دفاع مقدس
درباره وبلاگ
بسیجی پانزد ساله ای که باید در تهران تیله بازی می کرد از پشت خاکریز تانک دشمن را نشانه می گیرد و امام بر دست و بازوی او بوسه می زند.

1- آخرین وداع از خانواده 2- خواب و رویای شهید 3- پیش بینی شهادت 4- عشق به جهاد 5-خ بعد از مجروحیت یک روز مادرم نقل می کرد:" هشت روز از شهادت محمد آقا گذشته بود و من به شدت برای ایشان بی تابی می کردم یک شب در ایوان نشستم و گریه می کردم که دیدم محمد آقا وارد منزل شد و آمد کنارم و مرا بوسید و گفت : ببین مادر جان این دستهایم و پاهایم و این بدنم شما چرا همه اش می گویید قربان آن دست و پاهایت که قطع شده است از شما می خواهم که در ملاء عام گریه نکتید و بجای گریه کردن بلند شوید به وضع بچه ها برسید حمزه پتویش رویش نیست و ممکن است سرما بخورد" وقتی از جایم بلند شدم تا جای بچه ها را درست کنم دیدم دیگر در کنارم نیست ،

(0) نظر
1389/6/21 17:31
یک دفعه یکی از گروهای اسکورتمان در سی کیلومتری شهر سقز محل پاسگاه ایران خواه کمین خورده بود . پس از اینکه به ما اطلاع دادند چون در گروهان ویژه مستقر بودیم بلافاصله با شهید کاوه به محل کمین آمده و ضد کمین را اجرا کردیم و از ده نفر نیروی دشمن هشت نفرشان را به هلاکت رساندیم و به پایگاه برگشتیم
(0) نظر
1389/6/21 16:56
شهید کاوه قرار بود از گردان ما بازدیدی داشته باشد وقتی نیروها را جمع کردیم و به مسجد رفتیم فهمیدیم که شهید کاوه به علت چند دقیقه تأخیر ما از بازدید گردان منصرف شده و رفته بود و سفارش کرده بود که به ذهابی بگویید بیاید با او کار دارم من خودم به فرماندهی رفتم شهید کاوه با من برخورد تندی کرد و گفت : وقتی ساعتی برای بازدید مشخص می شود تأخیر نباید باشد و این درسی بود که شهید کاوه به من داد
(0) نظر
1389/6/21 16:55
یک شب آشپز خانه به گردان غذا کم داده بود من نزد حاج آقای عسگری مسئول ستاد رفتم و گفتم : به ما غذا کم داده اند . آقای عسگری تلفن زدند احمد ظریف مسئول تدارکات آمد ابتدا داخل سالن آمدند و سر سطل زباله را برداشتند که ببینند غذایی داخل سطل نریخته ایم . وقتی مطمئن شدند که این کار را نکرده ایم گردانهای دیگر را هم نگاه کردند و بعد مسئول تغذیه را احظار کردند و گفتند: موضوع غذای حاجی نجار را حل کنید
(0) نظر
1389/6/21 16:54
برادر کاوه بعد از مجروحیتش در عملیات بدر وقتی می خواست وارد پادگان شود یک شور و حال عجیبی در پادگان ایجاد شده بود علاوه برامکاناتی که از تدارکات داده شده بود تا از نیروها پذیرایی شود به میمنت قدوم ایشان مبلغی پول جمع آوری کردیم و رفتیم شیرینی تر خریداری کردیم .آن روز نیروها قبل از اذان حرکت کرده بودند و ضمن خواندن نماز خود را برای استقبال از ایشان آماده کرده بودند از درب پادگان تا میدان صبحگاه را پرچم نصب کرده بودند . در میدان صبحگاه یک سخنرانی زیبا در را بطه با کاوه ایراد کردند . اما وقتی کاوه پشت تریبون قرار گرفت صحبتهای صلاحی که در رابطه با ایشان کرده بودند همه را رد کرد
(0) نظر
1389/6/21 16:45

یکی دو عدد کتاب را که راجع به مواضع گروهها در زندان بود فرودی چاپ و در سطح شهر مشهد پخش کرد و تعداد زیادی را هم به اتفاق دو نفر از دوستانش به تهران برده بود و در مقابل درب دانشگاه تهران به فروش گذاشته و توانسته بودند طس نصف روز دو سوم کتابها را بفروش برسانند- این کتاب جهت شفاف کردن گروههای چپ آن موقع بسیار کارساز بود- بقیة کتابها را هم به قم برده تا در آنجا به فروش برسانند. مقابل درب مدرسة فیضیة قم کتابها را پهن می کنند بفروشند. عده ای آمدند و مخالفت کردند و نگذاشتند که کتابها در آنجا به فروش برسد به وسیلة یک طلبه ای کتابها را شب داخل یک مدرسه ای گذاشته تا فردا منتقل کنند، تعدادی از این کتابها را قم توزیع کرد و یک تعدای را هم گذاشت که به کرمان بفرستد.

(0) نظر
1389/6/21 15:32

نویسنده : محمد زحمتکش و محمد حتاب
مقطع تحصیلی :کارشناسی ارشد
نام دانشگاه :دانشگاه یزد
استاد راهنما : سیدکاظم علوی لنگرودی
چکیده : هدف این پژوهش، بررسی و شناسایی عواملی است که به نوعی بر پیشرفت تحصیلی دانش آموزان شاهد تأثیرگذار است. تحقیق حاضر از نوع پس رویدادی بوده و جامعه ی آماری آن شامل کلیه ی دانش آموزان شاغل به تحصیل در سال تحصیلی 1382-1383 در دبیرستان های شاهد یزد به تعداد 6 نفر می باشد که تمام آنان مورد بررسی قرار گرفته اند. ابزار جمع آوری اطلاعات پرسشنامه بوده و برای تجزیه و تحلیل داده ها از روش های آمار استنباطی(شامل: آزمون کروسکال والیس و آزمون تی) استفاده شده است. نتایج به دست آمده حاکی از آن است که رفاه اجتماعی، بُعد ذهنی و هوشی، سلامت جسمی، علاقه و انگیزه و روابط اجتماعی، بر پیشرفت تحصیلی دانش آموزان شاهد تأثیر داشته و تأثیر خودباوری بر پیشرفت تحصیلی آنان به لحاظ آماری معنادار نیست.

(0) نظر
1389/6/18 15:51

نویسنده : رسول صفوی
مقطع تحصیلی :کارشناسی
نام دانشگاه :پیام نور واحد فیروز آباد
استاد راهنما : هوشنگ زندی مهر
وضعیت پایان نامه :خاتمه یافته
چکیده : بررسی عوامل مؤثر بر موفقیت تحصیلی دانش آموزان شاهد دوره ی متوسطه ی شهرستان فیروزآباد در سال 1383 هدف اصلی این پژوهش بوده که به صورت اسنادی ـ پیمایشی اجرا شده است. جامعه ی آماری تحقیق حاضر، کلیه ی دانش آموزان شاهد دوره ی متوسطه و پیش دانشگاهی شهرستان فیروزآباد را در سال 1383 شامل می شود که تعداد آن ها 42 نفر بوده و به صورت تمام شماری مورد بررسی قرارگرفته اند. ابزار جمع آوری اطلاعات پرسشنامه بوده و تجزیه و تحلیل داده ها با استفاده از روش های آمار توصیفی(شامل: جداول یک بعدی، میزان ضرایب همبستگی با استفاده از آزمون های پیرسون، T و F) و آمار استنباطی(شامل: تحلیل متغیرها با استفاده از تحلیل رگرسیون) صورت گرفته است. نتایج به دست آمده، رابطه ی معناداری را میان متغیرهای گذران اوقات فراغت و سن، با متغیر وابسته (موفقیت تحصیلی) نشان می دهد؛ اگرچه متغیرهای مربوط به خصوصیات درونی و روانی فرد (انگیزه) برحسب روی کرد یادگیری تأیید نشده است؛ ولی چون علت رفتارها اساساً در تاریخچه ی یادگیری است، در سطح کلان پهناگستر جامعه می توان نتیجه گرفت که روی کرد یادگیری اجتماعی تبیین جامعی در مورد عوامل مؤثر بر موفقیت تحصیلی دانش آموزان دارد.

(0) نظر
1389/6/18 15:49

خلیلی در « موشک باران» نیز محور داستانش ، جنگ، خصوصاً جنگ شهرها و بازتاب آن است. داستان درباره ی بمباران ها و موشک باران های دشمن است،که نویسنده به کمک آن، وحشت، دلهره، اضطراب، دلشوره، کابوس ها و افکار تلخ خانواده ی راوی را تحت تأثیر جنگ بیان می کند.
دراین داستان، با اصابت موشک به محله های شهر تهران ، به واکنش های مردم و خانواده ها در قبال جنگ شهرها اشاره می شود. شاید نویسنده دراین داستان با آوردن تلفن اکبر آقا و این که چه درحین تماس با دیگران و چه درحین این که از طرف دیگران زنگ زده می شود، دایماً با تلفن های دیگر اشغال و قاطی می شود بخواهد هرج و مرج طلبی و آشفتگی جنگ را بیان نماید.
این داستان از زاویه ی دید اول شخص مفرد روایت شده است و نویسنده به جای شخصیت اصلی قرار گرفته است . این شخصیت برگزیده ی نویسنده است که به جای نویسنده، داستان رابه طریق اول شخص نقل می کند. دراین داستان شخصیت اصلی « اکبرآقا» می باشد که درحوادث داستان شرکت دارد و بعضی وقت ها فقط ناظر حوادث داستان می باشد. شخصیت های فرعی دیگر نظیر اعظم و اقدس تنها بازیگر حوادث داستانی می باشند.

خلاصه ی داستان
« این داستان درباره ی انفجار موشک هایی است که در محله ای مسکونی در شهر تهران اتفاق می افتد. دراین داستان بر اثر اصابت موشک دشمن در نزدیکی های خانه ی اکبرآقا، حرف هایی بین او و دیگران رد وبدل می شود. اکبر آقا در جواب تلفن های آشنایان از گفتن محل دقیق اصابت موشک خودداری می کند تابه قول خودش، گرا- اطلاعات- در مورد محل اصابت موشک به دست دشمن نیفتد. نویسنده در ادامه به گفت و گوی اکبر آقا و زنش- اعظم خانم- با آشنایان و فامیل پیرامون قضیه ی جنگ، محل اصابت موشک های دشمن، استراق سمع و مزاحمت تلفنی، وحشت کودکان و مهاجرت خانواده ها می پردازد، اما خانواده ی اکبر آقا با وجود دعوت های تلفنی و اصرار فامیل که درشهرهای دیگر سکونت دارند، از رفتن به شهرهای دیگر که امن تر می باشند خودداری می کند و تصمیم می گیرد که در شهر تهران بماند. زیرا او عقیده دارد تنها باید به خداوند توکل کرد و هرچه که خدا بخواهد همان می شود

(0) نظر
1389/6/18 12:11

« بابابزرگ خوب من»
داستانی است واقعیت گرا در حاشیه ی جنگ و از دیدگاه یک دختر بچه ی پنج ، شش ساله که به شیوه ی جریان سیال ذهن-تداعی معانی –بیان می شود. خواننده از طریق صحبت هایی که می شود و خاطراتی که در ذهن دخترک تداعی می شود پی می برد که او یک برادر بزرگ تر از خود دارد. پدرش که معتاد بوده، مادرش را هم معتاد کرده و سرانجام به خاطر همین مسأله اعدام شده است. عموی او بسیجی و در جبهه شهید شده است. مادرش در بیمارستان بستری است و قرار است بعد ازمرخصی، همگی نزد بابا بزرگ زندگی کنند، چرا که خانه ی او اجاره است و باید تخلیه شود.
رضا رهگذر در نقد و بررسی داستان « بابابزرگ خوب من » می نویسد:
« قصه ، ساختمانی محکم، دقیق و ریاضی وار دارد، که این، از هوشمندی و دقت نظر نویسنده اش حکایت می کند. پیرنگ فرعی تقویت کننده ی پیرنگ اصلی-مانند اغلب قصه های عابدی- در این یکی هم به چشم می خورد و در مجموع ف به لحاظ چارچوب یک خواننده ی معمولی حتی متوسط هم نمی تواند از آن ایراد قابل توجهی بگیرد.»

خلاصه ی داستان
داستان از دید یک دختر بچه ی پنج –شش ساله ،به شیوه ی «تداعی معانی» بیان می شود. دخترک کنار پدربزرگش نشسته و صاحب خانه ای که دختر ، مادر و برادرش درآن زندگی می کنند نیز آن جاست .قرار است آن روز مادر از بیمارستان مرخص شود و به خانه بیاید. پدربزرگ مشغول صحبت با صاحب خانه بر سر زمان تخلیه ی خانه و.. است. خواننده از طریق صحبت هایی که می شود و خاطراتی که در ذهن دخترک تداعی می شود، پی می برد که او یک برادر کمی بزرگ تر از خود دارد، پدرش معتاد بوده ومادرش را هم معتاد کرده و سرانجام نیز در ارتباط با مواد مخدر اعدام شده است.عموی او نیز که بسیجی بوده،در جبهه شهید شده است. حالا هم قرار است با مرخص شدن مادر از بیمارستان ، همگی آن ها بروند و پهلوی پدر بزرگ زندگی کنند.

(0) نظر
1389/6/17 23:39

خلاصه: عبدل، نوجوانی است که یک پایش را در جریان گلوله باران دشمن از دست داده است و خاطرات گذشته خود را به یاد می آورد. در جریان گلوله باران، پدرش به شهادت رسیده است. پس از مدتی آوارگی، بالاخره به تهران می رود. برادرش نیز که ابتدابا گروهکهاست، طرفدار جمهوری اسلامی شده و به جبهه می رود. عبدل نیز در تهران شاهد ازدواج ناموفق خواهرش با جوانکی به نام فرامرز است. عبدل کم کم به سیاست روی آروده، در جریان مبارزات سیاسی به روند مخالفت با رئیس جمهور وقت می پیوندد.
بالاخره تحت تأثیر آزادی خرمشهر و شهادت اکبر، برادرش، دبیرستان را رها کرده و روانه جبهه می شود، در حالی که شعر در وجودش می جوشد.
ساختار سرود اروند رود
«سرود اروند رود، با زاویۀ دید سوم شخص محدود روایت می شود. داستان پا به پای عبدل از خرمشهر تا تهران پیش می رود. بیشتر عبدل و کمتر دیگر اعضای خانواده در مسیر زندگی سخت آوارگی دنبال می شود.
«سرود اروندرود» داستانی لطیف و جذاب است که خوب شروع می شود و بد تمام می شود. گرچه شهادت اکبر، امری غیره منتظره است و ضربۀ لازم را به خواننده می زند، اما برای تغییرو تحول او هیچگونه مقدمه چینی نشده است و اصولاً او که آنقدروابسته به گروه مخالف است،چنان که در جریان درگیری های مسلحانه هم حضور دارد،بلافاصله پس از طرد از سوی خانواده،خانواده ای که خود،آنها را بی سوادمی داند، چگونه می تواند به یکباره راه جبهه را پیش گرفته و تا مرز شهادت بجنگد؟
شعارهای پایان کتاب، داستان جذاب را دچار افتی چشمگیر می سازد. این امر،نمایانگر آن است که گرچه منیژه آرمین داستان را با حوصله شروع کرده و خوب گسترش داده است، ولی با شتاب به پایان رسانده است.

(0) نظر
1389/6/17 11:40
X