاب شغل یک زن باشد اما در سال 1385 این نیز لغو شد. در کشور ما بانوان پس از وقوع انقلاب اسلامی در مشاغل بهداشتی ، فرهنگی ، آموزشی ، پژوهشی ، خدماتی و بعضاً قضایی و حتی در نیروی انتظامی مشغول به کار شدند. با این حال باید تدابیری اندیشید که زنان بتوانند توانمندیهای خود را کاملاًبه منصه ی ظهور بگذراند. علاوه بر آن که اسلام بر استقلال مادی زن و نیز حضور وی در جامعه نیز تأکید می ورزد. ما پیرو کتاب آسمانی هستیم که می فرماید ؛ للرجال نصیب مما اکتسبوا و للنساء مما اکتسبن» مردان و زنان از آن چه کسب می کنند برخوردارند. ثروت حضرت خدیجه (س) که از راه تجارت حاصل شده بود پشتوانه ای عظیم برای حمایت از اسلام شد. آیه ی بیعت پیامبر اکرم (ص) با زنان نیز اهمیت نقش آنان در سیاست و امور اجتماعی را نشان می دهد که نمونه ی بارز حضور زنان در اجتماع و اهمیت آن ایراد خطبه توسط حضرت زهرا (س) در جمع مسلمانان در مسجد کربلا می باشد ، اما چنان چه اشاره شد زنان ما در کشور اسلامی عزیزمان هنوز با وجود تلاش های انجام گرفته به جایگاه خاص خود نرسیده اند زیرا از سوی خود زنان و نیز از جانب دیگران موانعی در این راه پدید آمده است که بعضاً به آنها اشاره می شود ؛ 1- زنها با همان معیارهایی سنجیده می شوند که مردها با آنها مورد سنجش قرار می گیرند و این مانع خودباوری آنان می شود. 2- اصولاً کسانی می توانند مدیر خوبی باشند که میدان خوبی را تجربه کرده باشند و چون در گذشته زنان به حاشیه رانده شده بودند و از حقوق خود محروم بودند در این امر چندان تجربه ای کسب نکردند. 3- حاکمیت تفکر مرد سالار ی ، به عنوان مثال گمان بسیاری از مردان بر این است که زنان به خاطر دارا بودن مسئولیت های خانوادگی مثل مادری و همسری نمی تواند مدیر خوبی باشند. این امر باعث به گوشه رانده شدن آنها گشته است. 4- برداشتهای نامناسب از شأن زن و استقلال مالی زن ، موجب تمرد وی می شود که در گذشته این نگرش ، بسیار رواج داشته است. 5- برداشت غلط از مدیریت که می اندیشند مدیر باید فردی خشن ، می شود که در گذشته این نگرش ، بسیار رواج داشته است. 6- برداشت غلط از مدیریت که می اندیشند مدیر باید فردی خشن ، پرخاشگر و مستبد باشد و بیش از همه ، مناسب نبودن عرصه اجتماع با شئونات زن مسلمان در دوران پیش از پیروزی انقلاب و عواملی از این دست ، سبب کنار ماندن زنان از احراز پست های مهم مملکتی گشته است. به هر حال شایان درک است که سپردن مسئولیت های کلیدی و مدیریتهای کلان به زنان در فرهنگ جامعه تأثیر بسزایی خواهد داشت و عملاً ذهنیت های غلط و ناروا درباره آنان را اصلاح می نماید. بنابراین برخوردها ، موضع گیری ها ، رفتارها و عملکردها دارای پیام است و در فرهنگ سازی مؤثر می باشد. اگر زنان بر اساس شایستگی به کار گرفته شوند ، می توانند در محیط های اطلاع یابی و تصمیم گیری ، نقش آفرین و تأثیر گذار باشند و از توانایی های علمی ، سیاسی ، فرهنگی و اجتماعی خود بهره های فراوانی نصیب جامعه نمایند و از عهده کارهای کلان اجرایی به خوبی برآیند ، مضافاًاین که خطر سوء استفاده از پست و مقام از ناحیه زنان کمتر است و آنان ثابت کرده اند در مسئولیت پذیری و سالم نگه داشتن امور ، اگر از دیگر مردان دقیق تر و کارآمدتر نباشند ، کمتر نیستند. در خاتمه ضمن تأکید بر در نظر گرفتن نقش کلیدی زن در خانواده و توجه و پرهیز از نگاه جنسیتی در واگذاری پست های جامعه و تقویت مشارکت آنان در عرصه های سیاسی و اجتماعی و فرهنگی نکاتی چند متذکر می گردد ؛ 1- تقویت بنیه ی فکری و ارزشی و توسعه ی ظرفیت ها و قابلیت های آنان به منظور احراز پست های کلیدی. 2- توسعه ی مشارکت زنان در سطوح مختلف از طریق اعطای مسئولیت و توسعه ی مسئولیت پذیری آنان در جهت انتشار عقاید حقه. 3- ایجاد انگیزه ی بالا در میان زنان از طریق مطرح کردن توانمندی ها و استعدادهای مثبت آنان و فراهم نمودن شرایط لازم این امر که زنان بتوانند توانمندی های خود را به منصه ی ظهور برسانند. 4- اشتغال زنان و پرداختن به فعالیت های اجتماعی مفید و مؤثر که می تواند تا حد زیادی به رشد اقتصادی کشور کمک کند. 5- اعطای پست های بالا به زنان لایق و کارآمد و مخلص و بهره مند ساختن جامعه از خدمات آنان. 6- ایجاد خودباوری در زنان از راه بالا بردن سطح تونمندی های فردی و اجتماعی و سیاسی و اقتصادی و علمی و فرهنگی آنان. دکتر افتخاری
(0) نظر
1389/6/11 13:5
در ابتدای مقاله اجازه می خواهم سبک و شیوه اهل لغت را پیش روی گذاشته و از لغت و ریشه بگویم، شاید در لغت رموزی نهفته باشد که چراغ هدایت شود، برای نسلی که از فرهنگ غرب سیلی می خورد و در برزخ بی هویتی سرگردان می شود.چرا که اصل هر چیزی به ریشه آن برمی گردد. به قول معروف اصل پدر نیکو نگردد چونکه بنیادش بد است ایثار مصدر باب افعال است (ابواب ثلاثی مزید ) از سه حرف اصلی (همزه،ث،ر )تشکیل شده است. نثر وقتی به باب می رود دو همزه کنار هم قرار می گیرد. همزه اول مکسور (همزه باب افعال است) همزه دوم (از حروف اصلی فعال) به جهت کسره ماقبل قلب به یاء و به ایثار تبدیل می شود. (ایثار به معنای دیگری بر خود مقدم داشتن) (یا معنای برتری جستن) راستی در کلمه ایثار چه می بینید، شما مفهوم ایثار را به تمام معنی در کلمه ایثار در می یابید و با تمام وجود از خود گذشتگی را حس می کنید. ملاحظه می کنید که ایثار، حرکت همزه باب افعال را بر خود مقدم داشت و حرف اصلی تبدیل به یاء شد به جهت کسره ما قبل. آری، اینجاست که ایثار فدای ایثار می شود. و به بیان فلسفی، ایثار ایثار است به حمل شایع صناعی. آری بیاییم از مقوله لفظ و لغت جامعه بر گیریم و بر سر سفره مفهوم بنشینیم. و به این بیاندیشیم که واژه فرهنگ و مفهوم ایثار چه زمانی متولد شد، پدر و مادر ایثار چه کسانی هستند؟ از خود سوال کنیم آیا مفهوم ایثار و از خود گذشتگی با انقلاب شکوهمند اسلامی متولد شد یا عقبه تاریخی مفهوم ایثار به زمان ائمه اطهار برمی گردد؟ یا خیر، بلکه به عقب تر از آن به زمان پیامبران برمی گردد؟ گمشده ما چیست؟ در قرون و تاریخ ........؟ شاید زیبنده باشد قبل از این که شناسنامه ایثار را بررسی کنیم به یک تقسیم بندی اجمالی اشاره ای داشته باشیم. تعریف مفاهیم: فرهنگ: عبارت است از کلیه روش های زندگی که به وسیله انسان در جامعه به وجود می آید. ایثارگری: اصطلاح ایثارگری را می توان در دو معنی عام و خاص تعریف کرد. تعریف عام ایثارگری مربوط به همه ملت هاست و به عبارتی در همه فرهنگ ها وجود دارد. مفهوم عام ایثارگری در سطح ملی و انسانی قابل دسته بندی است که مفهوم انسانی از مفهوم ملی عام تر است. در هر دو مقوله انسانی و ملی به معنای گذرا از منافع شخصی به نفع منافع جمعی استادگر این از خود گذشتن فقط اختصاص به یک ملت در یک محدوده جغراقیایی داشته باشد. که نمونه آن شرکت در جنگ برای مقابله با تهاحم دشمن خارجی است. در صورتی که از خود گذشتن محدود به یک منطقه جغرافیایی نباشد و در خدمت کلیه انسان ها و انسانیت باشد..ایثارگری در سطوح انسانی است. مانند فعالیت پزشکان بدون....(2) مفهوم ایثارگری در سطح خاص نیز در دو حوزه مطرح می شود. -ایثارگری دینی -ایثارگری مسلکی وقتی فرد به خاطر آرمان هایی که در دین وجود دارد،منافع دینی را بر منافع فردی مقدم می دارد، ایثارگری دینی مطرح می شود (منظور از دین، ادیان آسمانی است)اما زمانی ه فرد به خاطر آرمان هایی که در مسلک نهفته است از منافع فردی می گذرد، ایثارگری در سطح مسلک مطرح می شود. نظیر ایثارگری در راه آرمان های کمونیستی یا آرمان های حزبی. اما شهادت یا مرگ در راه آرمان جلوه ای از ایثارگری است، که در سختی عام، هنگامی رخ می دهد که فرد یا برای مقابله با تهاجم دشمن به کشور یا به خاطر آرمان های انسانی جان خویش را از دست می دهد. شهادت در معنی خاص، زمانی است که فرد به خاطر آرمان های مذهبی یا مسلکی جان خویش را از دست می دهد. از این رو شهادت در معنی عام در همه ملت ها وجود دارد موارد ارج است.(3) بگذاریم، چون روی سخن با زنان ایثارگر است فرصت را مغتنم شمرده و به عقب برمی گردیم و با هم تاریخ اسلام را ورق می زنیم و به دو مصداق از مصادیق ایثار در دو زمان مختلفف ولی مشترک در اهداف و متحد در جنسیت یعنی ایثار اناث اشاره می کنیم مفهوم ایثار وقتی که در مصداقی به اوج می رسد، ماندگار می شود. بیاییم به هاجر نظاره کنیم. او که از خود گذشت و جهاد کرد. کوشید برای از بین بردن عطش اسماعیل (ذبیح الله ) هاجری که خانه و کاشانه را رها و هفت بار بین صفا و مروه سعی کرد او که هاجر شد و از هواهای نفسانی برای رسیدن به قرب الهی دست کشید. او که اول معلم برای حجاج بیت الله الحرام بود. آری هاجر با سعی خود چه درس زیبایی به جهانیان داد. درسی که کتابش ایثار، فصولش صفا و مروه و نقبه اش در حج است. درسی که قبولی حج آن منوط به آموزش و تلاش بین صفا و مروه است. حالا بیایید در منزل بانوی ایثارگر دیگری را بگشاییم. این منزل، خانه علی و زهرا (س) است، دقیق تر نگاه کن توجه داشته باش که زهرا (س) است، دقیق تر نگاه کن توجه داشته باش که زهرا (س)چگونه برای دفاع از حریم ولایت بین دیوار و در، ایثار می کند، به گونه ای که حمایت از ولایت را به همه می آموزد. حال باید پرسید شناسنامه ایثار زنان به کجا رجوع می کند و محل صدور از خود گذشتگی علت اصلی فرهیختگان چرا به این سو از مرز توجه نمی کنید که جوانان برومند رشید این مرز و بوم، مردانمان از اسماعیل و علی اکبر ...... و ائمه اطهار درس مردانگی و آزادگی و زنان غیور کشور ما فرزندان کوچک ما از حضرت علی اصغر و رقیه ....درس صبر آموخته اند، ورق به ورق دفتر تاریخ اسلام درس از خود گذشتگی و ایثار را برای بازماندگان به ارث گذاشته است. و شما ای مردان غیور ایران و ای دولتمردان زحمتکش نظام جمهوری اسلامی بدانید و به دیگران هم بیاموزید که شهادت جلوهای از ایثار است و جانبازان شهدای زنده مان و همانند شهدا علت های این انقلاب هستند پانوشتها: 1-سوره والفجر آیات 29و30 2-مجموعه مقالات همایش ایثارگران، مرداد ماه 1380 صفحه 115 3--مجموعه مقالات همایش ایثارگران، مرداد ماه1380 صفحه 116 زهرا چوپانی
(0) نظر
1389/6/11 13:4
مقدمه: بعد از ظهر سی و یکم شهریور ماه 1359 آنگاه که سربازان عراقی، میلههای مرزی شلمچه را با هدف اشغال 3 روزه خوزستان پشت سر گذاشتند، تصرف سهل و بیدردسر خرمشهر را به عنوان اولین گام در دستور برنامههای خود داشتند. شرایط سیاسی حاکم بر منطقه و عدم انسجام نیروهای مسلح ایران، متأثر از انقلاب نوپای اسلامی، اشغال خرمشهر را برای آنان بسیار آسان جلوه میداد. برای همین، نیرویی به استعداد تنها یک گردان مأمور اشغال خرمشهر شد. اما خرمشهر با دستهای خالی و تنها با تکیه بر ارادههای پولادین جمعی معدود، 34 روز مقاومت کرد و در پایان نه با یک گردان، بلکه با هجوم یک لشکر به اسارت درآمد. همین وقفه 34 روزه بود که فرماندهان عراقی را در ادامه گامهای بعدی دچار تردید نمود. این تردید آنگاه جدیتر شد که دریافتند تمام این کابوس 34 روزه را گروه معدودی زن و مرد رقم زدهاند که قریب به اتفاق آنان غیر نظامی بوده و کمترین آشنایی با کاربرد سلاحهای سبک نیز نداشتهاند. اینکه در آن 34 روز در خرمشهر چه گذشت و کوچه پسکوچههای شهر شاهد خلق چه صحنههایی بود، متأسفانه آنگونه که باید منعکس نشده است. شاید هم درخشش تاریخی سوم خرداد و حماسهآزادسازی خرمشهر باعث شده است تا مقاومت اسطورهای این شهر در آغازین روزهای دفاع مقدس کمتر مورد توجه قرار گیرد. باز در این میان نقش مؤثر و شورانگیز زنان مسلمان در شکلگیری حماسه مقاومت بیشتر مورد غفلت واقع شده است. وقتی تاریخ مقاومت خرمشهر را ورق میزنیم و رفتار زنان مدافع را در آن میبینیم، بهت و حیرت تمام وجودمان را میگیرد. آری اینان زنان و دختران خرمشهرند. شهری که نظام شاهنشاهی سالها کوشید تا بافت مذهبی آن را از هم بپاشد. خرمشهر بهبهانه بزرگترین بندر تجاری ایران، محل آمد و شد اتباع خارجی بود و همه تلاش رژیم این بود که فرهنگ بومی از منطقه رخت بربندد و تمدن بزرگ جایگزین آن گردد و در این بین زنان بیشتر از همه در معرض آسیب بودند. اما اکنون بعد از 2 سال، خرمشهر نشان میدهد دختران و زنانی دارد که میتوانند خالق حماسههایی باشند که نه تنها زن مسلمان بلکه هر انسانی بر آن ببالد. زنانی که غالب آنها جوان و کمتر از 20 سال سن داشتند اما با تأسی بهحضرت فاطمه(س) و زینب کبری(س) در صحنه ماندند تا مردان همچنان مرهون شجاعتهای آنان باقی بمانند. در این مقاله سعی داریم ضمن مرور تاریخ مقاومت زنان در دفاع 34 روزه خرمشهر، اسوههایی قابل پیروی را پیش چشم نسل حیرتزده امروز قرار دهیم تا بدانند چگونه میتوان با ظرفیتهای کنونی، بهعالیترین مراتب انسانی دست یافت. چگونگی حضور با آنکه تحرکات نظامی عراق در مرز شلمچه از مدتی پیش از آغاز رسمی جنگ مشهود بود و این تحرکات در مواردی به درگیری محدود میان پاسگاههای مرزی دو کشور انجامیده بود، اما کمتر کسی انتظار هجوم گسترده ارتش عراق را به خرمشهر داشت. انفجار گلولههای توپ و خمپاره در کوچهها، خیابآنها و میادین شهر در سی و یکم شهریور 1359 گرچه باعث رعب و وحشت ساکنین شهر شد اما بسیاری از مردم آن را یک درگیری موقت قلمداد کرده و گمان میبردند که طی مدت کوتاهی، شرایط عادی به منطقه باز میگردد. اما بعد از چند روز و تشدید قابل توجه درگیریها و اوج گرفتن میزان تلفات جانی، تلخی جنگ در کام همه نشست و مهاجرت آغاز شد. بسیاری از مردم سراسیمه و با بهجای گذاردن مال و اموال خود، با هر وسیله ممکن، خرمشهر را به مقصد شهرها و روستاهای اطراف ترک کردند. اما گروهی نیز ماندند تا مانع از سقوط شهر گردند. در اینجا تنها مردان نبودند که برای دفاع همه جانبه در برابر هجوم دشمن، صفآرایی کردند. بلکه حضور چشمگیر زنان و دختران نیز در صفوف مستحکم مدافعین، بسیار قابل توجه بود. متأسفانه به دلیل شرایط بحرانی و غیر قابل پیشبینی آن مقطع و نیز به دلیل عدم سازماندهی مشخص در برآورد و ارسال نیرو آمار دقیقی از تعداد زنان حاضر در صحنه نبرد در دست نیست. اما از میان روز نوشتها و همچنین لابهلای خاطرات به چاپ رسیده میتوان نام دهها زنی را یافت که در آن روزها خالق صحنههایی بزرگ شدند. مسأله حضور زنان در خطوط مقدم نبرد. یک مسئله مسبوق است. برای نمونه تاریخ جنگهای جهانی اول و دوم پر است از صحنههایی که در آنها زنان، دوشادوش مردان در نبرد شرکت کرده و تلخی جراحت و اسارت را به جان خریدهاند و بسیاری نیز جان خود را از دست دادهاند. اما هر نگاه منصفآنهای تأیید میکند که شرکت جستن یک دختر یا زن مسلمان در رویارویی مستقیم با دشمنی که بههیچ پیمان انسانی و بینالمللی پایبند نیست تا چه اندازه دشوار است و همین نکته او را از موارد مشابه خود در جنگهای دیگر متمایز میکند. این مسأله را با توجه به روزهای مقاومت خرمشهر بررسی میکنیم. مخالفت با حضور زنان اولین گروهی که با ماندن دختران در خرمشهر مخالفت میکردند، خانوادهها بودند. بسیاری از خانوادههایی که تصمیم بهمهاجرت از شهر گرفته بودند مایل نبودند که زنی از آنها در شهر بماند. نوشین نجار یکی از این موارد را بیان میکند: دوستان و بستگان نزدیک در منزل ما جمع شدند تا برای خروج از شهر تصمیم بگیرند. من در مقابل پدرم ایستادم و گفتم که همراه شما نمیآیم. چون من دختری بودم که از لحاظ اخلاقی و درسی زبانزد فامیل بودم. پدرم به خاطر نافرمانی سیلی محکمی به صورتم زد. بعد از این جریان از خانه خارج شدم. اما مخالفت با حضور زنان و دختران در خرمشهر تنها به خانوادهها محدود نمیگشت. بلکه بسیاری از فرماندهان و رزمندگان مرد نیز با این حضور موافق نبودند، ترس از اسارت، عمده دلیل آنان برای این مخالفت بود. زهرا حسینی در این رابطه خاطره جالبی دارد: روبروی مسجد جامع، مطب دکتر شیبانی بود که تبدیل شده بود به محل تجمع جمعی از خواهران، آنجا هم محل مداوای مجروحین بود، هم انبار مهمات و هم محل استراحت خواهران. بعضی از آقایان و از جمله شیخ شریف دکتر شیبانی را مجاب کرده بودند که مطب را از ما پس بگیرد و ما مجبور شویم از شهر برویم. ما هم جلوی مطب تحصن کردیم. شیخ شریف آمد. ما گفتیم بالاخره این شهر نظافت میخواهد، غذا میخواهد، کارهای پشتیبانی میخواهد. شما مگر چقدر نیرو دارید که این کارها را بکنید. او بعد از صحبت، قانع شد و اجازه داد ما بمانیم. محدودیتهای شرعی برای زنانی که پایبند اعتقادات دینی نیستند و اساساً دغدغه مذهبی ندارند، حضور در میدان امر سادهای است. آنها با پیوستن به مردان، همچون آنان لباس میپوشند. همچون آنان استراحت میکنند و همراه آنان در شادیها حضور دارند و تحت تأثیر شرایط نبرد، آنچه برایشان رنگ میبازد، حفظ حریم جنسیت و زنانگی است. شواهد بهخوبی نشان میدهد که در این گونه موارد، مفاسد اخلاقی چگونه محل بروز مییابد. اما زن خرمشهری، یک زن مسلمان است. با همه ویژگیهای خاص خود. گرچه اسلام مجوز جهاد در دفاع را برای زنان صادر نموده است. ولی نوع حضور آنان را نیز در میدان محدود کرده است. حفظ حجاب در هر شرایطی، رعایت کامل مسایل شرعی در مراوده با مردان، تفکیک محل استراحت و نظافت و... اکنون باید اعتراف کرد که حضور در چنین میدانی، بسیار دشوار است. زهرا حسینی میگوید: به ما خبر دادند که در منطقه پلیس راه، جنازه یکی از شهدا روی زمین مانده. من تصمیم گرفتم هرطور شده بروم و جنازه را به قبرستان منتقل کنم. از طرفی عوامل دشمن و ستون پنجم در شهر پراکنده بودند و ممکن بود به من صدمه برسانند. برای همین 3 سرباز را با خود بردم با هر زحمتی بود بالای سر شهید رسیدیم. چند روز از شهادتش می گذشت. ترکش، شکمش را پاره کرده بود و امعاء و احشایش بهآسفالت چسبیده بود. بهطوری که وقتی برش گرداندیم صدای جزجز بلند شد. سربازان گفتند نمیشود او عقب برد چون رودههایش پخش شده بود. اما من اصرار کردم. گفتند باید چیزی باشد که جنازه را در آن بپیچیم و ببریم. هرچه گشتیم چیزی پیدا نکردیم و من ناچار چادرم را درآوردم، شهید را روی چادر گذاشتیم و به عقب منتقل کردیم. البته روسری داشتم. وقتی برگشتم رفتم و چادر مادرم را گرفتم و این تنها روزی بود که من برای چند ساعت بدون چادر بودم. محدودیتهای عرفی تحت تأثیر فضای فرهنگی بعد از پیروزی انقلاب اسلامی، برخی محدودیتها در خصوص زنان بهکار گرفته میشد که شاید چندان هم ریشه مذهبی نداشت که این گونه موارد هم به نوبه خود کنش اجتماعی زنان را محدودتر میکرد. مریم امجدی در خاطراتش میگوید: دایی عزیز ]پس از ناامید شدن از بردن من[ با ناراحتی رفت. برگشتم و نزدیک انبار مهمات ایستادم. محمود فرخی آمد و گفت این آقا کی بود. گفتم چطور؟ گفت برای چه باهاش روبوسی کردی؟ گفتم خب داییام بود ـ خب داییت باشه. درست نبود تو این محیط و تو این موقعیت شماها باهم روبوسی کنین. نوع سازماندهی هر چند تمامی زنان و دخترانی که برای دفاع از حیثیت ملی و دینی خود در خرمشهر ماندند کاملاً داوطلبانه و بدور از هرگونه اجباری اقدام به این کار کردند اما نوع سازماندهی و به کارگیری آنان در دو قالب قابل بررسی است. وقتی تاریخ مقاومت خرمشهر را مرور میکنیم، اسامی برخی تشکلها و گروهها که هر یک گوشهای از بار سنگینی دفاع را بر دوش داشتهاند بهچشم میخورد و گروهی از مدافعین زن، در قالب همینگروهها مشغول مبارزه بودهاند: مکتب قرآن ـ این تشکیلات بعد از پیروزی انقلاب اسلامی در خرمشهر تأسیس شد و جهتگیری فعالیت خود را آموزش و بسط ایدئولوژی اسلامی قرار داد. تشکیل کلاسهای عقیدتی و سیاسی و نیز برپایی اردوهای تفریحی از عمدهترین فعالیتهای این گروه بود. ساختمان مکتب در خیابان چهلمتری قرار داشت و تعداد قابل توجهی از دختران و زنان تحت پوشش این تشکیلات فعالیت میکردند. با شروع جنگ، اعضا و وابستگان مکتب قرآن، ساختمان مکتب را محلی برای پشتیبانی رزمی از رزمندگان قرار دادند. گروه ابوذر ـ این گروه بعد از شروع جنگ و با جهتگیری مبارزه با متجاوزین توسط جمعی از جوانان آبادانی و خرمشهری پایهگذاری شد. مقر اصلی گروه، در آبادان بود و فعالیت عمده آن، جذب و ارسال نیرو و مهمات به خطوط مقدم نبرد بود. با اینکه بیشتر اعضا و مرتبطین گروه، مردان بودند اما گروهی از زنان نیز در قالب فعالیتهای این گروه در نبردها شرکت میکردند. فداییان اسلام ـ این گروه نیز بعد از انقلاب و با هدف مبارزه با ضد انقلاب و متجاوزین بعثی شکل گرفت. عمده فعالیت این گروه در روزهای مقاومت، مبارزه در خطوط مقدم درگیری بود. تعدادی از زنان مدافع نیز تحت پوشش فداییان اسلام فعالیت میکردند. این گروه پس از سقوط خرمشهر. در شهر آبادان بهطور گستردهتر بهفعالیت خود ادامه داد. حزب جمهوری اسلامی ـ این حزب، با پیروزی انقلاب اسلامی اعلام موجودیت کرد و در بیشتر نقاط کشور تأسیس شعبه کرد. عمده فعالیت حزب، آموزش و نشر مسایل عقیدتی اسلام و نیز آشنا ساختن مخاطبین با مباحث سیاسی روز بود. ساختمان این حزب در خرمشهر در خیابان چهلمتری واقع شده بود. واحد خواهران این حزب جمعی از خواهران مرتبط با خود را در ساختمان حزب سازماندهی کرده بود. حضور خودجوش ـ در میان زنان مدافع خرمشهر گروهی نیز بیآنکه سابقه فعالیت خاصی داشته باشند به جمع دیگران پیوستند که عمدتاً توسط بسیج خواهران سپاه خرمشهر سازماندهی به کار گرفته شدند. گروهی نیز به مراکز امداد مراجعه و به فعالیت پرداختند. زنان غیر بومی ـ در داستان مقاومت خرمشهر، با افراد غیر بومی بسیاری برخورد میکنیم که برای دفاع از هویت ملی و اسلامی خود از جای جای میهن خود را به خرمشهر رسانده و بیهیچ چشمداشتی آنچه در توان داشتند را در طبق اخلاص نهادند. در این میان نیز زنان جایگاه خود را به خوبی حفظ کردهاند. خانم فاطمه ناهیدی از آن جمله است. همچنین سهام طاقتی در خاطراتش به دو دختر اصفهانی اشاره دارد که خود را به خرمشهر رسانده و در دفاع شرکت کردهاند. طاقتی توضیح میدهد که یکی از این دو در حین نبرد به شدت مجروح میشود. تنوع فعالیت از نکات جالب و تأمل برانگیز در خصوص نوع حضور زنان در ایام مقاومت این است که هیچ یک از آنها با شرط فعالیت مشخص و معینی در شهر نمانده است. تمامی زنانی که بعدها خاطرات خود را به نوعی ارائه دادهاند بر این نکته تأکید داشتهاند که ما ماندیم تا شاید بتوانیم باری را از دوش مدافعین برداریم. آری آنها در کمال اخلاص هر کاری کردند نوع فعالیت زنان را در ایام مقاومت میتوان به چند دسته تقسیم کرد. فعالیت امدادی بسیاری از زنان، به دلیل نیاز مبرم، در بیمارستآنها و مراکز امداد به کار مداوا و پرستاری از مجروحین مشغول بودند. بیمارستآنهای طالقانی، مصدق، شرکت نفت، بیمارستآنهای خصوصی همچنین مراکز و پستهای امداد که در جای جای شهر بر پا میشد، محل فعالیت این زنان بود. برخی از آنان که سابقه آموزش یا کار امدادگری نداشتند توسط دوستان و آشنایان خود، یک آموزش فوری را پشت سر گذاشتند و بلافاصله مشغول به کار میشدند. در مواردی نیز این امدادگران همراه رزمندگان، به منطقه درگیری اعزام و در همانجا به مداوای مجروحین میپرداختند. زهره فرهادی یکی از این صحنهها را توصیف میکند: عراقیها در ورودی گمرک را به شدت زیر آتش داشتند. یک نفر کنار این در مجروح افتاده بود. به هر زحمتی بود پانسمانش کردم و آن برادر و خواهر وطنخواه که باهم بودیم مجروح را سوار جیپ کردند و به عقب بردند. من ماندم تنها. امکان داشت هر لحظه اسیر بشوم. چرا که 100ـ150 متر بیشتر با عراقیها فاصله نداشتم... از دور دیدم یک نفر با لباس سبز که مخصوص عراقیها بود نزدیک میشود. ... آمد نزدیک دیدم از بچههای خرمشهر است به من گفت نمیترسی؟ گفتم اگر میترسیدم اینجا نبودم. پانسمانش کردم و رفت. فعالیتهای خدماتی با توجه به کمبود شدید نیروی رزمنده، بیوجود زنان، امور خدماتی شهر به کلی تعطیل و شرایط بحرانیتر میشد و شیر زنان مدافع، بیهیچ ادعا و چشمداشتی خاضعانه تمامی کارهای معطل مانده را انجام داده و در این راه از هیچ تلاشی مضایقه نمیکردند. آشپزی، نظافت محیط، کفن و دفن شهدا، نگهبانی از قبرستان در برابر هجوم سگها از جمله این فعالیتهاست. زهرا حسینی میگوید: سرویس بهداشتی مسجد جامع، به دلیل ازدحام نیرو، چندان وضعیت مطلوبی نداشت. برای همین، هر روز برای تمیز کردن آن اقدام میکردیم. باور کنید اگر خانه خودمان بود این کارها را نمیکردیم. اما میدان، میدان دیگری بود. تا زانو توی کثافت میرفتیم. دستمان را فرو میبردیم و چاه را تمیز میکردیم. برایمان خیلی سخت بود. اما حفظ شرف و دین اجازه تردید به ما نمیداد. باید هر کاری که از دستمان برمیآمد میکردیم. پشتیبانی رزمی ساختن سنگر، ارسال مهمات به خط مقدم، نگهبانی از انبار مهمات و تخلیه ماشینهای حاوی تسلیحات از عمدهترین فعالیتهای رزمی زنان در ایام مقاومت است. سهام طاقتی میگوید: یک روز مهدی آلبوغبیش آمده بود که به ما سر بزند. گفت اینجا خطرناکه. نباید شبها اینجا بخوابین. چون تو گوشه و کنارش مهمات انبار کردیم. برین بلوار رو به رو برای خودتان خندق و گودال بکنین و مستقر بشین. تا هم در امان باشین و هم مواظب باشین که منافقا برای بردن مهمات نیان. ما در آن زمان نمیدانستیم مهمات تا چه حدی خطرناک است. حتی روی صندوقهای فشنگ میخوابیدیم. آلبوغبیش میگفت روی صندوقها نخوابین. اگر یه تیر به شما یا به این صندوقهای فشنگ بخوره، همهتون میرین هوا. شرکت در رزم اما بدون شک حضور مستقیم زنان در رویارویی با دشمن متجاوز از شورانگیزترین قطعههای داستان مقاومت است. آنان خود را وقف دفاع از شهر کرده بودند. در هر زمان و هر مکان و برای هر خدمتی. از نظافت خیابان بگیر تا حضور در سنگرهای خون آلود خط. مریم امجدی یکی از دخترانی است که بارها و بارها در نبردهای نزدیک با مزدوران عراقی شرکت داشته است: من و زهره قبل از رسیدن به گمرک از ماشین پایین پریدیم. عراقیها تا گمرک رسیده بودند و ما برای دفاع رفته بودیم. می خواستیم تا آنجا که سلاح و مهمات داریم بجنگیم. مسافتی را زیگزاگ رفتیم. از بشکه کارتن و جعبههای چوبی خیلی بزرگ به عنوان سنگر استفاده میکردیم و برای هم خط آتش می بستیم. یعنی برای جلو رفتن بچهها و کم شدن حجم تیراندازی دشمن اسلحه را روی رگبار می گذاشتیم و از بالای سر بچههایی که دولا دولا جلو می رفتند به طرف دشمن تیراندازی میکردیم تا آنها راحتتر بتوانند تغییر موضع بدهند. سنگر به سنگر جلو رفتیم تا به جایی رسیدیم که ریل راه آهن بود... ریاض ثامری بدون هماهنگی جلو رفت یکی از بچهها به دنبالش رفت و بعد از چند دقیقه خبر آورد که ریاض تیر خورده و زمین افتاده است.... حضور روحیه بخش هر چند حضور زنان در آن 34 روز توانست در رفع و فتق امور دفاع، مؤثر و مفید باشد اما بیهیچ تردیدی، بزرگترین و حیاتیترین فایده حضور آنان را بایستی در ایجاد آرامش روانی و دلگرمی رزمندگان دانست. گرچه در روزهای آغازین مقاومت، مخالفتهایی با حضور زنان در شهر صورت میگرفت اما بهمرور این دیدگاه تغییر کرد. به واقع همین عامل بوده است که مردان را به آنجا رساند که این حضور را غنیمت شمارند. زن مظهر سکونت و مودت است. در آن واویلای غربت که هر روزی که به پایان میرسید، امید به رسیدن نیروهای کمکی را نیز با خود بهپایان میبرد. در آن هنگامهای که هر لحظه خبر شهادت عزیزی ردپای غم را بر چهرهها میدواند و در آن هیاهویی که سفیر مرگبار گلوله و خمپاره از هر کوچه و گذری به گوش میرسید، چهرههای معصوم و آرام مادران، همسران و خواهران، غم را از چهرهها میزدودند، گامها را محکمتر میکرد و شوق به ایستادن را دو چندان مینمود. از زبان زهرا حسینی بشنویم: بهوضوح میدیدیم که حضور ما در آنجا خیلی مؤثر است. همین حضور، شهر را از حالت خشک نظامی بیرون میآورد. وقتی رزمندگان خسته از درگیری، برای استراحت بهعقب میآمدند و خواهران با ظرف آب یا غذایی به سراغ آنها میرفتند، مشخص بود که چقدر روحیه میگرفتند. در واقع آنها وقتی میدیدند خواهران و مادران خودشان هنوز در شهر هستند، برای دفاع از خرمشهر، مصممتر میشدند. مشکلات خاص معروف است که میگویند جنگ، یک مسأله مردانه است و چندان نیز بیراه نگفتهاند. زنان به واسطه نوع خلقت و کنش فطری، دارای ظرافت روحی بالا و قدرت عاطفه فوقالعاده هستند و واضح است که این منبع احساس، با جنگ و خونریزی چندان سازگاری ندارد. بنابراین بزرگترین مشکل زنان در خرمشهر، تحمل صحنههایی بود که به هیچ وجه با روح لطیف آنها سازگاری نداشت. مریم امجدی میگوید: کنار یکی از خانهها تنگ ماهی شکستهای دیدم. نزدیکتر شدم. دو ماهی قرمز کوچک کنار خرده شیشهها مرده بودند یاد حوض 5 پر خانه خودمان افتادم. آقاجان بهنگهداشتن ماهی خیلی علاقه داشت. چند ماهی قرمز توی حوض خودمان داشتیم. کف حوض اسفنج گذاشته بود تا اگر ماهیها تخمریزی کردند. تخمها لای اسفنجها بماند تا ماهیها آنها را نخورند... چند روز بعد مارمولکی توی آب حوض افتاد و روز بعد وقتی لب حوض رفتیم، دیدیم همه ماهیهای سرخ و قشنگمان مسموم شده و مردهاند. نظافت و پاکیزگی از مسائلی است که با توجه به کمبود آب و امکانات در ایام مقاومت بهعنوان معظلی برای زنان مطرح بود. زهرا حسینی میگوید: موها بلند بود. آب نبود. شپش هم شایع شده بود واقعاً سخت بود. خیلی از خانمها مجبور شدند موهایشان را کوتاه کنند. آنقدر جنازه جابجا کرده بودم که لباسهایم همیشه خونی بود. لازم بود مرتب لباسهایم را عوض کنم اما... و سهام طاقتی خاطره دیگری دارد: در خرمشهر آب قطع شده بود... هفتهای یک بار، پنج ـ شش نفری بهحمام میرفتیم. آن هم در آبادان. در راه هر ماشینی که گیرمان میآمد سوار میشدیم.گاهی وانت بود. گاهی ماشین حمل نوشابه که وسطش میلهداشت. نوشابه که نداشت. ما وسط مینشستیم و میرفتیم ایستگاه 12. خانه آشنایی نداشتیم. میرفتیم و در خآنهای را میزدیم و میگفتیم میتونیم از حمامتان استفاده کنیم. جنگ جنگ است آنها خوب میدانستند که اقامت ققنوسوار در میان آتش میتواند عواقب تلخی را به همراه داشته باشد. ماندند و تاوان شرف خود را تا به آخر پرداختند. شهادت را، جراحت را، اسارت را و بر بالین عزیزترین خویشان نشستن را با تمام وجود، استقبال کردند تا شاید دین خود را به اسلام و آزادگی ادا کرده باشند. شهادت تعدادی از زنان، در طول 34 روز مقاومت خرمشهر در اثر اصابت تیر و ترکش دشمن، به شهادت رسیدند. شهناز حاجی شاه و شهناز محمدی برای امدادرسانی به اهالی خآنهای که مورد اصابت توپ قرار گرفته میشتابند که در فلکه گل فروشی در اثر انفجار خمپاره به شهادت میرسند. سیمین سلامی که برای کمک به مجروحین شتافته بود، در کنار ساختمان بیمارستان شرکت نفت توسط ترکش شهید میشود. سیمین تنها عضو خانواده بود که برای یاری رساندن به مدافعان در میدان مانده بود. جراحت تاریخ مقاومت خرمشهر شهادت میدهد که بسیاری از شیرزنان حاضر در میدان، با سخاوتمندی، رنج جراحت را تحمل کرده و با بدنی مجروح ناچار به ترک صحنه شدهاند. زهرا حسینی، زهره فرهادی، مژده امباشی و خانم دشتی از جمله آنانند. اسارت زنانی هم بودند که در اوج جانفشانی و ایثار، زینبوار به اسارت قوای متجاوز درآمدند. فاطمه ناهیدی که به خرمشهر رفته بود تا درمانگاهی را برای کمک به مجروحین برپا کند با شنیدن خبر نیاز به امدادگر در شلمچه به همراه یکی از پزشکیاران و دو سرباز راهی آنجا میشود و قبل از ورود به شلمچه به اسارت نیروهای عراقی درمیآید. عصمت جان بزرگی نیز از جمله زنان پاکباختهای است که درگیر و دار نبرد، اسیر متجاوزین میگردد. تحمل مصیبت تاریخ مقاومت 34 روزه خرمشهر مملو است از صحنههای حزنانگیز و در عین حال غرورآفرین وداع آخر مادران با فرزندان، زنان با شوهران و خواهران با برادران. مادر شهید شهناز حاجی شاه با صلابتی زینبگونه، عزیز کردهاش را به دست خود به خاک میسپارد و در گوشش زمزمه میکند کهای شهناز از تو میخواهم برای امام دعا کنی. خدیجه عابدی هنگامی که خبر شهادت همسر پاکباختهاش مهدی آلبوغبیش را میشنود در برابر دیدگان اطراف از مویه و جزع خودداری میکند تا مبادا گرد یأسی بر چهرهای بنشیند و زهرا حسینی وقتی پیکر پاره پاره برادرش علی را مییابد بر بالینش مینشیند و با روح بلند او از دردهای دلش میگوید. نکتهای که به درک بهتر این حماسهها و دریافت واقعیتر این ارزشها کمک میکند، یادآوری این مسأله است که هیچ یک از این زنان علیرغم میل خود و در یک شرایط اضطراری در شهر نماندهاند. بلکه همه کسانی بودهاند که با انتخابی آگاهانه و حضوری داوطلبانه در شهر، پذیرای حوادث شدهاند. اساساً خرمشهر تا آخرین روزهای مقاومت در محاصره کامل نبود. به عبارت دیگر هر یک از حاضران در شهر میتوانست با گذشتن از پل رودخانه کارون خود را از معرکه به در ببرد. اما شیرزنان مقاومت هیچگاه حتی برای یک لحظه دچار تردید در ادامه راه نشدند. سهام طاقتی از روزهای آخر مقاومت میگوید: عراقیها شهر را محاصره کرده بودند و صدای انفجار از همه جا بلند بود. در هیمن وقت یکی از بچههای سپاهی آمد و گفت وسایلتون رو جمع کنین و سوار وانت بشین تا شمارو به کوت شیخ ببریم. ما لجبازی کردیم و گفتیم شهر را رها نمیکنیم. گفت شهر را رها نمیکنیم یعنی چه؟ عراقیها خیابان به خیابان جلو اومدن. الان تو خیابان پشت سری ما هستن... باز هم گفتیم ما نمیآییم. گفت اگر نیاین همین الان به هر کدامتون یک تیر خلاصی میزنم تا دست عراقیها نیفتین. سخن آخر اگر بپذیریم که زنها انسانساز هستند و اینکه اگر زنهای انسانساز از ملتها گرفته شوند، ملتها شکست خواهند خورد و منحط خواهند شد، بایستی هرچه سریعتر درباره وضعیت نگران کنندهای که گریبانگیر زنان و بخصوص دختران این جامعه شده است فکری کرد. البته فراهم نمودن امکانات و ایجاد تسهیلات در امر تحصیل، اشتغال و... از موارد مهمی است که در بهبود شرایط مؤثر است. اما بیتردید تحول اساسی در حوزه مسایل نرمافزاری صورت خواهد گرفت و آن چیزی نیست جز توجیه تئوریک و نظری زنان نسبت به پیشینه فرهنگی و یادآوری ارزشهای اسلامی یک زن مسلمان و صد البته ارائه الگوهای کارآمد که امید به حرکت و توانستن را در آنها زنده کند. میتوان گفت مباحث نظری مربوط به زن مسلمان و جایگاه او در جامعه اسلامی تا اندازهای صورت گرفته. اما آنچه در انجام آن عاجز بودهایم ارائه الگوهای مناسب و اسوههای دست یافتنی است. مباحث نظری بدون ارائه نمونه عملی هیچگرهای را نخواهد گشود هر چند عمیق و خدشه ناپذیر باشد. متأسفانه هنرمندان ما در این راستا از انجام این رسالت چندان موفق نبودهاند. بعد از 27 سال، زنی که بر پردههای سینما و قاب تلویزیون و صحنه تأتر ظاهر میشود موجودی است سردرگم و بیهویت. یا آنقدر بیدست و پاست که تنها در آشپزخانه معنا پیدا میکند و یا آنقدر در خیابان پرسه میزند که از انجام عادیترین وظایف خود در خانه عاجز است. یا آنقدر تابع است که جز اطاعت، سرلوحهای ندارد، و یا آنقدر گستاخ و بیپرواست که مرد را عنصری مزاحم تلقی میکند. حتی در آثار جنگی حضور او یک حضور تزئینی است که تنها به کار شارژ عاطفی اثر میآید. سرزمینی که بیش از 5 هزار زن جانباز دارد. برای یافتن الگو به کدام بیراهه میرود. در این کشور دختران و زنان حماسههایی آفریدهاند که برخی مردان نیز ظرفیت حتی شنیدن آن را ندارند. زنان مقاومت 34 روزه میتوانند نمونهای باشند برای دختر و زن مسلمان ایرانی. نمونه عصمت و حیا، نمونه صلابت و شجاعت، نمونه عطوفت و مهر، نمونه تلاش و کاریدی و نمونه شکفتن همه استعدادهایی که خداوند در یک زن به ودیعه سپرده است. از دامان این چنین زنی است که مرد به معراج میرود نویسنده: مصطفی رحیمی
(0) نظر
1389/6/11 13:4
مقدمه: حضرت زهرا در همه زمینهها، حتی در شهادت خود برای همهی زنان و مردان مسلمان الگو میباشد. این مقاله درصدد است الگوپذیری زنان و مردان را از شهادت یگانه بانوی عالم در صحنههای انقلاب و دفاع مقدس بررسی نماید. به این منظور ابتدا به طور خلاصه حضور حضرت فاطمه زهرا را در صحنه مبارزه و شهادت بررسی مینماییم و سپس الگوپذیری رزمندگان و بانوان را از ابعاد مختلف شهادت ایشان به طور جداگانه بیان میکنیم. فصل اول حضرت فاطمه زهرا در میدان جهاد و شهادت فاطمه زهرا همانگونه که در ابعاد مختلف علمی،عبادی، پرورشی و سایر فضایل انسانی و سجایای اخلاقی پیشگام بود، در مسائل سیاسی و در صحنه جنگ نیز یک انسان ممتاز و فعال به شمار میآمد! در این فصل ابتدا به مواردی از حضور حضرت زهرا در صحنه جنگ و سیاست اشاره مینماییم: 1. ابلاغ پیام شهدا با زیارت قبور آنان: این کار زهرا در واقع به گونهای ترویج و فرهنگ شهادت و تکریم مقام شهدا است. 2. فاطمه و مداوای مجروحین جنگ: حضرت فاطمه در جنگ احد حضور یافت، در تاریخ آمده است: «زنانی که از مدینه آمده بودند، چهارده نفر بودند که فاطمه یکی از آنان بود. آنان نان و آب با خود حمل میکردند و به رزمندگان میدادند و جراحاتشان را مداوا مینمودند. ملاحظه میکنیم که حضرت فاطمه ضمن حفظ قداست و تقوی، به هنگام لزوم، در کنار رزمندگان از کیان اسلام و مسلمین دفاع نموده است، هر چند این دفاع در حد پرستاری از مجروحان جنگی و مداوای آنان بوده است. 3. مبارزه تا شهادت (فاطمه در میدان سیاست). بعد از وفات پیغمبر دشمنان علی و فاطمه توانستند علی را از حق خود محروم کنند. در این هنگام حضرت زهرا با تمام توان وارد صحنه سیاست شد و با انواع راهها علیه حکومت غاصب قیام کرد، تا به شهادت رسید. از جمله آن روشها عبارتند از: الف: مخالفت درخواست بیعت برای حضرت علی، پیوسته تا چهل روز بعد از وفات پیامبر. ب: گریه سلاح مبارزاتی زهرا به صورت شبانهروزی ج: قطع رابطه با خلیفه اول و دوم، به دنبال ظلم حکومت وقت به حضرت علی و زهرا. د: وصیت زهرا به دفن شبانه او، مبارزهای منفی علیه غاصبان حکومت. همه موارد فوق، در واقع، مبارزهای سیاسی و اجتماعی است که حضرت زهرا در برابر حرکت ظالمانه حکومت وقت نسبت به امیرالمؤمنین و پیامبر انجام داد. ﻫ: مناظره با خلیفه در مسجد رسول خدا به دلیل غصب فدک حجاب کامل در میدان مبارزه حضرت فاطمه نمونهی کامل یک زن مسلمان است، اگر چه در مواضع حساس سیاسی و اجتماعی قرار میگیرد، اما این مهم، او را از حجاب و عفاف دور نمیسازد. او در ولایت امیرالمؤمنین و به یغما رفتن فدک با خلیفه غاصب و اطرافیانش به مبارزه و مناظره پرداخت ولی در عین حال از پرده حجاب و عفاف لازم بیرون نرفت. از مطالب گذشته روشن میشود که: زهرای اطهر هرگونه حضور را با ایمان و تقوی آمیخته میساخت و در راه ایمان خود نیز به شهادت رسید. شهادت، سرانجام زیبای مبارزه حضرت زهرا در حریان بیعت رفتن برای خلیفه، به سختی مجروح گردید و شهادت یافت. آری او در راه ایمان و عقیدهاش، جام شهادت را نوشید و برای تمام بانوان و آزاد مردان مسلمان، الگویی جاودانه گردید. فصل دوم: فرزندان حضرت زهرا رهروان خط سرخ شهادت در مورد الگوپذیری شیرمردان ایرانی از شهادت صدیقه کبری باید ابتدا به این مطلب اشاره کرد که اگر چه فاطمه یک زن است ولی آنچه او را مقتدا ساخته است، کمال انسنی اوست و بدین خاطر، متعلق به عالم انسانیت است، ارزشهای انسانی اختصاصی به زن یا مرد ندارد و به تبع آن اسوههای انسانی نیز همین گونهاند. زهرا همچنان که بر زنان، تأثیر گذارده و اسوه آنان است، اسوه مردان نیز میباشد! اما الهامگیری شهدای ما از شهادت حضرت زهرای مرضیه را میتوان در دو بخش، خلاصه و بررسی نمود: 1. دفاع مقدس: که در این زمینه میتوان به چهار مورد اشاره کرد: الف: حمایت از ولایت: شهدای ما همانند حضرت زهرا که تا اخرین لحظات عمر از ولایت دفاع نمود و در آن راه شهید شد، عاشق مقام ولایت بودند و به فرمان نایب امام زمان خود(عج)، به صحنه جنگ و به استقبال شهادت رفتند. ب: درس عفت و حجاب و پاکدامنی: حضرت زهرا تا لحظه شهادت، حجاب را حفظ نمود، شهدای ما نیز، با الهام گرفتن از ایشان، حجاب را آبروی شیعه میدانستند و به همین دلیل جان خود را در این راه فدا کردند و در وصیتنامههایشان، حفظ حجاب را به خواهرانشان توصیه نمودهاند. ج: تصویه به صبر و شکیبایی: سومین مورد الگوپذیری، توصیه مادران و بازماندگان به صبر است همچنان که زهرا، این سفارش را به زینب فرمود. د: تأثیر شهادت: تأثیرپذیری شهدای ما از شهادت حضرت زهرا حتی در نحوه شهادت، نیز یده میشود. همانطور که گفتیم حضرت زهرا به خاطر جراحت سخت پهلو و بعضی جراحات دیگر به شهادت رسیدند. از نمونهها تأثیرپذیری در این زمینه شهید سید محمود اسدی را میتوان نام برد: او در سالروز شهادت حضرت فاطمه زهرا دیده به جهان گشود، در سالروز شهادت ایشان، با رمز یا زهرا، در عملیات کربلای پنج از ناحیه پهلو به شهادت رسید. *** در جریان دفاع مقدس، عملیاتهایی نیز با رمز یا زهرا صورت گرفت که رزمندگان اسلام در آن عملیاتها، رشادتهای فراوانی از خود نشان دادند. در واقع رزمندگان ما در مبارزه با دشمن به نحوی دادخواهی مادرشان زهرا را میکردهاند و در شهادتشان به او اقتدا مینمودهاند. 2. انقلاب: جامعه ما در مبارزه با رژیم منفور شاهنشاهی با عشق به آرمانهای انقلاب وارد میدان شده و برای پیروزی آن تلاش کردهاند. آنان با همان عشق به اهل بیت و تأسی به حضرت زهرا که الهامبخش اصلی آنها بوده است ـ به میداهای نبرد حق علیه باطل رفتند تا از اسلام و انقلاب، حمایت کنند و در این راه به آرزوی بزرگ خود که درجه رفیع شهادت بود نایل گردیدند. الهام گرفتن از زهرای اطهر و شهادت او، میدان عمل خاصی را نمیطلبد بلکه در هر صحنهای بروز میکند. هر جا که دفاع از ایمان و تقوی و اسلام در میان باشد، شهادت و ایثار نیز به چشم میخورد. یکی از ابعاد مبارزه انقلابی، مبارزه برای جلوگیری از نفوذ تهاجم فرهنگی و بیحجابی بود که در این راه، افراد زیادی، به شهادت رسیدند. شهادت در راه حفظ حجاب و عفت در جامعه، میتواند نشان دهندهی الهامگیری و الگوپذیری از اسوهای کامل و همه جانبهای باشد که شهدای ما از او الهام گرفتهاند. فصل سوم: الگوپذیری بانوان ما از صدیقه کبری در صحنه مبارزه و شهادت این تأثیر را میتوان در دو بخش خلاصه نمود: 1. تلاشهای انقلابی و فعالیتهای اجتماعی: (که چهار مورد را به عنوان نمونه ذکر میکنیم) الف) تحریم تنباکو ب) نهضت مشروطه ج) کشف حجاب د) واقعه 17 شهریور: که طی آن هزاران زن به همراه کودکانشان به شهادت رسیدند. شهادت مظلومانه آن همه زن بیگناه تأثیر بسیار زیادی بر جامعه گذاشت و به مردان نیز روحیه شجاعانهای بخشید. همه موارد فوق نشان میدهد که زنان ما آمادهی شهات هستند و از هیچ چیز نمیهراسند و حتی حاضرند، پیشاپیش مردان به مبارزه دشمن بروند. 2. دفاع مقدس: از نمونههای حضور بانوان در صحنههای دفاع مقدس میتوان به موارد زیر اشاره کرد: الف) امدادرسانی مجروحان ب) حضور مستقیم در جبهه ج) تحمل سختیها و خطرات همانگونه که زهرا در همه صحنههای مبارزاتی و سیاسی خود، پیوسته با توکل به خدا تلاش مینمود و حتی از کشته شدن نمیهراسید، زنان ما نیز، هیچگاه به خاطر ترس و مسایل شخصی، صحنه را خالی نگذاردند و در واقع به خاطر حضور فعال و شهاتطلبانهی زنان در این عرصهها بود که آنان توانستند بعد از انقلاب، در عین حفظ حجاب و عفت خود، در محیطی نسبتاً سالم در اجتماع به فعالیتهای مختلف بپردازند. نتیجه: در زمینه الگوپذیری مبارزان و شهدای ما از شهادت زهرای اطهر آنچه مهمتر از همه به نظر میرسد، درس شهادتطلبی است که رزمندگن و شهدای ما چه زن و مرد، از آن بانوی بیهمتا آموختهاند و یک بعد وسیع آن، تأثیری است که مسأله شهادت حضرت زهرا بر بانوان ما داشته است. زنان ما با وجود همه محدودیتها و مشکلات خود، در صحنههای جنگ و شهادت، با حفظ حجاب و تقوی حضور یافتهاند. آنجا که ایجاب میکرد به رزمندگان اسلام، امدادرسانی کردند ـ حتی در مواقع خطر سختیها را با جان و دل خریدند و آنجا که ایجاب میکرد، جان خود را نهایت اخلاص در راه ایمان و عقیده، فدا کردند. آفریدن چنین حماسههایی، تأسی به نمونه واسوهای کامل را میطلبد که هم بر مردان (همچنان که در مقاله ذکر شد) تأثیر گذارده است و هم بر بانوان و آن الگوی شهادت و فداکاری، کسی جز فاطمه زهرا نمیباشد. والسلام فهرست منابع: 1.تحلیل سیره فاطمه زهرا، بابازاده، علیاکبر، انتشارات انصاریان، زمستان 1374 2.ضمیمه روزنامه اطلاعات، 18/11/79 3.فاطمه زهرا، شادمانی دل پیامبر، رحمانی همدانی، احمد ـ ترجمه افتخارزاده، حسن، انتشارات بدر، بهار 75 4.ماهنامه پیام زن، آبان 76 5.ماهنامه پیام زن خرداد 79 محو جمال دوست، (دیداری دوباره با شهدای روحانی زرند کرمان)، گروهی از طلاب رزمنده کرمان، سازمان مدارک فرهنگی انقلاب اسلامی بهار طاهره ایرجینیا
(0) نظر
1389/6/11 13:3
اشاره: انسان بر مبنای فطرت «کمال جوی » خود همواره در جست و جوی الگوهای عینی در دسترس است. از این رو هر کس را دارای «کمالات» ببیند می کوشد کمالات او را در خود نیز بنا کند. اما آنچه مهم است این است که فرد چه چیزهایی را کمال و چه کسی را الگو می داند. به یقین کسی که رفتار شیطانی دارد اگر چه ممکن است برای افرادی به عنوان الگو قرار گیرد اما طبیعتا پیروان خود را به سوی همان رفتار قهقرایی می برد. از سوی درگر «اسوه های حسنه ای» که « حیات ربانی» دارند می توانند پیروان خود را به سوی کمال واقعی هدایت کنند. الگوی مناسب مرحوم دکتر محمد معین الگو را «نمونه» معنا می کند و درباره اسوه که مترادف عربی الگوست آن را پیشوا و مقتدا معنا می کند. قرآن کریم در موارد متعددی پیامبران خداوند را الگو و اسوه می نامد و از مردم می خواهد از این الگوها پیروی کنند. از جمله می توان به موارد زیر اشاره کرد: قد کانت لکم اسوه حسنه فی ابراهیم والذین معه... ( ممتحنه/4)؛ برای شما مومنان بسیار پسندیده است که از ابراهیم و اصحابش پیروی کنید. لقد کان لکم فی رسول الله اسوه حسنه ( احزاب/21): البته در رسول خدا برای شما اسوه ای نیکو است... الگوی برتر به مثابه یک مکتب از آنجایی که تلاش برای انتخاب یک الگوی بهتر و برتر یک امر فطری است در همه جای جهان می توان این تکاپو و تلاش را مشاهده کرد. محسن کلهری دانشجوی دوره دکترای منابع انسانی دانشگاه تهران در همین خصوص می گوید: «اندیشه الگوی برتر گزینی در عرب موجب ایجاد یک مکتب در عرصه مدیریت علمی شده است. این مکتب که در دهه هفتاد قرن بیستم میلادی شکل گرفت بر ان الگو استوار بود که شرکت ها و سازمان ها به جای بررسی عملکرد سالانه خود بر اساس تطبیق با سال پیش، عملکرد خود را در برابر عملکرد سرسخت ترین رقبای خویش بررسی می کردند. این رویکرد ابتدا در شرکت زیراکس در اواخر دهه هفتاد بروز کرد.» کلهری یادآوری می کند: «بر اساس اعلام نظر مرکز آمریکایی کیفیت بهره وری «الگوی برتر گزینی» طرحی است مبتنی بر متواضع بودن به طوری که بپذیریم فرد دیگر در عرصه ای بهتر از ماست. این طرح همچنین مبتنی است بر عاقل بودن در حدی که رسیدن و حتی پشت سر گذاشتن فرد برتر را یاد بگیریم». الگوهای اجتماعی وجود انسان هایی که در جست و جوی کمالات الهی توفیق یافته اند جامعه را به سوی این کمالات سوق می دهد و امکان بروز آسیب هایی که در بستر تهاجم فرهنگی و وسوسه های شیطانی شکل می گیرند را کاهش می دها. خانه های زنان و مردان اسوه، کانون صفا و صمیمیت است. سودابه حقانی از اساتید حوزه علمیه بنت الهدی صدر در این باره می گوید: «خانواده ای که روابط درونی آن قانونمند و بر اساس عروج انسان به سوی کمالات زیست می کند به پایگاهی برای رشد و صعود انسان به قله های کمال تبدیل می شود». به نظر وی در چنین خانه هایی همسویی طبیعت و شریعت به اوج می رسد تا جایی که ملائک بال های خود را به نشانه خشوع زیر پای اعضای آن می گسترانند. ضرورت های الگو بودن چگونه یک فرد می تواند در مسیر بندگی خداوند گام بردارد و دیگران را نیز با خود به این راه ببرد؟ پاسخ به این پرسش را می توان در گفتار و کردار نیک ائمه معصومین(ع) و اولیای خدا برشمرد. آنچه همواره مورد تاکید اولیای خداست این است که رفتار بیش از گفتار در مخاطب موثر است؛«دو صد گفته چون نیم کردار نیست» از ائمه معصوم نقل شده است که « کونوا دعاه الناس بغیر السنتکم». دکتر فریبا شایگان درباره ضرورت های الگو بودن در رفتار می گوید: «مظاهر فرد اولین چیزی است که توجه مخاطب را به خود جلب می کند، نظریات روانشناسان اجتماعی بیانگر این نکته است که برای تاثیر گذراندن بر دیگران ابتدا باید توجه آنها را جلب کرد، اگر مخاطب توجه نکند نمی توان به او پیام رساند.» دکتر شایگان دومین ضرورت الگو بودن را داشتن اخلاق و منش شایسته دانسته و می افزاید،«با عمل به دستورات اسلامی در خصوص اخلاق و رفتار مناسب با دیگران مانند پیشگامی در سلام، اخوالپرسی و ... با احترام و مهربانی سخن گفتن، استفاده از الفاظ خوشایند و ... می تواند بر دیگران تاثیر بگذارد.» وی می افزاید: «باید در برخورد با دیگران متواضع بود و نباید امتیازات خود را به رخ دیگران بکشیم و اجر هر اقدامی رااز خدا - و نه مخاطب - بخواهیم.» دکتر شایگان ضرورت چهارم را صبر و بردباری می داند و تصریح می کند: «اصولا کارهای فرهنگی نیاز به صبر و تامل زیاد دارد و دستیابی به نتیجه زمان بر است ولی اگر در اثر بخشی موفق باشیم، این اثر پایدار و طولانی مدت است.» وی ضرورت دیگر بودن را «نظم»، «داشتن دانش اطلاعات به روز» و «تاکید بر ملاک های کلی و پرهیز از جزیی نگری» می داند. مسئولیت الگو بودن در عرصه جامعه افرادی مورد توجه دیگر اقشار قرار می گیرند و گاه حتی ناخواسته به الگوی دیگران تبدیل می شوند. اما تنها دستیابی به شان و وجاهت اجتماعی پایان راه نیست چرا که چنین افرادی در برابر جامعه خود مسئولیت مضاعف دارند. به ویژه همسران و فرزندان شهدا، ایثارگران و جانبازان که با توجه ویژه پروردگار متعال مورد توجه اطرافیان خود هستند و مسئولیت مضاعف دارند. فرحناز صالحی فرد یکی دیگر از استادان حوزه علمیه بنت الهدی خدر درباره مسئولیت الگوها می گوید: «هر کس می تواند در مرتبه خود الگو و نمونه شایسته ای برای دیگران باشد و بالطبع این امر، زمانی می تواند سامان درستی بیابد که الگوها به مسئولیت خطیر خود واقف باشند.» وی نصریح می کندک «الگوها وقتی می توانند مسئولیت خود را به درستی انجام دهند که به وظایف سنگین خود اهمیت دهند زیرا آنچه از آنان ظهور می کند پذیرفته می شود و عده ای در پی ایشان می روند. بنابراین رفتار الگوهای مقبول، چه در جهت مثبت و چه در جهت منفی، به صورت منت و راه و رسمی پایدار در می آید و پیوسته تقلید و تکرار می شود.» خانم صالحی فرد یادآوری می کند: «نتیجه پیامدهای نیک و بد پیوسته رو به افزونی می رود و این امر مسئولیت الگوها را سنگین تر می کند.» همه چیز در یک نگاه بنا بر آنچه گفته شد الگوها و اسوه ها پیشوا و مقتدای اطرافیان خود واقع می شوند، در مکتب اسلام الگوی مناسب پیامبران الهی والیانی هستند که در بندگی خداوند بر دیگران سبقت می گیرند. یادآوری میکنیم که تمنای بشر برای بهره گیری از الگو به یک مکتب منحصر نمی شود . در مکاتب غرب به ویژه در مدیریت علمی «الگوی برتر گزینی» سه دهه است که مورد توجه قرار گرفته است. وجود الگوهای مناسب در یک جامعه، مردم را جهت می بخشد و کانون خانواده و اجتماع را مستحکم می کند. اسوه های جامعه باید بر رفتار حسنه خویش بیشتر تکیه کنند، در برخورد با دیگران مهربان، خوش رفتار و متواضع باشند و به مسئولیت خطیر شأن اجتماعی خود واقف باشند چرا که جهت گیری مثبت یا منفی آنها بر دیگران تأثیر می گذارد. سپیده سعیده رضوی
(0) نظر
1389/6/11 13:2
عوامل معنوی ؛ نخست تعدادی از عوامل معنوی را نام برده ، درباره ی برخی از آن ها توضیح می دهیم. 1- تقوا و پرهیز از گناه 2- اخلاص 3- اخلاص 4- رازداری 5- تواضع 6- توکل 7- ذکر خدا 8- عزت نفس 9- سخاوت 10- اخلاق حسنه 1- تقوا و پرهیز از گناه : تقوا ، پرهیز از محرمات و حفظ و مراعات حدود و فرمان الهی ، از با ارزش ترین خصلت هاست که به آدمی کرامت و بزرگی می بخشد و او را نزد خدای متعال عزیز و گرامی می دارد. (( ان اکرمکم عند الله اتقیکم )). بنابراین ، میزان ارزش افراد به اندازه ی تقوای آنان بستگی دارد. 2- راز داری : کتمان سر و رازداری از ویژگی های ارزنده ایی است که به انسانیت انسان بها می بخشد و پیامدی ارزشمند دارد. امام موسی کاظم (ع) فرمودند : (( سه کس روز قیامت در سایه ی عرش الهی ، که تنها سایه در آن روز است ،به سر می برند :کسی که مقدمات ازدواج برادر مسلمان خویش را فراهم آورد ، یا به او خدمت کند و یا راز او را بپوشاند)) (1) 3- اخلاص : از آن جا که در جهان بینی اسلامی باید همه ی تلاش ها و فعالیت های انسان مسلمان و مؤمن ، بر محور توحید استوار باشد و اعمال او جهت و هدف الهی داشته باشد ، اخلاص را به منزله ی روح عمل شمرده اند. همچنان که در جسم بی روح هیچ حرکت و پویایی و تکاملی نیست و فاسد است و به نیستی می گراید ، عملی هم که عاری از اخلاص و خالی از جهت خدایی باشد ، رو به زوال خواهد داشت. از این جاست که امام مخلصان ، علی (ع) فرمود : (( العمل کله هباء الا ما اخلص فیه )) ؛همه ی اعمال بسان غبار (پوچ ، باطل و بی حاصل) است ، مگر عملی که در آن اخلاص باشد.(2) 4- تواضع : آن جا که خداوند ، خفض جناح و گستردن بال های تواضع برای مؤمنان را پیامبرش فرمان می دهد ، سخن از ارزش و مرتبه ی بلند فروتنی است :« واخفض جناحک للمؤمنین )) (3) بندگی خداوند با سرکشی و تکبر ، خود بزرگ بینی و فخرفروشی در برابر مؤمنان کارساز نیست ، که روح عبادت و بندگی خدا با تواضع و فروتنی در برابر دوستان خدا و اهل ایمان سرشته شده است. این است که علی (ع) می فرماید : ((علیکم بالتواضع ، فانه من اعظم العباده)) ؛ بر تو باد به تواضع و فروتنی ، که بزرگ ترین عبادت و بندگی خداست. (4) تأثیر عوامل معنوی ؛ آن گوشه ، در خانه ی عشق و ایثار ، سجاده یی سبز بر آسمان لاجوردی قالی می درخشد ، فرشته یی سر به سجده بندگی و عبودیت نهاده و تسبیح گو ، ذکر آن یگانه معبود را بر لب دارد و دست نیاز بر آستان آن بی نیاز بلند کرده ، از او مدد می جوید ((ایاک نعبد و ایاک نستعین))، او بانویی است با تمام عواطف و لطایف زنانه ، جوانی است با آرزوها و امیال تمام جوانان ، اما غیوری کرده ، در صحنه ی روزگار ، ((شیر زن)) نام گرفته ، بر خلاف جوانان ، مسیری دشوار را همراه با آرزوهای آسمانی و والا ، برای زندگانی خویش برگزیده است. مرد رؤیاهای او شاهزاده یی سوار بر اسب سفید ، که از آن سوی کوه ها و دشت ها آمده ، نیست. او دلاوری است که در راه عشقی سبز ، اعضای بدنش را هدیه نموده ، او دیدگانش را بسته ، تا بعد از دیدن تصاویر زیبا و شکوه عشق و ایثار هیچ چیز را نظاره گر نباشد. او با دستانش شاخه های درخت طوبا را لمس کرده ، دیگر مادیات با دستانی سازگار نیست ، اوست که با گام هایی ستودنی کنار حوض کوثر ایستاده ، پس سزاوار نیست جایی غیر از عرش آسمان بایستد. آری ، این دلاور ، همان مرد رؤیاهای بانوی غیر ایرانی است. این زن همان زنی است که حضرت امام فرمودند ((دختر جوانی که با یک پاسدار عزیز که از دو چشم و دو دست جانباز بود ، ازدواج کرده ، می گوید :حال که نمی توانم به جبهه بروم ، می خواهم با این ازدواج ، دین خود را به انقلاب ادا کرده باشم.)) (5) به طور کلی مکاتب الهی ، ارزش والا و جایگاه مقدسی برای پیوند زناشویی قائلند ، به گونه یی که با وقوع انقلاب های عظیم الهی توسط پیام آوران قسط و عدل و بنیانگذاران مکاتب وحی که زمینه ساز تمدن های بشری و تحولات اساسی در نظام های اجتماعی بوده اندو عمدتاً مبنای دعوتشان به منظور تحقق عدالت اجتماعی و زدودن هرگونه سلطه و زورمداری از ساحت زندگی فردی و اجتماعی بشر استوار می گردید ، روابط درونی خانواده شکلی قانونمند ومقدس و منطبق با نظام تکوینی و فطرت بشری به خود گرفت و خانواده هویتی اصیل و نقش محوری در عروج انسان به سوی کمالات پیدا کرد و پایگاهی برای رشد و بالندگی و صعود او به قله های کمال گردید ، که در آن اساس زندگی را ، حق محوری تشکیل می داد و هرگونه خودنگری و خودخواهی ، رنگ می باخت. تمایلات فردی جای خود را به انعطاف و پذیرش و تمکین در برابر قانون کامل الهی می داد ، انوار توحید و چراغ ایمان و هدایت همه ی ابعاد زندگی را منور می ساخت و رنگ ها در مقابل بارقه ی عشق به خدا به بیرنگی می گرایید ، و در پرتو درخشش قانون حق می گردند و پرورش یافتگان چنین منازلی پیوسته منزلتی خاص در هستی می یابند. در این خانه ها همسویی طبیعت و شریعت به اوج جلالیت خود می رسد و در عرصه های عقل و اندیشه حیرت می آفریند ، عقول سلیم را به تسلیم می کشاند ، پرده ها و حجاب های کدورت و ظلمت زدوده می شود ، و ملک و ملکوت در کنار هم مسرور بر سر سفره ی کرامت پروردگار متنعم میگردند ، ملائک به سبب این همه اخلاص از سر صدق ، و هماهنگی و اهلیت ، سرود بشارت سر می دهند و بال های خویش را به نشانه ی خشوع بر مقدم آنان می گشایند ، چنان که قرآن کریم ، نمود و تصویری گویا از این اوصاف را نسبت به بیت ابراهیم خلیل (ع) ترسیم می نماید. آری مبشران وادی شریعت و رهروان راه حقیقت اصولاً بخش عمده ای از دعوت خود را به سازندگی و بالندگی انسان ها در خانه و خانواده اختصاص داده و منشأ رشد ارزشها و تبلور آن را از مختصات این کانون دانسته اند ؛ لذا در سایه ی دو رکن عمده ی اخلاق و حقوق در جهت استحکام و استقلال آن کوشیده اند و از آن جهت که تربیت و آموزش و نشو و نما و سازندگی و بالندگی در این پایگاه صورت می گیرد ، همواره تلاش آنان بر این بوده که اصول انسانی و ارزشهای والا و کرامت خلیفه اللهی در این کانون شکل می پذیرد و سنگ زیرین سعادت و عظمت و حریت اولاد آدم به دست مربیان این محفل استوار گردد و اصل پاکی و طهارت که رکن عمده ایی در عالم تکوین است ، در نظام بشر نیز تحقق پذیرد تا محصول ارزش مندی را به جوامع انسانی تقدیم دارد. (6) اصولاً با چنین دیدگاه و نگرش الهی و دینی به فرد ،خانواده و جامعه بودکه انقلاب ما انقلاب ارزشها نام گرفت ، انقلاب و قلب مادیات به معنویات ، انقلاب ارزشهای انسانی. دیگر ارزش انسان به ظاهر آراسته و زیبای او نبود ، ارزش او در کمال انسانی اش بود که به آن دست یافته و بر اساس میزان معرفت و آگاهی او ارزیابی می شد. انسان ها در میدان مسابقه ی ((السابقون السابقون)) از یک دیگر پیشی می گرفتند و به صف ((اولئک المقربون)) می پیوستند. در صفحات تاریخ انقلاب ما ،رویدادهای دفاع مقدس می درخشند و تجلی گاه آرمان ها و ارزش های انسانی در طول ادوار بشریت شده اند. دفاع مقدس تنها یک رویداد سپری شده در دفتر تاریخ ایران نیست ، بلکه واقعه ایی است که تمام ابعاد وجودی جامعه ی اسلامی ما را تحت الشعاع قرار داده و نه تنها جامعه ی ایران را ، بلکه فرآیندی گشته که تمامی دنیا و جهانیان را به حیرت واداشته است. دفاع مقدس ، بهترین راهنما و هدایت کننده ایی به شمار می رود که باعث تکامل ارزشهای معنوی در جامعه گشت ؛دفاعی که باعث بیداری افکار و پویایی بدن ها گردید ؛ زنان و مردان اعم از پیر ، جوان و کودک را به آزمون عشق و شور و تلاش فراخواند و چه با شکوه و با توفیق ، این آزمون بزرگ به نمایش گذاشته شد. هشت سال دفاع مقدس ایران اسلامی ، نشان داد که زنان ما نیز مانند مردان در لحظه لحظه های پیکار و نبرد خونبار و پرافتخار این جنگ ، که بخشی از تاریخ انقلاب و تاریخ ایران است ، تحریف تاریخ به شمار می آید. صفحات تاریخ جنگ ، اسناد زرین حماسه ی حضور شیر زنان میهن اسلامی است که تأثیر بسزایی هم در جنگ و هم در عرصه های اجتماعی داشته اند. این نکته قابل توجه است که بعد از از انقلاب اسلامی ، نگرش منفی جامعه به زنان تغییر کرد و موج افکار جدید و اندیشه ها در پرتو ارزش های دینی و معنوی به هویت و ارزش واقعی زن پدیدار گشت. زن ، دیگر خود را تنها عنصری برای تبلیغ و تجارت می دید و جذابیت او معیار ارزشمندی وی نبود. از این جهت ، حرکت و پویایی و شجاعت و ایثارش در سایه ی ایمان و تقوا ، از او موجودی قوی و فعال با انگیزه های والای انسانی ساخت. در جریان دفاع مقدس ، زنان ، شخصیت و هویت زن مسلمان را بازسازی نمودند و قدرت شگرف زنان ایرانی را که به جهت ایمان و اعتقاد قوی حاصل آمده بود ، به عرصه ی ظهور گذراند و جهانیان ، انگشت حیرت بر دهان گزیدند که این ارزش های معنوی و قدرت ایمان و شور و عشق است که زنان ایرانی را در آزمون سخت و رویدادی عظیم به عرصه ی حضور کشانده است. تاریخ جنگ ، گواه شجاعت و استقامت زنان غیور در ناگوارترین و تلخ ترین صحنه های دفاع مقدس است. زنان در روزهای حماسه و ایثار بدون هیچ وحشتی در کنار آزاد مردان راه عشق در برابر بی رحم ترین و فجیع ترین جنایات دشمن ، راست قامتانه ایستادند و در مقابل سختی های کمر شکن ، همچون کوهی استوار استقامت کردند. آری روح بلند ایثار و فداکاری در جانشان رخنه کرده بود ، که همه چیز خود را در طبق اخلاص نهادند و از تمام تعلقاتشان گذشتند و خدمت به جنگ و جهاد را از اهم واجبات خود دانستند. اینان چنان صبورانه شهادت همسر و فرزندان خویش را به جان خریدند و عاشقانه بر جراحت و زخم های عزیزانشان بوسه زدند ، که پای برگ برگ دفتر سرخ شهادت و ایثار ، مهر و امضای سبز مادران و همسران و دختران این مرز و بوم به چشم می خورد. زنان ما ، در طول جنگ تحمیلی به خوبی توانستند بر احساسات لطیف و ظریف خود غلبه پیدا کنند و این نیروها و احساسات غریزی خود را تحت کنترل عقل و منطق در مسیر و مجاری صحیح هدایت نمایند و مادرانه و خواهرانه با امید به نصرت الهی و توکل به خدا رزمندگان اسلام را به جنگ و جهاد تشویق نموده و به آنها دلگرمی دهند. در عرصه ی پیکار و جهاد که میدان مسابقه ی اخلاص و خلوص بود ، اگر نگوییم زنان گوی سبقت را ربودند ، می توان گفت هم امتیاز با مردان ، مسابقه را به پایان رساندند. آن ها با تأسی به رهبر زنان آزاده ی جهان و سرور شیر زنان ، زینب کبری (سلام الله علیها) چه در عرصه های نبرد و چه در پشت جبهه ها خالصانه به کمک رسانی و خدمتگزاری مشغول بودند. زنان با گام های استوار ، قلب هایی مملو از ایمان و سرهایی پر از شور و عشق شهادت ، همدوش مردان به سوی میعادگاه عاشقان رهسپار شدند. اینان با نگرشی عمیق به فرهنگ شهادت و ایثار و با اذعان به منزلت والای شهید ،نزد خداوند توانستند عزیزانشان را عاشقانه و خالصان رهسپار وادی شهادت نمایند و در فراق جگر گوشه هایشان تسبیح گوی الطاف لایزال الهی باشند و اگر در فراق همسر گریستند ، گریه بر دوری خویش از عوالم شهادت و جا ماندن از قافله شهدا بود. این شیر زنان ایران اسلامی چه در سال های جنگ و چه بعد از جنگ با پشتوانه ی ایمان و معنویت ، حماسه هایی سبز آفریدند و حق آنان در این دفاع به اعتقاد حضرت امام (ره) از مردان بیش تر بوده است ، آنان مردان شجاع را در دامان خود می پرورانند. (7) ایجاد امنیت توسط عوامل معنوی این زنان نستوه ، در برابر تمام سختی هایی که در زندگی متحمل شده اند ، خم به ابرو نیاورده و همواره رضای حق را بر همه چیز مقدم داشته اند. امیدوارانه و با توکل بر خدا در سنگر خانه از کیان و ارزش های اسلامی معتقدات دینی خود دفاع کردند. بانوی با تقوای ایران ، دست همسر جانباز نابینای خود را می گیرد و چشمان او می گردد. او در تمام لحظات در کنار همسرش است و می کوشد تا یار زندگی اش را از وقایع جهان آگاه سازدو همواره او را یاری می نماید تا بتواند پله های ترقی را پیموده ، به مدارج بالای علمی برسد. او با آرامشی خاص ، نوارهای درسی همسرش را تهیه می کند و در دسترس او قرار می دهد. او با این حساب که دفاع مقدس هنوز ادامه دارد و این بار باید در میدان فرهنگ و علم ، پیکار نموده تا ارزش هایی را که به سختی به دست آمده ، آسان از دست ندهیم ، هم خود تلاش می کند تا کسب علم نموده و به مدارج علمی برسد و هم همسرش را یاری می دهد. آری در چنین محفل خانوادگی با این نگرش و بینش عمیق اعتقادی و علمی ، فرزندان به آسانی می توانند در طریق و راهی درست ، قدم به عرصه ی اجتماع بگذارندو یقیناً جوانان تحصیلکرده با اعتقاداتی قوی ، محصول چنین خانواده هایی هستند. آن مادری که با خلق و خوی نیکو و خوشرفتاری ، حدیث گرانمایه ی ((جهاد المراه حسن التبعل)) را تبعیت نموده و با احساساتی آمیخته با منطق و عقل ، مدیریت خانه را به عهده گرفته ، قطعاً در محیط آرام و امن خانه ، فرزندی با خلق و خوی محمدی (ص) را پرورش خواهد داد. وقتی مادری دست در دست کودک اش ، ذکر گویان ، ویلچر همسرش را هدایت می کند و به او همپایی و همراهی در این راه را می آموزد ، شک نداریم که این کودک ریال فردا جوانی برومند خواهد شد که با گام هایی استوار در راه دین و میهن اسلامی تلاش خواهد کرد. زنان ایثارگر می دانند که از محصول تلاش و کوشش شان که سرشار از عطر معرفت و ایمان است ، سال ها بعد ، خود و جامعه بهره مند خواهد شد. او با یقین به این مطلب اذعان دارد که امنیت او در گرو امنیت خانواده و جامعه ی اوست ؛پس همواره در راه عرفان و معنویت حقیقی که همان عشق و علاقه و فداکاری او به همسر جانباز و گل های خوشبوی باغ زندگی اش است ، خواهد کوشید و این تلاش و کوشش را دستی از غیب یاری می دهد که دسته گلی از باغ بهشت به ارمغان آورده و فضا را عطرآگین ساخته است. خانه ی جانباز ، خانه ایی پر از عطر دل انگیز گل های بهشتی است. به گفته ی بزرگی ؛آیا می شود تکه ایی از پیکر انسان به بهشت رفته باشد و بقیه ی اعضای آن پیکر از آن نصیب ، بی بهره باشند؟ زن ایثارگر در چنین فضای روحانی ، معتقد است به این که خانه و کانون گرم آن ، محضر خدای رحمان است ، اعمال و کردار هر یک از آنان مورد توجه حضرت حق بوده و با حسابمندی دقیق ، ثبت و ضبط می گردد و به فعل و نیت ارزش مند ، آثار مفید مرتب می گردد. به تعبیر قرآن کریم : (( و البلد الطیب یخرج نباته باذن ربه والذی خبث لا یخرج الا نکدا )) سرزمین پاکیزه به اذن پروردگارش ثمره و حاصل خوب و با برکت به بار می آورد اما سرزمین های شوره زار و خبیث حاصلش جز چیزی کم ارزش و بی فایده نخواهد بود. بر همین اساس ، بنای خانواده بر پایه ی پاکی و پاکیزگی زوجین شکل می گیرد و مبنای تکوین فرزندان در اسلام بر طهارتی استوار است که بر دو پایه ی وراثت و تربیت قرار دارد و هم فاعلیت فاعل و هم قابلیت قابل در این طهارت ، مؤثر است. لذا خداوند می فرماید: (( الطیبات للطیبین والطیبون للطیبات )). رعایت اصل کفویت از اصول عمده در انتخاب همسر است و بر همین مبنا در جای جای دستورالعمل های مربوط به خانواده ، زن و مرد را از خیانت ها و شرارت ها بر حذر می دارد و آنان را به سوی حیات طیبه که هدف زندگی بر پایه ی آن است سوق می دهد. آری ، در پرتو چنین تفکری است که او می تواند در کنار همسر خویش طمأنینه و آرامش را بجوید و نفس انسانی را ارتقاء دهد و از صورت ((اماره)) به ((لوامه)) و از آن معبر به نفس ((مطمئنه)) برسد. (8) حال دیگر خستگی جسمی او را نمی آزارد و بیماری های روحی او را تهدید نمی کند. اگر شیر زن صحنه های پیکار با سختی ها ، از درون ب طمأنینه و آرامش نرسیده باشد هر چه قدر هم که بدنی قوی و جسمی سالم داشته باشد ،زیر بار این همه مسئولیت های سنگین خم می شود. اما قدرت روح او که به سبب عوامل معنوی حاصل گشته و وجودش را سرشار از ایمان و عشق به هدف که همان قرب الی الله است نموده ، به آسانی می تواند با تمام مشکلات دست و پنجه نرم کند و ارزش زندگی خود را بالاتر از دیگر افراد جامعه بداند. او با چنین روحیه ی عالی ، آن قدر عزت نفس پیدا کرده است که اگر کسی هم از مقام والای او تجلیل نکند ،دلسرد نمی شود ؛زیرا می داند خانه و کانون گرم آن ،محضر خدای رحمان است ؛لذا اعمال و کردارش که همراه با اخلاص و نیت پاک است او را لحظه به لحظه به مقام قرب دوست نزدیک تر خواهد ساخت. او همچون موحدی راستین در سیر و سلوک است و هماره سیر خود را با حق ادامه می دهد و تمام مراحل سلوک خویش را در مصاحبت حق می گذراند و هرگز کثرت را بدون شهود وحدت نمی نگردو هیچ گاه رؤیت خلق ، حجاب شهود خالق نمی شود ، بلکه دائماً خلق را آیت حق دانسته و از مرآت ،بهره صحیح برده و جمال دل آرای خالق را در سراسر آینه های مینو و گیتی می نگرد و سرانجام مظهر هدایت شده و چون فرشته ی هادی در بهشت می آرمد. (9) پس او سالکی است در راه حق و حقیقت و به امنیت و آرامش راستین ،دست یافته. امنیت ، دیگر برای او مفهوم مادی و دنیوی ندارد. او در امن ترین مکان ها جای گرفته و از ایمن ترین پایگاه ها حمایت می شود. دیگر او نگران امروز نیست و اضطراب آینده را ندارد ،زیرا با پیوندی که با جانبازی عزیز بسته ، تمام پیوندها و بندهای مادی و معنوی را از دست و پایش گسسته و به همراه او و دست در دستش در راهی قدم گذاشته که راه رسیدن به مقام خلافت الهی است و آن راه ،طریق مولا علی (ع) و همراه وفادارش فاطمه ی اطهر (س) است. آن راه ، طریق انسان کامل است. انسان کامل ، آن موجودی است که آیت کبرای حق است و چون آیت کبرای حق است ،هم مظهر ((هو الظاهر)) است در مظاهر عالم ،و هم مظهر ((هوالباطن)) است در غیر عالم ظاهر. هم با ارواح حضور دارد و هم با ابدان ، حاضر است. امیر المؤمنین (ع) فرموده اند: (( ما الله آیه اکبر منی)) هیچ موجودی بهتر از من خدا را نشان نمی دهد. ذات اقدس الاه وقتی از انسان ها خبر می دهد ، می فرماید: همه ی این ها مجاری فیض من هستند. کاری که دست این ها انجام می دهد ، در حقیقت من انجام می دهم ، منتها این ها مجرای فیض و نماینده و جانشین من هستند و رسالت مرا به عهده گرفته اند ، با این فرق که من دیده نمی شوم ولی مظاهر من مرئی هستند.(10) هر چند که این مقام و مرتبه ، مقام و مرتبه ای والا و بلند مرتبه است که رهروانی چون علی (ع) دارد ؛اما ایثارگران ما نیز می توانند با اقتدا به مقتدای خویش و توکل به خدا ، قدم در راه گذارند و موفق شوند. پس زن ایثارگر با چنین پشتوانه ی ذهنی قوی ایی می تواند در محیطی سرشار از معنویت با امنیت خاطر زندگی نماید و احساس کمبود و نقصان نسبت به سایر قشرهای جامعه را از سر بیرون کند. پس ای بانوان ایثارگر ؛ای اسطوره های مقاومت و ایثار ؛ ای شاگرد مکتب فاطمه در دفاع از حریم ولایت ؛ ای همنو ای زینب در صبر جمیل ؛ای همراه و همسر سرو قامت دشت سرخ شقایق های عاشق! چه با صفا و محبت در خانه ایی از مهر و وفا زندگی می کنی! قدر خود را بدان ، که تو باغبان با ایمانی هستی که شکوفه های نهال زندگی ات به دست پرتوانت شکفته خواهند شد و جامعه ، چشم امید به آن جوانان برومندی دوخته ، که ثمره ی سال ها جهاد و تلاش اند و یادگارانی پرافتخار و پرتوان برای آینده ایی پرامید برای میهن اسلامی هستند. پی نوشت ها : 1- سفینه البحار ، ج 7 ، ص 436 2- شرح غرر ، ج 1 ، ص 368 3- سوره ی حجر ، آیه ی 88 4- فرهنگ پرستاری 5- صحیفه ی نور ، ج 16 ، ص 126 6- فصلنامه ی شورای فرهنگی و اجتماعی زنان ، ش2 7- شاهدان دانشگاه ، ص 167 8- فصلنامه ی شورای فرهنگی و اجتماعی زنان ، ش 2 9 و 10- زن در آیینه ی جلال و جمال سودابه حقانی
(0) نظر
1389/6/11 13:1
تحقیقات نشان می دهند که جوان ترها، زنان، مجردها، جدا شده ها و طلاق گرفته ها ت مایل دارند که استرس های زندگی را نسبت به گروه های دیگر با حساسیت بیشتری مورد ارزیابی قرار دهند. به دلائلی که هنوز روشن نیست، درصد بیشتری از زنان دچار افسردگی می شوند و نسبت زنان به مردان در کشورهای صنعتی دو بر یک است (براون و هریس 1978) نظر به اینکه بانوان جانباز نقش بسیار مؤثری در ساختار خانواده و تربیت فرزندان خود دارند و با توجه به اینکه زنان بیشتر از مردان در معرض استرس قرار دارند و ممکن است به دلیل جانبازی تغییری در وضعیت روانیش بوجود آید و دچار ناراحتی های اعصاب و روان قرار گیرد و عوارض منفی آن گریبانگیر فرزندان، شوهر، خانواده، اجتماع و ... گردد سؤالی که مطرح است این است که زنان جانباز در چه مرحله ای از مشکلات روان شناختی قرار دارند و در جهت پیشگیری از بوجود آمدن عواقب بعدی چه راهکارهایی وجود دارد. ضرورت طرح: با توجه به اینکه زنان نقش بسیار مؤثری در کانون خانواده و همچنین اجتماع به عهده دارند و مشکلات روانی آنان می تواند باعث ایجاد مشکلات متعدد عاطفی در فرزندان شود و اختلافات زناشویی را باعث گردد از سوی دیگر معلولیت و جانبازی زنان می تواند در تشکیل خانواده مشکل ساز باشد به همین دلیل لازمت طی تحقیق به بررسی مشکلات اینگونه زنان پرداخته شود و اینکه جامعه می تواند چه نقشی در تخفیف مسائل روانی این قشر بعهده گیرد. در حالی که چنین تحقیقی تاکنون در سطح بنیاد انجام نشده است ضرورت آن بیش آشکار می گردد تا در جهت پیشگیری، آموزش و درمان راهگشا باشد. 3- بررسی مختصر متون: جنگ تحمیلی عراق و ایران تعداد زیادی معلول جسمی و روانی برجای گذاشته است. در مورد تأثیر جنگ در ایجاد اختلال روانی تاکنون تحقیقات بسیار زیادی انجام گرفته است. خصوصاً بعد از جنگ جهانی اول و دوم، جنگ ویتنام، کره و جنگ اعراب و اسرائیل تحقیقات وسیع و دامنه دار در کشورهای مختلف بر روی سربازان و افسران ارتش انجام گرفته است که همگی نشان دهنده تأثیرات مختلف جنگ و جبهه در واکنشهای رفتاری و روانی افراد می باشند. بطور خلاصه می توان گفت که پدیده جنگ بر همه افراد به یک میزان تأثیر نگاشته است کما اینکه در جنگهای فوق الذکر تنها 10% از افراد دچار اختلالات شدید روانی رفتاری و عاطفی شده اند. بر اساس مطالعات انجام گرفته، اثرات روانی جنگ به سه صورت مشاهده می شود: نخست تأثیرات کوتاه مدت بر اساس ترس، بی خوابی، افسردگی، احساس تنش و ... دوم تأثیرات دراز مدت که تحقیقات جنگ نشان داده اند که عوارض روانی جنگ گاهی اوقات تا چهل سال پس از جنگ نیز دوام داشته است. برای مثال تحقیقات لپک وراتریز (1981-1982) نشان می دهند که سربازان سالها پس از جنگ از لحاظ ایجاد روابط اجتماعی روابط دوستانه و صمیمی و نیز بیان احساسات و اعتماد به دیگران و کنترل تکانشهای عصبی تفاوتهای معنی دار با جمعیت عادی از خود نشان داده اند و سوم تأثیرات تأخیر یافته که گاهی علائم روانی و استرس، سالها پس از جنگ به علت مواجه شدن با یک محرک که یادآور جنگی است تشدید می گردد. بر اساس مطالب ذکر شده جانبازان جنگ تحمیلی به دو علت با مشکلات عدیده ای روبرو هستند این عزیزان از یک سو با مشکلات ویژه قشر خود دست به گریبان می باشند که می تواند در روابط جانباز در خانواده و اجتماع تأثیر منفی داشته باشد از سوی دیگر مانند جمعیت عمومی با مشکلات روزمره زندگی و معضلات اجتماعی و فقر اقتصادی قشر طبقاتی و .... روبرو می باشند. بدون شک تا ملات درون خانواده یکی از مهمترین عوامل تأمین کننده سلامت درونی فرد محسوب می گردد. رابطه درون خانواده، چنانچه به نحوی باشد که منتج به اضطراب برای اعضاء خانواده گردد، اینست درونی افراد را به خطر می اندازد و این خود می تواند سر منشأ بسیاری از مشکلات روانی، رفتاری و شخصیتی برای آنها بشود. تحقیقات نشان داده اند که جوانترها، زنان مجردها، جدا شده ها و طلاق گرفته ها و تمایل دارند که استرسهای زندگی را نسبت به گروههای دیگر با حساسیت بیشتری مورد ارزیابی قرار دهند (کولبرگ و کوسترک) نتایج بررسی آماری نتایج نشان می دهد که این طرح اثر بخشی خوبی در روند بازتوانی جانبازان اعصاب و روان داشته است و علیرغم وجود مشکلات اجرایی و اداری، این طرح توانسته است چه در کل و چه در اجزاء و عناصر بازتوانی کمکهای شایان توجهی به جانبازان گروه نمونه بنماید. هر چند در این طرح بدلیل طولی بودن آن با مسائل و مشکلات زیادی روبرو بودیم که از جمله آن از دست دادن تعدادی از جانبازان در گروههای نموه و گواه، لکن گروههای نمونه وگواه در هر دو استان در روند یکساله پژوهش همواره در دسترس گروه درمان بود و کلیه برنامه های از پیش تعیین شده در منشور بازتوانی اجرا شد. نتایج حاصله از انجام تست های آماری این واقعیت را نشان می دهد که جانبازان گواه نمونه در طی یکسال فعالیت توانبخشی توانسته اند در محورهای مختلف بازتوانی به موفقیتهای خوبی دست یابند و این تفاوتها در کل معنی دار بدست آمد، که ذیلاً به شمه ای از نتایج آماری اشاره خواهد رفت. 1) مقایسه گروههای نمونه و گواه در پایان طرح آزمایشی در استان کهگیلویه و بویراحمد نشان داد که گروه نمونه در این استان در کلیه محورهای بازتوانی تفاوت معنی داری را با جانبازان گروه گواه داشتند. (05/0>p و 51/7=T) همچنین جانبازان گروه نمونه در انتهای طرح در مقایسه با وضعیت روانی، اجتماعی آنان در شروع طرح، پیشرفتهای قابل توجهی نشان دادند و تفاوت معنی داری را با وضعیت اولیه پیدا کرده اند. (05/0>p و 24/10=T) در محورهای مختلف روابط خانوادگی، درمان، سازگاریهای حرفه ای، شغلی، آموزشی و تحصیل و فعالیتهای اجتماعی نیز ارزیابی انجام شد که مختصری از نتایج آن در ذیل می بینیم: آزمون T، بین میانگین گروه نمونه در ارزیابیهای اولیه و نهائی در استان کهگیلویه و بویراحمد نشان داد که این گروه بصورت معنی داری در محور بهبود روابط خانوادگی نسبت به وضعیت اولیه پیشرفت کرده است. و به این ترتیب رابطه جانباز با خانواده و اطرافیانش در سایه فعالیتهای تیم درمان و توانبخشی بهبود یافته است. (05/0>p و 51/7=T) مقایسه میانگین عنصر پیشرفتهای درمانی در جانبازان گروه نمونه در این استان نشانگر پیشرفتهای معنی داری است و این مطلب پویایی طرح را در درمان و توانبخشی جانبازان گروه نمونه نشان می دهد. (05/0>p و 36/6=T) شغل ناسازگاریهای حرفه ای از محورهای عمده در فعالیت توانبخشی است مقایسه وضعیت گروه نمونه با خودش پس از سپری شدن طول مدت پروژه تفاوت معنی داری را نشان می دهد. استان کلکیلویه و بویراحمد با وجود فرصتهای شغلی توانسته است در این محور بر میزان اشتغال و سازگاری شغلی و حرفه ای بیفزاید. (05/0>p و 26/3=(T آزمون T بین میانگین گروه نمونه با نمونه در عنصر ارتقاء تحصیلی و آموزشی استان کهگیلویه و بویراحمد تفاوت معنی داری را نشان داد این تفاوت حاکی از موفقیت تعداد قابل توجهی از جانبازان گروه نمونه است که در طی اجرای پروژه توسط مشاورین دلسوز در جهت آموزش و تحصیل هدایت شده اند.(05/0>p و 5/7=T) فعالیتهای مفید و مثبت اجتماعی نیز از محورهای مهم بازتوانی است که گروه نمونه در استان کهگیلویه و بویراحمد تفاوت معنی داری را پس از اجرای طرح نشان داده اند. فعالیت هماهنگ و همه جانبه کلیه معاونتهای تخصصی در بنیاد جانبازان زمینه را برای رشد و اعتلای فرهنگ جانبازی در اجتماع باز می کند و جانبازان بدین طریق در جایگاه شامخ خود قرار می گیرند. بررسی وضعیت جانبازان در گروه گواه در استان کهگیلویه و بویراحمد از این است که در طی چند سال گذشته بنیاد جانبازان بطور فعال در جهت حل مشکلات جانبازان تلاش نموده است و آزمون T تفاوت معنی داری را در سازگاری روانی و اجتماعی جانبازان حتی در گروه گواه نشان می دهد هر چند تفاوت میانگینها بسیار زیاد نیست و در کل مقایسه دو گروه نمونه نشان می دهد که جانبازان گروه نمونه در کلیه محورهای بازتوانی تفاوتهای فاحش را نسبت به وضعیت اولیه خود پیدا کرده اند ولی این تفاوت در گروه گواه بسیار اندک یافته شد. آنچه از این نکته قابل استنباط است اینکه سرعت حرکت و پیشرفت سازگاری روانی، اجتماعی هم اکنون و با فعالیتهای جاری کند و یا ملموس نیست ولی اجرای برنامه های توانبخشی به این حرکت سرعت فوق العاده ای می بخشید. 2) مقایسه گروههای گواه و نمونه در پایان طرح آزمایشی بازتوانی در استان خوزستان نشان داد که گروه نمونه در این استان نیز در کلیه محورهای بازتوانی تفاوت معنی داری را با جانبازان گروه گواه داشتند. آزمون T در مقایسه گروههای گواه و نمونه استان خوزستان در ابتدای شروع طرح در این استان تفاوت معنی داری را نشان نداده بود. (05/0>p و23/1=T) در حالیکه ارزیابی و مقایسه نتایج آن را در ابتدا و خاتمه طرح بر روی جانبازان گروه نمونه تفاوت معنی داری را در این گروه از جانبازان نشان داد و این مطلب روشن شد که اجرای طرح بازتوانی در این استان نیز موفق بوده توانسته است به مقدار زیادی به سازگاری روانی، اجتماعی جانبازان در این استان کمک نماید. (05/0>p و 54/5=T) در این استان نیز ارزیابیها در عناصر پنجگانه بازتوانی روابط خانوادگی، درمان، سازگاری شغلی و حرفه ای، آموزش و تحصیل و فعالیتهای اجتماعی انجام یافته که ذیلاً به نتایج آماری آن اشاره می شود: آزمون T در مقایسه میانگین گروه نمونه با نمونه در بین ارزیابی اولیه و نهایی تفاوت معنی داری را نشان داد به این معنی که مشاوره و مددکاری و بازدید منزل و بطور کلی فعالیتهای بازتوانی گروه درمان بطور مؤثری در بهبود روابط خانوادگی جانبازان گروه منزل تأثیر گذاشته است. (05/0>p و 2/5=T) همین تفاوت و اختلاف معنی دار در آزمون T بین میانگین گروه نمونه با نمونه در محور درمان می بینیم و آن نماینگر فعالیتهای خوب و منظم گروه درمان و توانبخشی در رسیدگی درمانی اجرای این گروه از جانبازان است. (05/0>p و 48/5=T) این آزمون در محور سازگاری شغلی و حرفه ای معنی دار نبود. در طی اجرای طرح هر چند تلاش شد تا با ایجاد رابطه ارگانیک بین دو معاونت در بعد اشتغال و سازگاری حرفه ای نیز به جانبازان نمونه استان خوزستان خدمات پیش بینی شده در منشور طرح ارائه شود ولی متأسفانه این موفقیت ناچیز بود. (05/0>p و 86/1=T) تأثیر فعالیتهای آموزشی مثل اشتغال در حدی نبود که تفاوت معنی داری را در بین ارزیابی اولیه و نهایی که جانبازان گروه نمونه بوجود آورد. (05/0>p و 059/0=T) همچنین آزمون T بین میانگین گروه نمونه در ارزیابی اولیه و نهایی نیز تفاوت معنی داری را در م حور فعالیتهای اجتماعی و فرهنگی نشان نداد. (05/0>p و 75/1=T) آنچه که از جدول آزموون در استان خوزستان بر می آید این نکته پیداست که با وجود تلاش مرکز بهداشت روانی برای هماهنگی معاونتهای تخصصی در این استان برای اجرای هماهنگ این طرح موفقیت ها کم بوده و معاونت بهداشت و درمان بنیاد استان خوزستان توانسته است از همکاری و مشارکت معاونتهای آموزش و اشتغال و فرهنگی و هنری برای بازتوانی روانی، اجتماعی و شغلی جانبازان گروه نمونه استفاده کند و این مطلب نکته مهمی است به این معنی که اگر هر کدام از معاونتهای تخصصی فعالیتهایی را بصورت جدا از هم و بدون مشارکت یکدیگر داشته باشند بعید بنظر می رسد جانباز اعصاب و روان که دارای مشکلات گوناگون روانی اجتماعی است خدمات لازم را از فعالیتهای درمانی- حمایتی بنیاد دریافت کرده و در راستای بازتوانی قرار گیرد. در گروه جانبازان گواه که از طرح توانبخشی بهره مند نشد و صرفاً مطابق روال و مقررات بنیاد خدمات رفاهی دریافت نموده بودند. ارزیابیهایی انجام شد که ذیلاً بصورت مختصر به آنها اشاره می شود آزمون T بین ارزیابی اولیه و نهایی گروه در عنصر روابط خانوادگی تفاوت معنی داری را نشان نداد. (05/0>p و 153/0=T) در محور پیشرفتهای درمانی نیز در این گروه از جانبازان که مطابق روال عادی و مقررات جاری خدمات دریافت می نمودند تفاوت معنی داری دیده نشد. (05/0>p و 86/0=T) آزمون T بین میانگین گروه گواه در ارزیابی اولیه و نهایی برای سازگاری حرفه و شغلی تفاوت معنی داری را نشان نداد. (05/0>p و 83/0=T) این گروه در عنصر آموزش و پیشرفتهای تحصیلی نیز در طی دوره اجرای طرح پیشرفتی نداشتند و نسبت به ارزیابی اولیه تفاوت معنی داری را نشان ندادند. (05/0>p و 49/1=T) تفاوت بارز و معنی دار گروه نمونه و گواه در استان خوزستان در پایان طرح نمایانگر رشد و پیشرفت جانبازان گروه نمونه در راستای اهداف بازتوانی است. (05/0>p و 39/=T) بحث: تجزیه و تحیلیل آماری اطلاعات بدست آمده از اجرای آزمایشی طرح بازتوانی در دو استان کهگیلویه و بویراحمد و خوزستان حاکلی از اثر بخشی این طرح در روند بازتوانی جانبازان اعصاب و روان است. همانطوری که دیدیم تعداد 400 نفر از جانبازان اعصاب و روان بصورت تصادفی در دو گروه گواه و نمونه قرار گرفته اند و طرح مطابق منشور مشخص در دو استان اجرا شد. نهایتاً نتایج طرح مؤید این مطلب ا ست که هم بصورت نظری و هم عملی این طرح توانسته است که به توانبخشی روانی و اجتماعی جانبازان کمک نماید هر چند شاید لازم به ذکر نباشد که طرح بازتوانی بر خلاف راهبردهای جاری در سطح بنیاد جانبازان و حتی قوانین و عرف عادی و جاری کشور است چون تا بحال جانباز اعصاب و روان پی برده بود که هر قدر بر میزان معلولیت و آشفتگی روانی، اجتماعی خود بیفزاید و بدین طریق درصد از کارافتادگی را با روشهای مختلف بالا برد توانسته است زمینه دریافت تقویت کننده های مادی و معنوی را از بنیاد جانبازان و یا سایر سیستمهای حمایتی کشور برای خود هموار نماید لذا در خانه هر روز بیشتر از گذشته پرخاشگری می نمود و شئونات خانوادگی را از بین می برد به درمان خود اهمیت نمی داد تا هر روز بیمارتر و معلولتر شود و یا آشفته تر بنظر رسد و اگر زمانی بدنبال درمان می رفت از آن بعنوان ابزاری باری حفظ و ارتقاء درجه معلولیت و ناتوانی استفاده می کرد. در محل کار حضور پیدا نمی کرد و در صورت حضور بعنوان عنصری غیر مولد و بعضاً مخل سیستم قلمداد می شد کارفرمایان نیز بطبع از پذیرش و بکارگیری این قشر مظلوم پرهیز می کردند.در بعد آموزش و تحصیل نیز وضعیت بهتر از این نبوده است نه خود این عزیزان بصورت جدی دنبال آموزش و تحصیل می رفته اند و نه تشویق و تقویتی در این زمینه ها وجود داشت. در ابعاد اجتماعی و فرهنگی نیز متأسفانه جانباز اعصاب و روان را نوعاً با طرح القاب منفی و بعضاً توهین آمیز خطاب می نموده اند و در ابعاد فعالیتهای فرهنگی، اجتماعی و ورزش جایگاه شرکت و رشد برای این عزیزان وجود نداشت. با این توصیف مظلومیت جانباز اعصاب و روان در ابعاد مختلف زندگی مبرهن و واضح است بدین ترتیب نه تنها این عزیزان در اجتماع مطرود بوده و جایگاه مناسبی نداشته اند بلکه حتی در بین خانواده خود نیز مورد قبول نبوده و حتی بعضاً مغبوض واقع شده اند. طرح بازتوانی با نگرش جامعه و سیستمیک و با استفاده از کلیه امکانات در بنیاد جانبازان و سازمانهای حمایتی دیگر درصدد رشد و ارتقاء جانبازان اعصاب و روان در کلیه ابعاد زندگی اعم از روابط بین فردی و خانوادگی، درمان، سازگاری حرفه ای و شغلی، آموزش و تحصیل و ارتقاء جایگاه اجتماعی و فرهنگی است و همانگونه که ذکر شد در این زمینه ها به نتایج نظری و عملی و آماری قابل توجهی در روند اجرای آزمایشی طرح رسیده است که ذیلاً به طرح نتایج نظری اشاره خواهد رفت: نتایج نظری طرح بازتوانی در دو استان کهگیلویه و بویراحمد و خوزستان: 1- ارتباطات اداره کل امور جانبازان اعصاب و روان با جانبازان اعصاب و روان: با اینکه این اداره یک سازمان ستادی است و وظیفه آن سیاستگذاری و برنامه ریزی و در کل مدیریت بهداشت روانی در سطح کشور برای جانبازان علی الخصوص جانبازان اعصاب و روان می باشد، اجرای طرح بازتوانی و نظارت و کنترل آن باعث ارتباطات بیشتر این اداره با بنیاد استانها و علی الخصوص جانبازان اعصاب و روان می گردد. متأسفانه جانبازان اعصاب و روان حاد بدلیل نداشتن بصیرت کافی دسترسی به بنیاد نداشته اند و بنیاد جانبازان استانها نیز حتی محل سکونت آنان را نمی شناسد و لذا تعدادی از این عزیزان در مناطق روستایی و دورافتاده از مظلومیت مضاعفی رنج می برند. 2- توجه مسئولین بنیاد استانها به مشکلات جانبازان اعصاب و روان: بازخورد رفتاری منفی جانبازان اعصاب و روان بمرور ایام باعث ایجاد نگرش منفی در بین مسئولین بنیاد استانها شده است و این سیکل معیوب باعث خارج شدن این عزیزان از دریافت خدمات رفاهی و درمانی گشته و این مطلب حتی در رابطه با جانبازانی که بصیرت و بینش کافی ندارند و حتی بنیاد جانبازان را بعنوان سازمان متولی نمی شناسند و به آن مراجعه نمی کنند تسری پیدا کرده است. با اجرای طرح توانبخشی همه مسئولین بنیاد در رده های مختلف به مشکلات جانبازان اعصاب و روان آشنا شده و در جهت حل معضلات این عزیزان ممکن را انجام می دهند. 3- فعالیت گروهی تیم (گروه) تخصصی روانپزشکی بر روی مشکل جانباز اعصاب و روان: همان طوری که می دانیم کار درمان روانی، کاری است گروهی، که در آن روانشناس، روانپزشک، مددکار، اجتماعی کار درمانگر با دیدی پردامنه و همه جانبه و با در نظر گرفتن کلیه ابعاد زندگی به درمان و توانبخشی بیمار اعصاب و روان می پردازند و در این کار تیم را روانپزشک هدایت و رهبری می کند. ولی متأسفانه امروزه در کار پیچیده درمان و توانبخشی جانباز اعصاب و روان در استانها این همکاری و تعاون کمتر صورت می گیرد و درمان جانباز با دارو درمانی و یا پاره ای از خدمات دیگر انجام می پذیرد و نهایتاً چون مشکلات جانباز همه جانبه حل نمی شود به مزمن شدن بیماری عصبی- روانی جانباز منجر می گردد. طرح توانبخشی زمینه کار گروهی را در درمان و توانبخشی جانباز اعصاب و روان باز می کند و کلیه اعضای تیم درمان از زوایای مختلف درصدد حل و فصل و درمان معضلات اجتماعی روانی و خانوادگی جانباز بر می آیند. 4- فعالیت سیستمیک معاونتهای تخصصی (اشتغال، فرهنگی و بهداشت و درمان) بر روی مشکلات جانبازان اعصاب و روان: برای تحقق بازتوانی بصورت عام در جانبازان اعصاب و روان و برای ایجاد زمینه و بستر مناسب برای توانبخشی روانی، اجتماعی و شغلی جانبازان لازم است تا کلیه معاونتهای تخصصی بهداشت درمان، آموزش و اشتغال و فرهنگی و هنری بصورت هماهنگ به حمایت جانباز اعصاب و روان پرداخته و همزمان با درمانهای دارویی و روان درمانی و مددکاری، مشکلات شغلی و تحصیلی جانباز نیز مرتفع شده و از حیثیت فرهنگی نیز تغذیه شود چه عدم پوشش فرهنگ و خلاء فرهنگی یکی از مبانی ایجاد نابسامانی روانی در جانبازان می شود که روزی در جهت حفظ و اعتلای آن جانبازی نموده اند. طرح توانبخشی بصورتی عینی و عملی زمینه اجرای بازتوانی در جانبازان اعصاب و روان با کمک و مساعدت و هماهنگی کلیه معاونتها را فراهم آورده است. 5- حل و رفع مشکلات جانبازان در ابعاد خانوادگی، درمانی، شغلی، تحصیلی و اجتماعی در محل: گروه درمان و توانبخشی با ارتباط مستمر و نزدیک با جانباز و خانواده او توانسته اند بسیاری از مسائل و معضلات درمانی روابط خانوادگی، شغلی و اجتماعی و تحصیلی جانبازان و خانواده آنان را مرتفع نمایند. حضور روانپزشک و سایر اعضای تیم درمان در محل زندگی جانباز تأثیر بسزایی در روشن شدن دامنه مشکلات جانباز و حل و فصل مناسب آن می گردد. 6- مشخص شدن مشکلات غیر قابل حل در زمان اجرای طرح: بعضی از عزیزان جانباز پس از سپری شدن مدت زمان زیاد از ابتلا به بیماری و تحمل عوارض ناشی از آن دارای مشکلات روانی، اجتماعی و اقتصادی حادی هستند. گروه درمان در چنین مواردی تلاش نموده اند تا با استفاده از کلیه امکانات موجود در رفع آن و سامان بخشیدن به زندگی این عزیزان همت نمایند، لکن بعضی از این مشکلات در حدی است که حل و فصل آن از حدود امکانات و اختیارات گروه درمان و توانبخشی خارج است، در چنین مواردی حداقل این معضلات شناسایی و به بنیاد اعلامی می شود. 7- درمان و توانبخشی در محل زندگی جانباز اعصاب و روان: امروزه علم روانپزشکی بر این است که درمان و توانبخشی بیماران روانی در محل زندگی آنان از کیفیت و کارآیی و اثر بخشی بهتری برخوردار است لذا اگر چنانچه با تداوم این طرح بتوانیم از ایجاد و گسترش مراکز نگهداری و بیمارستانی تمام وقت پرهیز کرده و درمان و توانبخشی را در اجتماع و محل زندگی جانبازان ببریم در درمان و توانبخشی این عزیزان قدم مهمی برداشته است. 8- درگیر شدن کارشناسان امور بهداشت روانی با مشکلات جانباز اعصاب و روان: تاکنون برنامه ریزی درمان و توانبخشی در بنیاد جانبازان طوری نبوده است تا کارشناسان بهداشت روانی و گروه توانبخشی با کلیه مشکلات جانباز درگیر شده و از نزدیک با او ردد آشنا باشند لذا در اغلب موارد مشکلات جانباز اعصاب و روان در یک سو و امکانات درمانی و پرسنل تخصصی در سوئی دیگر قرار داشته اند. تا حدی که در بعضی از موارد آدرس محل سکونت جانبازان حاد را نیز در اختیار ندارند. این طرح به کارشناسان و گروه درمان و توانبخشی کمک نموده تا درگیر در موضوع کار خود شوند در روند و سیر درمان و توانبخشی جانباز، اعصاب و روان قرار گیرند. 9- احساس غرور و هویت برای جانبازان در محل زندگی و اجتماع و همسایگان: بدون شک سرکشی و بازدید منزل جانبازان اعصاب و روان روحیه آنان را تقویت می نماید و خانواده آنان نیز از داشتن چنین جانبازی در بین خانواده خود احساس خرسندی و غرور می کنند. متأسفانه در گذشته بعضاً بدلیل کم توجهی به این قشر مظلوم بعضی از افراد و همسایگان نیز بادیه ناپخته و خامی به جانباز اعصاب و روان و خانواده او می نگریستند. ولی با اجرای طرح و حضور مکرر و مرتب کارشناسان و مسئولین بنیاد در محل زندگی جانباز این مشکل برطرف شده و پس از مدتی فعایت گروه درمان، حتی خانواده جانباز از داشت چنین عضوی احساس غرور و افتخار می کنند. 10- شناسایی ریشه ای هویت جانباز و گردآوری کلیه اطلاعات مردم شناسی، روانشناسی و روانپزشکی او: یکی از مشکلات مهم در بعد برنامه ریزی و هدایت خدمات درمانی و رفاهی جانبازان اعصاب و روان نداشت اطلاعات دقیق از جانباز و نوع مشکلات او در ابعاد مختلف درمانی، شغلی، رفاهی، معیشتی، تحصیلی و اجتماعی است که تاکنون گردآوری آن بصورت علمی و دقیق و کارشناسی میسر نبوده است. اجرای طرح بازتوانی زمینه بسیار مساعدی را برای شناسایی دقیق جانباز از ابعاد مختلف می شود و بر اساس آن آمار و اطلاعات دقیق و علمی می توان برنامه ریزیهای کوتاه مدت و بلند مدت برای این عزیزان فراهم نمود. 11- جهت دار شدن خدمات و حمایتهای بنیاد جانبازان از جانبازان اعصاب و روان: بی شک اداره امور جانبازان از مشکل ترین کارهای جاری است و بنیاد جانبازان با بکارگیری نیروهای انسانی متعهد و متخصص درصد رسیدگی به جانبازان و حل معضلات زندگی آنان در ابعاد مختلف می باشد لکن این خدمات و حمایتهای بعضاً در جهت هدف و آرمان مشخصی نبوده و یا لااقل جانباز را در راستای اهداف عالیه و بازتوانی روانی، اجتماعی قرار نمی دهید طرح بازتوانی با جهت گیری در راستای اهداف توانبخشی تلاش می کند تا جانبازان در جهتی تقویت شده و در طریقی حرکت نمایند که در آینده جایگاه شامخ خود را باز یابند ضمن اینکه به مزایای مادی و معنوی نیز در طول زمانی دسترسی پیدا نموده اند. 12- به حداقل رسیدن هزینه های مالی و بیمارستانی: اجرای طرحهای توانبخشی مبتنی بر جامعه از هزینه های سنگین بستری و درمان در بیمارستانهای تمام وقت می کاهد و تعداد تختهای بیمارستانی و مرکز بازپروری و نگهداری مورد نیاز به حداقل می رسد و جانباز کلیه خدمات درمانی و توانبخشی و مددکاری را در محیط زندگی و محل کار دریافت نموده و کماکان سازگاری خود را با جامعه حفظ می نماید. سیر فزاینده تختهای بیمارستانی و مراکز نگهداری و بازپروری در طی سالهای گذشته حاکی از هزینه های مالی و اقتصادی سنگینی است که البته در آینده با این روند برنامه ریزی بسیار سنگینتر نیز خواهد شد. طرح آزمایشی بازتوانی در دو استان گواه بر این مطلب بود که میزان نیاز به مراکز بستری و نگهداری در صورت اجرای طرح به حداقل ممکن می رسد و به طبع آن بار مالی و اقتصادی آن نیز سیر نزولی را طی می کند. در نتیجه گیری نهایی گفتنی است طرح بازتوانی و فعالیتهای هماهنگ و ارگانیک گروه درمان توانسته است تا جانبازان گروه نمونه را در محورهای مختلف بهبودی روابط خانوادگی، درمان و توانبخشی، سازگاریهای شغلی و حرفه ای، آموزش و تحصیل و فعالیتهای مفید و سازنده اجتماعی به پیشرفتهایی سوق دهد. هر چند تفکر توانبخشی مقوله جدیدی است و تفکری سازنده و مفید احوال جانباز و جانبازی، و این گذشت زمان است که یک پدیده بهداشتی، درمانی و توانبخشی را در بین اقشار و آحاد ملت بازنموده و زمینه را در جهت رشد و اعتلای بیشتری در راستای اهداف آرمانی باز می کند. با این وجود جای خوشحالی است که این طرح در طی یک مدت نسبتاً کوتاه از دیدگاه نظری و تئوریک و آماری و عملی نتایج مثبت و مفیدی داشته است هر چند مشکلات نیز اجرای طرح دیده شد لکن اچرای طرحهای توانبخشی است که زمینه حضور فعال و جدی جانبازان انقلاب اسلامی را در صحنه فراهم می آورد و از آنان اسوه های به یاد ماندنی می سازد. منابع فارسی: 1- احمدی، علی اصغر، بنیان روانشناسی اسلامی 1362 2- المستطرف ج 2 3- الکافی 1 4- المحجة البیضاء 5- اتکینسون وهلیگارد، دکتر براهنی، محمد تقی، زمینه روانشناسی، 1370، انتشارات رشد. 6- بحارالانوار، ج 17، 103-74 7- بست، جان، دکتر شریفی، حسن پاشا، دکتر طالقانی، نرگس، روشهای تحقیق و علوم تربیتی و رفتاری، 1369، انتشارات رشد. 8- دکتر پورافکاری، نصرت ا... فرهنگ معاصر روان پزشکی روان شناسی، 1374. 9- تاج لنگرودی، محمدمهدی، واعظ خانواده. 10- تفسیر برهان 11- تحف العقول 12- جمالفر، سیاوش، روان شناسی یادگیری، 1371. 13- چهل حدیث در زمینه علم و بهداشت، 1372. 14- دکتر حجتی، سید محمد، روان شناسی اسلامی، 1368. 15- حسینی بیرجندی، سید مهدی، اصول و روشهای راهنمایی و مشاوره، 1371. 16- حیلة المتقین 17- حجتی، سید محمدباقر، آداب تعلیم و تربیت در اسلام 18- خلیلی، محمد، طب الصادق. 19- ری شهری، میزان الحکمه. 20- سلطانی، غلامرضا، تکامل پرتور اخلاق. 21- دکتر سیف، علی اکبر، تغییر رفتار و رفتار درمانی، 1374. 22- دکتر سیف، علی اکبر، روان شناسی پرورش، 1370. 23- سفینه، سیرج 2. 24- دکتر شاملو، سعید، مکتبها و نظریه ها در روان شناسی شخصیت، 1370. 25- دکتر شاملو، سعید، روان شناسی بالینی، 1370. 26- شاهین، دکتر، ماشاءالله، حرکت درمانی، معاونت پژوهشی دانشگاه علوم پزشکی اصفهان، چاپخانه دانشگاه اصفهان، پاییز 1371. 27- دکتر شریفی، حسن پاشا، دکتر نجفی زند، جعفر، روشهای آماری در روان شناسی و علوم تربیتی و اجتماعی، نشر اشاره 1370. 28- دکتر شفیع آبادی، عبدا...، نظریه های مشاوره و روان درمانی. 29- صحیح بخاری. 30- حجت السلام فلسفی، محمد تقی، حدیث تربیت. 31- قرآن کریم. 32- کاردرمانی، کاردرمانی در بیماران روانی، انتشارات دانشکده توانبخشی. 33- کاپلان و سادوک، دکتر پورافکاری، نصرت ا... ، خلاصه روانپزشکی، 1366. 34- کلارس، ج، راو، دکتر وهاب زاده، جواد، مباحث عمده در روانپزشکی، 1366. 35- کولبه، فرخ و شهریرفر، محمد صادق، توانبخشی روانی (بازتوانی) ، سازمان منطقه ای بهداری آذربایجان شرقی، دیماه، 1364. 36- مستدرک، ج 2. 37- دکتر مصطفی، سید جواد، بهت خانواده، 1364. 38- مجله نبض، سال پنجم، شماره چهارم، دی 1374. 39- مجموعه مقالات اولین کنگره سراسری بازآموزی درمان جراحتهای ناشی از جنگ تحمیلی، 19-15 مهرماه 1374. 40- معانی الاخبار. 41- منیة المرید. 42- نهج البلاغه فیض 43- وسائل ج 15 44- هیلگارد، گوردن باور، دکتر براهنی، محمدتقی، نظریه های یادگیری، 1376. مجید محمودی مظفر (کارشناس ارشد روانشناسی)
(0) نظر
1389/6/11 12:59
از عوامل زمینه ساز مشارکت بانوان در دفاعمقدس، پیروزی انقلاب اسلامی، تأکید موازین شرعی به دفاع بانوان از ارزشهای الهی، تأثیرپذیری از اسوهةای ایثار صدر اسلام و تربیت در مکتب عاشورا میباشد. در این بخش تجلیلهای این ایثارها و شهامتها را از نظر خوانندگان میگذرانیم: شهامت بانوان در خرمشهر: یکی از مظلومانهترین جلوههای جنگ نقشی است که زنان قهرمان در شهرهای جنگی به دوش گرفتند، مناظر دردناکی آفریده شد، مادران جوانی که فرزند در آغوش، پذیرای بمب و موشک شدند و در ملکوتیترین حالات به سوی پروردگار خویش شتافتند، در حالی که مردانشان در دفاع از حریم میهن اسلامی در جبههها حضور داشتند. در آن روزهایی که دشمن پشت دیوار خرمشهر منتظر ورود بود و شهر به تدریج از ساکنان خود خالی میشد، خواهران بسیج و سپاه خرمشهر از جمله بانوانی بودند که ضمن جلوگیری از مهاجرت خانوادههایشان، خود به محافظت از انبار مهمات و رساندن آنها به رزمندگان اسلام پرداختند، محل استقرار عدهای دیگر از این زنان شجاع، مسجد جامع خرمشهر بود که از انجا برای حفر سنگر به نقاط حساس شهر اعزام میشدند. با اینکه تعداد آنها اغلب زیاد نبود، ولی دلهایشان چون دریا وسیع و چون کوه محکم و استوار بود و این شجاعت و رشادت به رزمندگان دلگرمی میداد. برخی زنان تا آخرین روز در خرمشهر باقی ماندند تا جایی که برادران با اصرار فراوان آنان را از شهر خارج کردند. آنان نه تنها با حفر سنگر و تهیه غذا برای رزمندگان و حفاظت از مهمات، ایشان را یاری میدادند بلکه گاهی با اینکه تعلیمات نظامی را در سطح ابتدایی گذرانده بودند ساعتها در خط مقدم جبهه در برابر دشمن بعثی میجنگیدند. شهامت بانوان در آبادان: با شروع تهاجم به شهر مقاوم آبادان به منظور مقابله و دفاع از این دیار و دفع تجاوز دشمن، از همان ابتدا خواهران متعهد و شجاع داوطلبانه به یاری سپاهیان و نیروهای مردمی و نظامی و انتظامی شتافته و در اموری چون احداث سنگر و تهیه مواد آتشزا و تدارک وسایل و مایحتاج رزمندگان و امداد و درمان و معالجه مجروحین مستقیماً حضوری فعال و مؤثر داشتهاند و اوج حضور حماسی و شجاعانه بانوان آبادانی پس از محاصره شهر و در تنگنا قرار دادن مردم باقیمانده در شهر، نمود چشمگیرتری دارد به نحوی که اکثری قریب به اتفاق همسران و خواهران، مادران و دختران سپاهیان و نیروهای مردمی و رزمنده، حاضر به ترک خانه و کاشانه خود و تنها گذاشتن همسر، برادران و مبارزان شهر نشده و با تقبل رنج و مشقات زندگی طاقتفرسا در شهری جنگزده، تحمل همه نوع مصایب را نموده و تا پای مجروح شدن و به شهادت رسیدن، دلاورانه مقاومت کردند و هر روز شاهد به خون خفتن عزیزانی بودند که زینبگونه آنان را تشییع و دفن نموده و به درمان و معالجه مجروحان در بیمارستانها همت گمارده بودند، در امر تدارک، تهیه خوراک و غذای رزمندگان فعال بودند و در کنار همه امور و پشتیبانیهای محورهای خطوط دفاعی در نمازهای پرصلابت و دشمنشکن شهر که تحت هیچ شرایط سخت و حاد ترک نگردید، شرکت و با حضور شکوهمند خویش روحیه سلحشوران را تقویت میکردند که آمار بالای جانبازان و شهدای زن آبادان خود مؤیدی روشن بر این ادعاست. این حضور و مشارکت تا پایان جنگ بطور مستمر ادامه داشت مگر در مواردی که به دستور فرماندهان نظامی دستور تخلیه شهر داده میشد. اسارت تعدادی از زنان خود حکایتی گویا و روشن از حضور زنان متعهد در سنگرهای پشتیبانی، امداد و درمان است که حتی حاضر به رها نمودن مجروحین نشدند. تدارکات و پشتیبانی رزمندگان: خواهران بسیجی علاوه بر آنکه در ستادهای پشتیبانی و مجروحین ایفا نمودند. بانوان درخصوص پتوشویی، لباسشویی رزمندگان، رفوی لباس و ملحفه و تعمیر پوتین در مناطق جنگی حضور دلگرمکنندهای برای حماسهآفرینان داشتند. بانوان در کانونهایی چون انجمن اسلامی. سنگرنشینان را حمایت کردند، همچنین حداقل معیشت و دارایی زینتی خویش را به رزمندگان اختصاص دادند و با برپایی جلسات روضهخوانی، برگزاری دعا و نیایش از حمایت معنوی نیز دریغ نورزیدند. مادران در هنگام شهادت فرزندان برومندشان زیباترین شعارها و مرثیههای مبارزهطلبانه را بر زبان جاری میساختند و هر بار با رویی گشادهتر آمادگی بیشتر خود را برای تقدیم دیگر فرزندانشان به پیشگاه اسلام اعلام میکردند. در پشت جبهه سنگینترین وظیفه در بیمارستانهای صحرایی و در شهرها به مجروحین و مصدومین جنگ تعلق داشت که این مسئولیت برعهده زنان فداکار بهیار و پرستار و پزشک بود. حضور فعال خواهران بسیجی در بخش تولید لباسهای ضدشیمیایی رزمندگان از دیگر جلوههای ایثار این فداکاران است. این خواهران در مراکزی که مواد خنثیکننده مواد شیمیایی بستهبندی میشد و نیز در مراکزی که لباسهای ضدشیمیایی رزمندگان چسبزنی میگردید و خود این چسبها از ترکیبهای شیمیایی عارضهدار بود، مشغول خدمت به اسلام بودند. بسیج خواهران برای مقابله با فعالیتهای ضدانقلاب و منافقین درخصوص اطلاعات و عملیات، حضور پرتحرک و چشمگیری داشتند. خواهران دانشآموز علاوه بر کمکهای به ظاهر اندک اما ارزشمند با نامههای تکاندهنده و لبریز از احساسات مذهبی و علایق درونی به مبارزان، از راه دور رزمندگان اسلام را تهییج و برای پیروزی آنان علیه کفر و ستم دعا میکردند. نقشهای تربیتی و عاطفی: بانوان ضمن محدود نگاه داشتن سطح توقعات خود در غیاب مردان تمامی مسئولیتهای پرورشی و اقتصادی خانواده را عهدهدار شدند و مشکلات ناشی از جنگ از جمله خاموشیهای بیوقفه، کمآبی، کمبود موادغذایی و گرانی را تحمل کردند و با آگاهی از شرایط، سادهزیستی و قناعت را بیش از پیش نصبالعین خود قرار داده و حال و هوای روحانی و ملکوتی جبههها را به زیباترین شکل در خانهها به نمایش گذاشتند. به رغم فضای تبلیغاتی مسموم بوقهای وابسته به استکبار و نفاق، زنان به جهانیان نشان دادند که ملت ایران قوی و دارای عزمی والا و روحیهای بالاست. نمونه دیگر از صحنهای شکوهمند ایثار بانوان، ازدواج آنان با جانبازان است. آن زن پاکدامنی که ازدواج با یک جانباز را افتخار میداند واقعاً به مقام والای انسانی رسیده و هر انسان آزادهای از این ایثار، درس اخلاص و دیانت و ولایت را فرا میگیرد. این موارد نمونة ناچیزی از خلق حماسه در جبهههای جنگ و دفاعمقدس توسط زنان میباشد. نویسنده: بهزاد ایمنی، آرزو کرمپوریان
(0) نظر
1389/6/11 12:58
چکیده مقاله حاضر کوششی است در بررسی وتحلیل چهره زن در ادبیات داستانی دفاع مقدس، به همین منظور ابتدا مختصری درباره جایگاه زن در ادبیات پایداری جهان وایران مطرح شده سپس بابررسی برخی از داستان های مربوط به دفاع مقدس شخصیت زن مورد تجزیه وتحلیل قرار گرفته است. در ادبیات دفاع مقدس که شرح احوال برون و درون انسان هایی است که برای حفظ شرف و حیثیت و فضایل انسانی در مقابل تجاوزگران به کرامت های انسانی به پا خاسته اند زن نقش برجسته ای دارد. در مقاله، چهار وجه گوناگون از شخصیت زن در ادبیات دفاع مقدس مطرح شده است. آنچه در ادبیات دفاع مقدس چهره زن را از نظایر آن در ادبیات پایداری جهان متمایز می کند پیروی او از حضرت زینب(س) در وقایع کربلاست. دراین راستا ایمان، ظلم ستیزی، ایثارگری وصبوری زن به نحو بسیار شایسته ای در ادبیات دفاع مقدس به نمایش گذاشته شده است. در بخش پایانی مقاله، سخن کوتاهی از آسیب شناسی ادبیات داستانی دفاع مقدس در پیوند باشخصیت زن به میان آنده است که عبارت است از نگاه اسطوره ای به زن وآسیب پذیری زن درجنگ. 1- مقدمه قلم ها شرح رشادت وایثارگری وظلم ستیزی دلاورانی را که برای حفظ کرامت های انسانی در برابر تجاوزگران و زورگویان به پا خاسته اند، برای پاسخ گویی به آیندگان که برزمین های پر لاله می خرامند و از سرخی زمین می پرسند، به دو صورت ثبت می کنند؛ شکل اول همان ثبت تاریخی وقایع است که علم تاریخ آن را به عهده می گیرد. شکل دوم ثبت هنری وقایع است که بار آن را هنرمندان اعم از شاعران ونویسندگان ونقاشان ونمایشنامه نویسان و ... به دوش می کشند. بخشی را که قلم شاعران ونویسندگان برعهده می گیرند، ادبیات پایداری می نامند. بنابراین ادبیات پایداری، محدوده ای از آثار منظوم ومنثور را در بر می گیرد که بیانگر عاطفی و زیباشناختی مقاومت ها وایثارگری های انسانی و قومی فرد یا گروهی است که برای دفاع از حریم مادی ومعنوی خود در برابر تجاوز فرد یا گروه دیگر به پا خاسته اند. بااین که در هر دو مکتب تاریخ وهنر موضوع واحدی، یعنی وقایع جنگ توصیف می شود، دیدگاه پیروان دو مکتب از نظر ارزشگذاری برموضوعی که به شکل مکتوب در می آورند فرق می کند. تاریخ از دیدگاه وقایع نگاری به جنگ می نگرد. در مکتب تاریخ نگاری، جنگ از هر نوعی که باشد تاریخ وظیفه خود می داند که کلیه اتفاقات مربوط به آن را ثبت کند. مورخین بدون آن که عواطف خود را در نگارش مسائل دخالت دهند مطابق اسناد موجود واخباری که از افراد معتمد می شنوند ماجراها را همانگونه که رخ داده است ثبت می کنند. تنها احساسی که ممکن است به تاریخ نویس دهد مربوط به جنبه پیروزی جنگ است که تاریخ نویسان هر دو طرف جنگ، با آب و تاب تمام از آن یاد می کنند. اما از آنجا که زبان شاعرانه وهنرمندانه، زبان هنری و زیباشناختی وآمیخته به عواطف است وقایعی نیز که به وسیله شاعران و نویسندگان مکتوب می شود عاطفی وهنری است. برای هنرمند، تلاش و کوشش هر دو طرف جنگ ارزش یکسانی ندارد. شاعر یا نویسنده ازسخن گفتن درباره کسانی که برپا کننده جنگ هستند نفرت دارد حتی اگر وابسته به جناحی باشند که هنرمند متعلق به آن است. تاریخ نویس به نوشتن و سخن گفتن درباره تعداد کشته شدگان خودی چندان تمایلی نشان نمی دهد گرچه در راه دفاع کشته شده باشند، اما چون نگاه شاعرو نویسنده نگاه عاطفی به جنگ است وقتی از کشته شدگان در راه آزادی و دفاع سخن می گوید و می نویسد باافتخار وسربلندی به گونه ای آن ها را به تصویر می کشد که خواننده را متحول می کند. در جنگ جزکشتن وکشته شدن چیزی حاصل نمی شود، اما برخی از کشتن ها و کشته شدن ها نسبت به برخی دیگر برتری دارد. جنگ منفور همه انسانهاست، اما کشتن و کشته شدنی که مانع ازبین رفتن فضیلت های انسانی شود ارزشمند است. غالباً آنچه از دیدگاه عاطفی گوینده یا نویسنده اهمیت دارد همین فضیلت های انسانی است که درجنگ به نمایش گذاشته می شود. در مکتب اسلام، قرآن درآیات بسیاری همانند ((وقاتلواهم حتی لاتکون فتنه))(بقره،193)، ملاک ومعیار جنگ را معین می کند. این ها همان معیارهایی است که دفاع مقدس براساس آن شروع شد و براساس آن ادامه یافت و ادبیات نشات گرفته از آن هم تابع همین ملاک ومعیارهاست. ادبیات دفاع مقدس نه ثبت تاریخ است و نه ثبت وقایع جنگ، بلکه شرح احوال درونی وبیرونی زنان ومردانی است که برای حفظ شرف و حیثیت وفضایل انسانی درمقابل تجاوزگران به کرامت های انسانی به پا خاسته اند. مقاله حاضر کوششی است در بررسی ونمایاندن بازتابی که از "زن" و دلاوری و پاسداری او از کرامت های انسانی در ادبیات داستانی دفاع مقدس جلوه نموده است. 2- ادبیات پایداری و زن همزمان با دلاورانی که وجودشان همچون سد آهنینی کشور را از هجوم دشمن بیگانه حفظ کرد، شعرا و نویسندگان نیز برای ثبت آن وقایع به منظور رسالت خود قلم بردست گرفتند و به ثبت هنری لحظه به لحظه حقایق تلخ وشیرین هشت سال دفاع مقدس پرداختند و فصل تازه ای بردفتر شعر وادب افزودند که به جزاشعار عاشورایی که ازعمق دل وجان عاشقان دلسوخته وقایع کربلا تراوش یافته بود، در طول ادب فارسی بی نظیر بود. مهمترین دلیلی که بربی نظیری آن می توان گفت، این است که ادبیات دفاع مقدس بیان هنری عشق و ایثارگری هایی که ما به چشم خود آن ها را دیده ایم. جان دادن عاشق در راه وصال معشوق را که بارها در ادبیات غنایی خوانده بودیم اینجا به چشم خود دیدیم و حتی جسم آغشته به خونش را بردوش خود تامزارش حمل کردیم. حکایت مجنون را از زبان نظامی خوانده بودیم که پدر برای رهایی از عشق لیلی که دامنگیر فرزند شده او را رها می کرد ولی مجنون به زبان حال می گفت: گرچه ز شراب عشق مستم عاشق تر از این کنم که هستم یارب تو مرا به روی لیلی هـرلحظـه بـده زیــاده میــلی ازعمر من آنچه هست برجای بستان و به عمر او درافزای (لیلی ومجنون،47) و به قول شهید احمدرضا احدی ((شنیده بودی که عشق لیلی، مجنون بیچاره را آنچنان آواره کرده بود که حتی سخت ترین و موحش ترین بیابان ها را هم برای یافتن لیلی زیر پا گذاشت ولی باور نمی کردی آن عشق این قدر شدت داشته باشد که مجنون بیچاره را به این جزیره بکشاند، جزیره مجنون.)) (جنگ خاطره،136). شرح رشادت ها و دلاوری های پهلوانانی چون رستم و شیر زنانی چون گردآفرید را که با اعتقاد راسخ برای نجات آیین وکشور خود در برابر اهریمن صفتان ایستادگی می کردند. در شاهنامه از زبان فردوسی خوانده و این گفته او را باور کرده بودیم که می گفت: ((جهان آفرین تا جهان آفرید- سواری چو رستم نیامد پدید))، اما با دیدن دلاوران این زمان که به مقابله با افراسیاب جهانخوار و گرسیوز ریاکار زمانه دست از جان شسته بودند، دیدیم که چه دلیرانی برتر از رستم در زمانه ای که ما به سر می بریم پدید آمده اند و در کنار هریک از آن ها شیر زنی ایستاده است که : می توان در خشکسالی ها گرد خرمن خوشه چینش دید می توان باکودکی برپشت در دروزاران و آن گرمای گرم نیمه مرداد داغ و سوزان وعرق ریزان جبینش دید می توان در حمله غز یا تتار وترک در ستیز دشمنان بر پشت زینش دید (هزاره دوم آهوی کوهی، 73و74) بخش قابل توجهی از این ادبیات بیانگر ایمان،رشادت، ایثارگری وصبوری زنانی است که گام به گام با مردان در دفاع مقدس پیش رفتند. به طور کلی همچنان که در تمام عرصه های زندگی، زن در کنار مرد ومکمل اوست در جنگ نیز نقش بسزا دارد وگاه حتی دوشادوش مردان می رزمد و به همین نسبت در ادبیات پایداری جهان وجود او نیز بازتاب یافته است. وابتزاروف شاعر مقاومت بلغارستان در شعری که شب قبل از اعدام برای دلداری همسرش سروده است او را ادامه دهنده راه خود می داند و از همسرش می خواهد خانه را از تفکر او خالی نکند تا اوهم در خواب به دیدارش بیاید. (ر. ک. بررسی تطبیقی موضوعات پایداری، ص19) شادورپتوفی شاعرمقاومت مجارشمشیرش را که از شادی ولذت جاری او درکنار همسرش خشنود نیست مورد خطاب قرار دهد ودربارۀ نقشی که همسرش درهنگام نیاز وطن به شاندورایفا می کند می گوید: شادی ما عظیم است ولذت ما بی پایان خوشبختی ما درخشان اما شمشیرمن هیچ راضی نیست ای شمشیرمن! اگر وطنم بازوی مرا لازم دارد زنم با دست خود، تو را به کمرم می بندد وبه هنگام وداع می گوید: بروید با هم وبه هم وفادار بمانید(ر.ک.بررسی تطبیقی موضوعات پایداری،ص19) درتاریخ ادب فارسی گاه به زنانی برمی خوریم که دربرابرظلم شاهان زبان به اعتراض گشوده اند؛ مانند حکایت پیرزن وسنجردرمخزن الاسرارنظامی: پیرزنی را ستمی درگرفت دست زد ودامن سنجرگرفت کای ملک آرزم تو کم دیده ام وز تو همه ساله ستم دیده ام ...ازملکان قوت ویاری رسد از تو به ما بی که چه خواری رسد (مخز لاسرار،ص91) اما گروه زیادی ازشاعران ونویسندگان نگرشی منفی نسبت به زن داشته اند یا حداکثرمنزلتی که برای زن قائل بوده اند او را به عنوان معشوق شعرخودبرگزیده اند. ولی با رویداد دفاع مقدس وپدید آمدن ادبیات خاص آن،نقش زنان با دفاع گره می خورد وزنان نقشی جزآنچه قبلاً داشتند برعهده می گیرند،نقشی که گاه آن ها رابرتراز برخی مردان نشان می دهد: بیا ای دوست اینجا در وطن باشی شریک رنج وشادی های من باشی زنان اینجا چو شیر شرزه کوشند اگر مردی در اینجا باش وز باش (هزارۀ دوم آهوی کوهی،142) اسوۀ زن در دوران دفاع مقدس حضرت زینب(س) است که شعله های خشمش کاخ آرزوهای ستمگران را درهم می کوبد وسخنان کوبنده اش پرده های تزویر را می درد وآن ها را روسیاه تاریخ می گرداند. صبوری حضرت زینب (س)،شاخص ترین ویژگی زن درادبیات دفاع مقدس است: نوجوان جان سپرد ومادر او جامۀ صبرخویش چاک نکرد پدرش اشک غم زدیده نریخت برسراز درد ورنج خاک نکرد همسرش چهره را به پنجه نخست ناشکیبا نشد ز دوری دوست زآن که دانسته بود کاین همه رنج پی آزادی فرشتۀ اوست (جای پا،ص111) 3- زن درادبیّات داستانی دفاع مقدس درادبیات داستانی دفاع مقدس،زن دوشادوش مردان وارد صحنه می شود گاه پا به پای مردان می جنگد، گاه درپشت جبهه در فراهم کردن تدارکات جنگ تلاش می کند وبه طورکلی همانند بسیاری از مردان دفاع مقدس،سیرتکاملی از تبتل تا مقدمات فنا راطی می کند. برخی از جلوه های زن در ادبیات داستانی دفاع مقدس به قرارزیراست: 3-1- زنان آرمانی درداستانهایی که جنبۀ آرمانی حوادث غلبه می کند،تجربه های داستان نویس نشان دهندۀ آن چیزی نیست که رخ می دهد بلکه نشانگرآن است که بایستی چنین می شد یا حاکی از آرزوی داستان نویس برای آن جنبه های آرمانی است. اما درداستان های دفاع مقدس جنبه های آرمانی به حقیقت پیوسته است. زن درداستان های دفاع مقدس، مجسمۀ فداکاری وایثاراست. چنان که گاه ازتمام نعمت های زندگی با یک شوهرمعمولی چشم می پوشد وحتی گاه در مقابل مخالفت پدر ومادر خود ایستادگی کرده خواها ازدواج با جانبازی است که گاه دربرخی ازکارهای روزمره نیزنیازمند کمک دیگری است،مانند:"زهرا" درداستان "پرستوها" از"فریدون خلیلی".اما زهرا که پیوند ازدواج خود وآقا مرتضی راپیوند الهی می داند مصمم وجدی است، زیرا او آقای بهشتی را درخواب دیده وآقا"شال سبزرنگش" را که"هدیۀ خداست" به او داده تا به مرتضی بدهد. این"شال سبز" درپایا داستان تعبیربه نصایحی می شود که امام پس از قرائت خطبۀ عقد به آنها توصیه می کند: "مبارک است. کارایشان برای رضای خدا بود. شما جلب رضای امام زمان(عج) را کردید.شما هم امام زمام (عج) را خوشحال کردید. با هم مهربان باشید. با هم بسازید. با هم دوست باشید. خداوند فرزندان خوبی به شما عنایت کند."(داستان معاصر،ص76). درداستان"راز دو آینه" معصومه سال ها درجستجوی همسرمفقودش در"بیمارستان های اهواز، اندیشمک، سوسنگرد وهرشهرنزدیک به جبهه، حتی بیمارستان های غرب را تخت به تخت" جستجو می کند. به آسایشگاه جانبازان می رود، نام اسرا را در هلال احمرمرور می کند. ولی هیچ جا نشانی ازاو به دست نمی آورد. با وجود زخم زبان ها وشماتت ها، دست از تلاش برنمی دارد تا اینکه پس از سه سال،زمان بازگشت آزادگان، به امید آن که ازاسرای بی نام و نشان هم دربین آزادگان شاید کسانی باشند چندین بار به فرودگاه می رود. سرانجام یک شب همسرش را درحالی که نه زبانی برای گفتن ونه دستی برای اشاره کردن دارد، درجمع آزادگان می بیند. ذوق زده او را به گوشه ای ازسالن فرودگاه برده به اومی گوید:"من خدا نکند که نگران باشم از دست وبی زبانی تو. تو حتماً درمقابل دشمن حرفی گفته ای که ترکش کینۀ دشمن دهانت رابرده است. توحتماً به قیمت دست هایت کاری کرده ای که دشمن آن ها راازتو ستانده است.اما تودرازای این چیزهای رفتنی برای من ایمان ماندنی ات را آورده ای برای من افتخار آورده ای پس جای شرم نیست، جای افتخاراست هم برای تو در مقابل من وهم برای من در مقابل دیگران."(سانتاماریا، ص265). درضمن تعریف کردن ها متوجه می شود شوهرش شنوایی خود را هم از دست داده است: "ببینم نکند تو حرف های مرا نمی شنوی... ببین، مرا نگاه کن با اشاره که می فهمی ببین...چرابغض کردی؟...من که دست وزبان داشتنت به چشمم نیامد ناشنوائیت غمگینم می کند؟ تو همین چشم و دل که داری برای محبت دیدن ومهرورزیدن برای من کافیست ... پس گریه نکن. بیا اشکهایت را پاک کنم نگذاراین دو آینۀ من تارشوند."(سانتاماریا، ص269). زنان آرمانی دفاع مقدس همه جا یارویاور شوهرانشان هستند، حتی آن گاه که شوهر فکرکند سرباز زن است یا معلولیت او برای زن تحمل ناپذیر است آنچنان با ایمان، محبت خود را نسبت به او ابراز می کنند که شوهراز اندیشۀ خود پشیمان می شود. در رمان"گلاب خانم"، فرخنده همسراصغر، وقتی حدس می زند که نابینایی، شوهررااندکی نگران کرده،چنین می گوید: "یه روز قرآن را آورد، گفت: این چیه؟ رویش دست کشیدم وگفتم: معلوم است قرآن. نمی دونستم برای چی می خواند. به گریه گفت: اصغرخیال می کنی نابیناست دلمو زده؟ گفتم: نزده؟گفت: به این قرآن بعد ازنابیناییت برام عزیزتر شدی. گفتم: نگاه مردمو چه می کنی؟ گفت: می خرم. گفتم: بی قیمت چی؟ گفت: به قیمت نگاه خدا."(گلاب خانم، ص247). 3-2- زنا رزم آرا دراین بخش، سخن از زنان دلاوری است که همپای برادران خود تفنگ به دست گرفتند و با دشمن روبرو شدند. در داستان"نخل های بی سر"خواهرناصرازاولین زنان رزمنده است که درروزهای اولیۀ که هیچ سلاحی دراختیار جوانان خرمشهری نیست درخرمشهر می ماند ودرمسجد با دوستانش، کوکتل می سازد تا شاید برادرانش با آنها بتوانند یکی دوتفنگ از سربازا عراقی غنیمت بگیرند وبا آن ها بجنگند.(ر.ک.نخل های بی سر، ص42) درداستان" مرا به نام تو می خوانند" شخصیت اصلی داستان شیرزنی است که ظاهراً همسرش دروقایع سال42 شهید شده واکنون، بیست سال پس ازآن واقعه، یگانه فرزندش شهید می شود. زن به خون فرزند سوگند می خورد که راه او راه ادامه دهد. روز سوم شهادت فرزند است. زن- به شیوۀ تک گویی- درضمن سخن گفتن با فرزند لباس رزم او رابرتن می کند: "همۀ لرزش دلم ازآن بود که نیایی وهمۀ بی تابی ام ازآن که مبادا گلم که غنچه رفته است گشاده برگردد، پرپرشده، جامه دریده خون به چهره دویده. آن همه دلهره ازآمدن چنین روزی بود. اما دلهره رفت وقتی که روزی اینچینین آمد ودرجایش صبوری نشست ودر کنارش استواری."(سانتاماریا، ص319) تمام حرکاتی را که فرزند هنگام خداحافظی انجام می داد مو به مو تقلید کرده، راهی مسجد می شود. راه مسجد گل آلود است وگل هایی که به ته کفش می چسبد پوتین های فرزند رابه پای مادرسنگین وراه رفتن دشوارترمی کند، اما عکس شهدا بردرودیوارشوق او راافزون وراهش راهموارمی کند. وقتی به مسجد می رسد درمسجد بسته است. از لوله های تفنگ که از سوراخ سنگرسربیرون کرده اد می فهمد که بچه ها درسنگرند. بچه ها نیز با دیدن زن ازسنگربیرون می آیند. زن می گوید: "سلام علی های من!خسته نباشید!همین سه نفرید یا کسی هنوزدرسنگرهست؟رضا راهم بگویید بیاید. یادتان هست می گفتید: وقتی علی آمد ماهمه با خیال راحت به خانه مب رفتیم، علی یک تنه کار ده نفررا می کرد.خوب،علی آمده است، حالا بروید یک تفنگ به من بدهید وبروید امشب نوبت پاسداری علی است."(سانتاماریا،ص 324) 3-3- سیرتکاملی زنان ادبیات دفاع مقدس حکایت سیرتکاملی انسان است. درکنارمردان دفاع مقدس که خود نماد انسان های وارسته وبه خدا پیوسته اند، زنانی هستند که با هرقدمی که مردان درنزدیک شدن به خدا برمیدارند آنها نیز پیش می روند.حکایت مادرناصردررمان"نخل های بی سر"ازاین گونه است. درداستان"نخل های بی سر"که بیانگروقایعی ازجنگ وآزادسازی خرمشهراست مادرناصرپیوسته نگران فرزندش ناصراست که درصحنه های نبرد با دشمن برای آزاد کردن خرمشهرتلاش می کند. مادرحتی درابتدا ازرفتن ناصربه جبهه چندان خرسند نیست. او در روزهای آغازجنگ وقتی که دو فرزندش ناصروحسین می خواهند برای مقابله با عراقی ها به دوستان همرزمشا پیوندند می گوید: "آخه پس این همه سرباز وآژانو می خوان چه کار؟ خب اونا میرن دیگه!" مادرناصردرشهادت اولین فرزندش که دختر خانواده است چان بیتابی می کند که همه را به گریه وا می دارد. اما پس ازچندی درآن هنگام که فرزند دومش حسین شهید می شود در پاسخ ناصرکه از مادرمی خواهد بیقراری نکند می گوید:"دیشب که گفتم: ننه فدای یه لحظه عمرامام. حسینمو در راه امام حسین(ع) دادم. دیگه هیچ نگران من نباش."(نخلهای بی سر،ص151) اوج این سیرتکاملی درآنجا آشکارمی شود که فرزند سوم یعنی ناصرکه این همه مادرنگران او بود، شهید می شود. مادرمنتظرتلفن ناصراست. دو سه روز از قراری که ناصر برای تلفن کردن گذاشته، گذاشته است.ناگهان تلفن زنگ می زند ومادرگوشی رابرمی دارد. خرمشهر را به مادر ناصرمی دهد تا زمینه فراهم شود برای خبری که فکرمی کند برای مادرناصرتحمل ناپذیراست. اما، مادرناصربا شنیدن خبرآزادی خرمشهرپاسخ می دهد: "دیگه حالا ... اگه ناصرهم ... شهید بشه ... غمی ندارم." جوابی که صالح دربرابرآن، غافلگیرمی شود وبا شگفتی سوال می کند:"چی؟" مادراینباراستوار وبا صلابت می گوید: می گم حالا دیگه اگرناصرهم شهید بشه غمی ندارم." صالح با شنیدن این سخن، نمی داند چه بگوید. تنها حرفی که درپاسخ مادرناصربرزبان صالح جاری می شود این است که: " پس ...پس ناصرهم شهید شد."(نخلهای بی سر،ص215) واین نیست مگر، سیروسلوک عارفانه ای که زنان درطول دفاع مقدس درکنارهمسران وفرزندانشان برای رسیدن به حق می پیمودند وپس از شهادت فرزند وهمسر،آن ها نیزوظیفۀ زینب گونۀ خود را ادا می کردند. نمونۀ دیگراین سیرتکاملی را در "کوکب خانم"مادرسه شهید درداستان"هفده به علاوۀ سه" می بینیم: درداستان"هفده به علاوۀ سه" کشمکش درونی پیرزنی که سه فرزندش درانقلاب شهید شده اند بسیارزیبا شکل گرفته وموجب شده شخصیتی واقعی جلوه کند. ازیک سو پی به مقام والای شهادت برده ازسوی دیگرخارخاراین اندیشه زبان او رابه فریاد وا می دارد که "آخه ای خدا چرا سهم من این قدرزیاد بود؟ و بخش بسیارمهم دیگری که جای آن درادبیات داستانی دفاع مقدس تا حدودی خالی است نپرداختن به آسیب پذیری زنان درجنگ است. شاید هیچ کدام ازآسیب های جنگ به اندازۀ آسیبی که دامنگیرزنان می شود وازآن به دیگرگروه ها وشاخه های جامعه سرایت می کند نباشد."زان به عنوان گروهی که حافظ میراث فرهنگی وناقل هنجارها وارزش های انسانی به شمارمی آیند وتعادل وثبات جامعه ونظام فرهنگ پذیری وآموزشی آن با نام آنان رقم می خورد،بیشترین آسیب را ازوقوع بحران های اجتماعی چون جنگ پذیرا می شوند."الحمدالله رشادت های دلاوران دفاع مقدس اجازه نداد فجایعی که دراثرجنگ درافغانستان وبوسنی و ویتنام برسرزن آمد، درحملۀ جنگ افروزان صدمی به ایران رخ دهد.ولی متاسفانه درروزهای آغازجنگ درروستاها وشهرهای مرزی که هیچ آمادگی داشتد حملۀ ناجوانمردانۀ سربازان عراقی آسیب هایی برزنان بی دفاع آن سامان ازقبیل کشتاردست جمعی دختران وزنان ویا زنده به گورجمعی آنان، وارد کرد. بنابراین برعهدۀ هنرمندان است که درکنارمحققین مردم شناسی به این موضوع بپردازند وبا نوشته های خود آنچنان برسرجنگ افروزا بکوبند تا شاید با دیدن وخواندن مصائبی که براثرجنگ افروزی وآدم کشی آن ها برسرزنان می آید،مستی ناشی از تجاوز وآدم کشی از سرشان بپرد وکسانی را که پیوسته دم از حقوق بشرمی زنند اما،هنگام رخداد جنایت های جنگ افروزان درخواب جهل وغفلت به سرمی برند متنبه سازد. منابع: 1- قرآن کریم. 2- بهبهانی، سیمین. جای پا، چاپ سوم، تهران، زوار، 1362. 3- تسلیمی،علی. گزاره هایی درادبیات معاصرایران(داستان)،چاپ اول،تهران،اختران،1383 4- جنگ خاطره(میزگردبررسی ادبیات خاطره نویسی رزمندگان جنگ ایران وعراق و رزمندگان فرانسوی جنگ جهانی اول)، چاپ اول، تهران،سوره مهر، 1381. 5- حداد، حسین. داستان معاصروداستان نویسان معاصر، چاپ اول، تهران، مدرسه، 1378. 6- شجاعی، سیدمهدی.سانتاماریا(داستانهای کوتاه)، چاپ دوم، تهران، کتاب، نیسان، 1380. 7- شفیعی کدکنی،محمدرضا.هزاره آهوی کوهی،چاپ سوم، تهران، سخن،1382. 8- فراست، قاسمعلی.گلاب خانم، چاپ سوم،تهران، قدیانی، 1376. 9- فراست، قاسمعای. نخل های بی سر،چاپ اول، تهران، امیرکبیر،1367. 10- کاکایی، عبدالجبار. بررسی تطبیق موضوعات پایداری (درشعرایران وجهان)، چاپ اول، تهران، پالیزان، 1380. 11- مرتوس، جولی ای.زن،جنگ وبحران، ترجمۀ نجله خندق، چاپ اول، تهران، قصه، 83. 12- نظامی، لیلی ومجنون، تصحیح برات زنجانی، چاپ اول، تهران، دانشگاه تهران،1369. 13- نظامی، مخزن الاسرار، تصحیح وتحشیه حسن وحید دستگردی، چاپ دوم، تهران، علمی،1363.
(0) نظر
1389/6/11 12:57
X